عباس کردانی، شهیدی که دغدغه‌ی بسیج را داشت

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۱ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۵۸ توسط ابوالفضل بکرای (بحث | مشارکت‌ها) (ابوالفضل بکرای صفحهٔ شهید عباس کردانی را به عباس کردانی، شهیدی که دغدغه‌ی بسیج را داشت منتقل کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
شهید مدافع حرم عباس کردانی

شهید مدافع حرم عباس کردانی درسحرگاه 20اسفند ماه سال 1358درشهراهواز دیده به جهان گشود. اوهفتمین فرزند خانواده ای متدین واز نظر اجتماعی متوسط بود .ازدوران نوزادی باهمه همسالان وحتی برادرانش فرق داشت،شیطنت وبازیهای کودکانه اش به دفاع از کودکان ضعیف تر محله می انجامید ،واین روحیه اورا درآغاز دوران نوجوانی به بسیج محله کشاند. ازهمان دوران سادگی را درپوشش وظاهرو بهره گرفتن از دنیا را برای خود برگزید .

به گفته ی خانواده اش در تمام کودکی و نوجوانیش همیشه در پی ساختن بمب و وسایل آتش زایی بود که فکر میکرد می تواند به نوعی به بسیج خدمت کند. روزی او را درحالی یافتند که پشت بام خانه را به خاطر ساختن یک بمب دستی به آتش کشیده بود

روحیه ی بسیجی شهیدعباس اورا به خدمت در سپاه انقلاب اسلامی کشانده بود ولی هرگز نتوانست بنا به دلایلی به استخدام سپاه در بیاید و نیروی پاسدار شود. رشادت و لیاقت وی سبب شد که پس از مدت اندکی که به عرصه فرماندهی آموزشی نیروهای بسیج شهر اهواز گام بگذارد.او از مربیان بسیجی بنام اهواز بود و در اکثر دوره های اموزشی و عملیاتی حضوری فعال داشت و حتی در یکی از این دوره ها در یک عملیات اموزش در اثر یک انفجار شنوایی یکی از گوش هایش رو از دست داد عشق و اردات وی به اباعبدالله (ع)،قلب پراوج اورا آنچنان انباشته بود که هرسال به همراه عده ایی ازهمراهانش به سوی حرم شش گوشه ی سالار خویش پر می کشید .ودر این راه فقیر نوازی ویتیم نوازی بی ریای او شهرت همراهانش شده بود وی اغلب ماه مبارک های رمضان را در جوار مرقد مولا و پیشوایش امیرالمؤمنین بود و در انجا به عبادت و روزه و تفکر و حتی خدمت به زوار می پرداخت شهید عباس خادم حرم ابا عبدالله اورابه حفاظت وعملیات مستشاری دوساله درکربلا ی معلی سوق داد . او علاقه بسیار زیادی به حضرت عباس و حضرت زهرا داشت و هرجا روضه این دو بزرگوار بود ولو 5 دقیقه در روضه شرکت میکرد.او در بسیاری از هیئت های شهر هم فعالیت کرده بود. به خانواده های فقیر و یتیم سرکشی می کرد و انها را اطعام میداد، او هیچ چیز را از این دنیای مادی برای خودش نمی خواست و همیشه سعی در بخشش به یتیمان و فقرا داشت.مانند مولایش علی در زمان بیکاری و وقتی اهواز بود کشاورزی می کرد. او در برخی مدارس هم مشغول تدریس برخی دروس : ازجمله ،دفاعی ،دینی ،عربی بود.

بسیاری از دانش اموزان و سربازان زیردستش و حتی همکاران و دوستانش مجذوب و تحت تأثیر وی قرار می گرفتند. وی حتی باوجود اصرار خانواده تجرد را برگزید چرا که خود را وقف عشق وارادتش به ولایت فقیه می دانست وسرباختن آستان ، ایشان رابرهرچیز دیگر دراین دنیا ترجیح می داد. او بسیار کم حرف بود و بیشتر شنونده بود ولی همان حرف های کمش هم واقعا پند دهنده و تکان دهنده بود.

اما درنگاه آخر مولایش حسین (ع)به حرم وحریم حضرت فاطمه صغری ومظلومیت مردم سوریه اورا به دفاع ازحریم حضرت ارباب (ع)کشاند؛وسرانجام درسحرگاه 19 بهمن سر به سجده بر پای سرور شهیدان به فیض رفیع شهادت نائل شد.