یک روستا یک ارتش
ماسولهی غرب خراسان
افچنگ روستایی است ییلاقی که در ۲۸ کیلومتری شمال سبزوار واقع است. این روستا هر چند در همسایگی کویر قرار دارد؛ اما واقع شدن در دل کوهپایههای جنوبی البرز شرقی، آن را به دهی سر سبز و پر آب تبدیل کرده است. قرار گرفتن در دل کوهها و نوع چیدمان منازل، باعث شده افچنگ «ماسولۀ غرب خراسان» لقب بگیرد. از نظر عدهای، نام این روستا چون بین چند کوه قرار دارد، «هفت چنگ» بوده است. بعضی هم معتقدند بهسبب وقوع جنگهای متعدد علیه ظلم حاکمان ظالم، آن را «هفت جنگ» میخواندند که به مرور زمان هفت چنگ یا هفت جنگ به افچنگ تغییر کرده است. این روستا ۱۵۰۰ سال قدمت دارد. حتی میگویند ابوعلی سینا در سفر خود به گرگان، به هنگام فرار از دست نیروهای سلطان محمود غزنوی، شبی را میهمان اهالی این دیار بوده است. بیهقی نیز در تاریخ بیهق، دربارۀ قدمت افچنگ میگوید: «در عهد عبدالله طاهر که امیر خراسان بود، [(سال ۲۱۰ ه.ق]،) بیهق به دوازده ربع تقسیم شده بود که افچنگ جزو سومین ربع یعنی طبس بوده است.»
ارتش سبزوار
در ایام اوجگیری قیام مردم در برابر علیه رژیم شاهنشاهی، علمای سبزوار از جمله آیتالله علوی و آیتالله فخر به افچنگ میآمدند و سخنرانیهای سیاسی و انقلابی میکردند.؛ حجت الاسلام عبدوس هم به افچنگ میآمد؛ اما روحانیان خود روستا مانند شیخ آدینه علی امامینیا نیز در پیوستن مردم به انقلاب نقش داشتند. او روی منبر حرفهای سیاسی میزد و گاهی اعلامیههای دستنویس آیتالله خمینی را امام که از قم رسیده بود را میخواند. او با منبرهای سیاسی و جذاب خود مردم را در بهثمررساندن انقلاب اسلامی تشویق میکرد. حبیب مهماننواز، یکی از اهالی افچنگ، بعضی وقتها از مشهد اعلامیه میآورد. مردم نیز اعلامیهها و عکسهای آیتالله خمینی امام را پنهانی توزیع میکردند و در خانهها نگه میداشتند. او با منبرهای سیاسی و جذاب خود مردم را در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی تشویق میکرد. افچنگیها سر نترسی داشتند. شجاعت و فداکاریشان زبانزد بود و؛ اتحاد خوبی هم داشتند. هر وقت برای راهپیمایی به سبزوار میآمدند، برای دفاع از خود چماق و قمه همراهشان بود. معروف شده بودند به «ارتش سبزوار»؛ تظاهرکنندگان از حضورشان روحیه میگرفتند. آنها همیشه یک پای راهپیماییها بودند. معمولاً جعفر مهماننواز یا نوروز نودهی سرپرستی اهالی را در راهپیماییها بر عهده داشتند.
واقعه طبس
افچنگیها برای رسیدن به سبزوار از روستای طبس عبور میکردند. عدهای از اهالی طبس طرفدار شاه بودند و پشتشان به پاسگاه ژاندارمری روستا گرم بود. آیتالله علوی با آگاهی از این مسئله، همیشه به افچنگیها توصیه میکرد که نزدیک روستای طبس، شعار ندهند و بیسر و صدا عبور کنند. علاوه بر این، پاسگاه ژاندارمری طبس نیز گاهی مانع عبور اهالی افچنگ میشد. اربعین سال ۱۳۵۷، وقتی افچنگیها برای پیوستن به راهپیمایی راهی سبزوار بودند، پاسگاه طبس جلویشان را گرفت. وقتی خبر به حجت الاسلام عبدوس رسید، در جمع تظاهرکنندگان، شهربانی را تهدید کرد که: «اگر تا یک ساعت دیگر افچنگیهای ما نیایند، همۀ اینجا اینجا را به آتش میکشیم.» در نهایت، مأموران پاسگاه طبس به اهالی افچنگ اجازۀ عبور دادند. همان روز بعد از اتمام راهپیمایی، وقتی افچنگیها به روستایشان برمیگشتند، پاسگاه طبس دوباره جلوی آنها را گرفت؛ اما این بار ژاندارمها بهسمت مردم تیراندازی کردند که بر اثر آن چهار نفر از افچنگیها به شهادت رسیدند و حدود ۲۰ نفر مجروح شدند. اهالی خشمگین هم رئیس پاسگاه را کشتند. روستای اَفچَنگ به نسبت جمعیتش یکی از پُرشهیدترین روستاهای ایران به شمار می رود.
منبع
دایره المعارف انقلاب سبزوار