«انالله و انا الیه راجعون»

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۱۶ توسط Root (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «دکتر حشمت فرمانده نیروهای جنگلی در لاهیجان بود. چندسال جنگ و گریز خسته‌اش کرده بود. از یک طرف بیست هزار نیروی قزاق دنبالشان بودند، هواپیماهای انگلیسی هم هر روز چند نوبت مجاهدین را شخم می‌زدند. مقامات نظامی دولت به دکتر پیام فرستادند که ما مسل...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

دکتر حشمت فرمانده نیروهای جنگلی در لاهیجان بود. چندسال جنگ و گریز خسته‌اش کرده بود. از یک طرف بیست هزار نیروی قزاق دنبالشان بودند، هواپیماهای انگلیسی هم هر روز چند نوبت مجاهدین را شخم می‌زدند. مقامات نظامی دولت به دکتر پیام فرستادند که ما مسلمانیم و به ریختن خون هم‌کیش‌مان راضی نیستیم. پشت قرآنی را به‌علامت تأمین مهر کردند و سوگند یاد کردند که در صورت تسلیم، از نظر جان و مال مصون از هر نوع تعرض خواهد بود و به‌علاوه امکان دارد آینده درخشانی نیز در انتظارش باشد. در نهایت دکتر حشمت با نیروهایش تسلیم شد. میرزا همین که خبر تسلیم‌شدن دکتر را شنید گفت: «انالله و انا الیه راجعون» دکتر حشمت بعد از دستگیری بازداشت شد و مورد اهانت‌های زیادی قرار گرفت و بعد از چند روز به‌دست قوای دولتی اعدام شد.