محمدحسین بهجتی
معرفی
محمدحسین بهجتی در خردادماه 1313 در شهرستان اردکان به دنیا آمد.
از نوجوانی پای در وادی شعر و شاعری گذاشت و در همان ایام به خاطر علایق مذهبیاش در سوگ آیتالله بروجردی مرثیهای سرود. پس از آن نیز مرثیه هایی در سوگ مراجعی از جمله آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری، آیتالله آقا سیدمحمّد حجت، آیتالله سیدصدرالدین صدر سرود که باعث شد نامش بر سر زبان اهل علم بیفتد. با آغاز جریان نهضت اسلامی در سال 42 بهجتی جوان که حالا به زی طلبگی در آمده بود به لقبی دیگر نیز شهره شد؛ نخستین شاعر انقلاب اسلامی. وی پس از سخنرانی امام خمینی علیه لایحهی انجمن¬های ایالتی و ولایتی شعری سرود که در صفحهی اول برخی از روزنامه های آن روز نقش بست. قصیده ای با این مطلع: درود باد بر این انقلاب پاک، درود که زیر سایهی آن جان ملّتی آسود این شعر که سالها پیش از جدی شدن جریان نهضت، در آن از انقلاب اسلامی نام برده شده بود، نام بهجتی را به عنوان نخستین شاعر انقلاب اسلامی در تاریخ ماندگار کرد. شعری که در شامگاه چهاردهم آذرماه سال چهل و یک یعنی همان شب سخنرانی امام سروده و در حضور جمعیت حاضر در منزل امام توسط بهجتی خوانده می شود که تحسین علما و امام را در پی داشت. تأثیر این شعر به حدی بود که فردای آن روز هاشمیرفسنجانی از مبارزین مطرح انقلاب این شعر را با اسم واقعی محمدحسین بهجتی تکثیر و در میان مردم توزیع می کند. ساواک در واکنش به این شعر، بهجتی را به سرعت دستگیر میکند و مورد بازجویی و آزار قرار می دهد. این تازه اولین گام های بهجتی برای سرودن شعرهای انقلابی اش بود به طوری که با انتشار هر سروده ای در حمایت از انقلاب و امام، نگاه رژیم به سمت محمدحسین بهجتی می رفت.
محمد حسین بهجتی اردکانی کیست؟
اما محمد حسین بهجتی اردکانی کیست؟ خانواده اش از طبقات پایین اردکان بودند و به همین دلیل از همان طفولیت در کاسبی کمک دست پدر بوده. مادرش خانه دار و از اهالی دین و زهد و تقواست. در هفت سالگی به مکتب می رود و با آن هوش سرشار و استعداد خدادادی و با وجود تعلیم نیمه وقت، در یک سال و نیم تا دو سال موفق به گذراندن تمام پنج پایه ابتدایی میشود. پس از آن روی به درس دین آورده و شوق علم دینی از او طلبه ای پیشرو می سازد. با رضایت پدر نیمی از روز در خدمت پدر است و نیمی دیگر در خدمت درس. علمایی از قبیل آیتالله خاتمی، آیتالله حاج ملامحمد حایری، آیتالله شیخ احمد علومی، آیتالله آقا سیدعلیمحمد کازرونی، از جمله افرادی هستند که تا سال 1331 در اردکان و کمی هم یزد به بهجتی ادبیات عرب و منطق و معانی بیان می آموزند. شیخ محمدتقی مصباحیزدی که بعدها از اساتید بنام فلسفه و معارف اسلام قم می¬شود در اردکان با بهجتی آشنا شده و آغاز دوستی طولانی را رقم می¬زند. در همان سال و در سن 18 سالگی با ترغیب استاد و آیتالله حائری جهت ادامه تحصیل به قم میرود. با دستان تهی در حجره ای مخروبه در مدرسهی خان که بعدها نام آیتالله بروجردی می گیرد ساکن می¬شود اما تازه ابتدای سختی و تنگ دستی اوست. در قم نزد اساتیدی چون امام موسی صدر، آیتالله مشکینی، حاج آقا مرتضی تهرانی، علامه طباطبایی و شیخ مرتضی تهرانی زانوی تلمذ زده و مدتی نیز پای درس خارج آیتالله بروجردی مینشیند. حاصل ازدواج بهجتی با بتول فیض سه پسر و چهار دختر می شود. افراد متاهل، حق سکونت در مدرسه را ندارند و او مجبور به ترک مدرسه میشود. از سال 1334 تا 1350 بیش از همه در دو درس اصول و خارج فقه آیتالله خمینی شرکت می کند. مبارزات او مانند خیلی ها از زمان تبعید امام اوج می گیرد. با تبعید امام تا مدت ها حال درس رفتن را ندارد اما بعدها پای درس محمد محققداماد می رود. آشنایی او با آیتالله خامنه ای در یک جلسه ادبی شکل می گیرد. آشنایی این دو ادیب به سرعت به یک دوستی گرم و کم نظیر تبدیل میگردد. در تقریرات درس امام، هم مباحثه ایِ یکدیگر می شوند و جلسات علمی و ادبی مختلفی ترتیب می دهند. در سال 50 با فشار رژیم و تشنج در حوزه و در نتیجه کند شدن روند دروس در سال 1351 به صورت موقت به تهران می رود ولی این توقف کوتاه 9 سال به طول می انجامد. در تهران دوره سه ماهه زبان انگلیسی را در دبیرستان دین و دانش قم با مدیریت آیتالله بهشتی به تعلیم می گذراند. امرار معاش او در این شهر پس از شهریه حوزه، وابسته به منبرهای دهه اول محرم و ماه مبارک رمضان و دهه آخر صفر است. او در حوزه دانش آموزی برای سخنرانی، نماز و ایجاد و تقویت تفکر دینی در کنار محمدعلی رجایی که آن زمان دبیر دبیرستان کمال می باشد به فعالیت می پردازد. اقدامات او و شعرهایش برای ساواک حساسیت زاست. وقتی شعر او را گروه سرود دبیرستان کمال اجرا میکنند بلافاصله این دبیرستان به دستور ساواک تعطیل میشود. از آن پس بهجتی چندسالی را با مسئولیت آیتالله بهشتی و همراه با محمدجواد باهنر به گزینش کتاب های سازنده می پردازد. بهجتی در طول سالهای نهضت یعنی از سال 42 تا 57 برای قریب به اتفاق وقایع انقلاب شعر سروده است؛ از لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، تا تبعید امام به ترکیه و نجف، واقعه 17 شهریور و بسیاری دیگر از اتفاقات انقلاب اسلامی. او پس از انقلاب چند سال در بخش انتشارات سپاه فعالیت می کند و در ادامه به دعوت دوست قدیمیاش محمدتقی مصباح مدتی را در موسسه "راه حق" به تدریس ادبیات پارسی می پردازد اما مجددا به قم بازمی گردد. بهجتی پس از انقلاب نیز به سرایش اشعار آئینی و انقلابی ادامه میدهد و اشعار فراوانی را نیز برای رزمندگان میسراید. یکی از اشعار مشهور بهجتی که در خاطر خیلیها ماندگار است شعر زیر میباشد که با تخلص "شفق" در کتابهای دوره ابتدایی آمده است: هرچه که بیند دیده/ خدایش آفریده خورشید و ماه تابان/ ستاره درخشان درخت و سبزه و گل/ سوسن و سرو و سنبل جنگل و دشت و دریا/ پرندگان زیبا اینهمه را به قدرت/ خدا نموده خلقت با شهادت آیتالله صدوقی و انتصاب آیتالله خاتمی به امامت جمعه یزد، حجتالاسلام محمدحسین بهجتی برای امامت جمعه اردکان انتخاب می شود. نهایتا او در سال 1386 به علت بیماری، دار فانی را وداع گفت. ازجمله آثار او "در خلوت شب خیزان" میباشد که شرحی است بر دعای ابو حمزه ثمالی.
منبع
آرشیو دفتر تاریخ شفاهی یزد