نجات گر هلال احمر
از قصهی ما
نسخهٔ تاریخ ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۰۴ توسط Root (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «پ'''یداکردن پیکر جوان 20 سالهای در کوههای بند بهمن کوار به عنوان تلخ ترین خاطرهام است'''. به ما اعلام کردند که در جستجوی جوان 20 سالهای باشیم. این فرد به دلیل اختلاف با برادر خود با هدف خودکشی به ارتفاعات کوههای بند بهمن رفته بود. وقتی ما رسی...» ایجاد کرد)
پیداکردن پیکر جوان 20 سالهای در کوههای بند بهمن کوار به عنوان تلخ ترین خاطرهام است. به ما اعلام کردند که در جستجوی جوان 20 سالهای باشیم. این فرد به دلیل اختلاف با برادر خود با هدف خودکشی به ارتفاعات کوههای بند بهمن رفته بود. وقتی ما رسیدیم که شب شده بود و به دلیل تاریکی شب و جنگلی بودن کوهها، کاری از پیش نبردیم. در جستجوی آن جوان بودیم. دو روز طول کشید که با کمک سگهای تجسس جمعیت هلال احمر توانستیم پیکر خشک شده و بی جان جوان که خود را از درخت بادام کوهی بالای کوه حلق آویز کرده بود، پیدا کنیم. جسد وی را تحویل خانوادهاش دادیم. شرایط برای ما امدادگران خیلی سخت بود که پس از 2 روز تلاش شبانه روزی باید جسد بیجان این جوان با آن وضعیت را تحویل خانواده اش میدادیمو این لحظه خیلی برای ما تلخ و ناگوار بود.
یکی از خاطرات شیرین من به عنوان یک امدادگر کوهستان، نجات یک جوان مارزده در ارتفاعات کوه بود که با هدف یافتن عسل کوهی به ارتفاعات کوه رفته بود و در آنجا دچار مارگزیدگی شده بود. ساعت 9 صبح بود که کشیک پایگاه دراک به ما خبر داد که این حادثه برای یک جوان روی داده است. با آمبولانس به محل اعزام شدیم. کوه مملو از صخره و دره بود و دسترسی به آن نقطه بسیار سخت بود. قرار شد هلی کوپتر امدادی به محل اعزام شود که با وجود وضعیت موجود میسر نشد و ما با سختی تمام به محل اعزام شدیم و جوان 110 کیلویی که دچار مارگزیدگی شده بود را با سختی فراوان به پایین کوه آوردیم و به بیمارستان رساندیم. در نهایت نجات جان او برای ما شیرینترین خاطره را رقم زد.
- ↑ ماشاله گل سرخی