ظاهراً وسیله نقلیه پدرتان هم خیلی لوکس بود!
از قصهی ما
نسخهٔ تاریخ ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۳۹ توسط Root (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «ظاهراً وسیله نقلیه پدرتان هم خیلی لوکس بود! بله، ایشان با دوچرخه سر کار میرفتند. بعد از شهادتشان دوچرخه را به موزه شهدا دادیم. یک روز به موزه رفتم و دیدم دوچرخه نیست. بدون اینکه خود را معرفی کنم، سراغ دوچرخه را گرفتم و مسئول موزه جواب جالبی به...» ایجاد کرد)
ظاهراً وسیله نقلیه پدرتان هم خیلی لوکس بود! بله، ایشان با دوچرخه سر کار میرفتند. بعد از شهادتشان دوچرخه را به موزه شهدا دادیم. یک روز به موزه رفتم و دیدم دوچرخه نیست. بدون اینکه خود را معرفی کنم، سراغ دوچرخه را گرفتم و مسئول موزه جواب جالبی به من داد. گفت:بعضی از مسئولان که میآمدند، میگفتند مردم با دیدن این دوچرخه توقع دارند سایر مسئولان هم با دوچرخه سر کار بروند و دردسر درست میشود! بعدها رفتم و دوچرخه پدرم را پس گرفتم.