فاطمیون شیراز-شهید سجادی

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۳۶ توسط ابوالفضل بکرای (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

شهید مداف حرم فاطمیون-شهید سجادی حوادث و سیر زندگی و وقایع حضور خانواده در جنگ افغانستان با شوروی

شهید سجادی-فاطمیون

شهید سید جواد سجادی

جدپدری شهید و عموهای پدر ایشان از روحانیت محلی شیعه در افغانستان بوده اند. پدرشهید(سید حسین سجادی) پدر خود را در طفولیت از دست میدهند و مادر ایشان ازدواج میکنند، سرپرستی ایشان را عموی ایشان به عهده میگیرند که از مجاهدین افغانستانی در مبارز به شوروی است. عموی سید حسین تحت تعقیب دولت قرار میگیرد و به طور معجزه مانندی از چنگ نیروها جان سالم به در برده و با خانواده به ایران مهاجرت میکنند. سید حسین بعد از توقف چند ماهه در مشهد به اصفهان میآیند با آموزشهای نهضت سوادآموزی و در آنجا ازدواج میکنند. سال 1371 سید سجاد متولد میشوند و دو بار از مرگ حتمی نجات میابند. سید حسین برای کار به قزوین میروند و در اثر اتفاقی ناخواسته و که گویا اشتباهات پزشکی هم نقش دارد، ایشان زندانی میشوند. خانم ایشان با قالیبافی و خود ایشان با کار در زندان به مدت 4 سال مخارج خانواده را تامین میکنند. در این مدت سید سجاد و سید محمد در غیاب پدر مادر با شیطنتهای خود مادر را کلافه میکنند که به گفته مادر گاهی از شدت عصبانیت گریه میکردم. سید حسین به واسطه رفتار خوبی که در زندان دارد و طرحی که به کمک خیران برای آزادی زندانیان غیر عمد شروع میشود اولین زندانی هستند که با این طرح آزاد میشوند.

مدافعین حرم

بعد از آن به شیراز آمده و در روستاهای اطراف شیراز به کار در زمینهای کشاورزی مشغول میشوند. سید جواد و سید محمد نیز تا کلاس پنجم درس میخوانند و بعد از ان با کار کردن به پدر کمک میکنند. اتفاقات و حوادثی در این مدت برای سید جواد و خانواده رخ میدهد که در نوع خود کمیاب است مانند کمکهای سید جواد به اهالی روستایی که در آن ساکن بوده¬اند و یا تهیه دارو برای پدر و درگیری با چند خلاف کار و ضرب و شتم سید جواد و چاقو خردن سید جواد یا سفر مخفیانه(بدون اطلاع خانواده) به افغانستان و دستگیری ایشان به جرم اینکه ایرانی است و برای جاسوسی به افغانستان رفته است. با شروع اعزام رزمنده¬های افغانستانی به سوریه پدر سید جواد از طریق آشنایان متوجه این موضوع میشوند و داوطلب اعزام می¬شوند، سید جواد مانع پدر شده و خودشان به سوریه میروند. حدودا یک ماه در سوریه هستند که به شهادت میرسند. بعد از شهادت سید جواد سید محمد در مراسم تدفین به مادر اصرار میکند که اجازه دهد به سوریه برود و آنقدر اصرار میکند تا موافقت مادر را بگیرد و از سال 93 تا به حال سید محمد رزمنده در سوریه است. آقای سجادی سال بعد از 40 سال متوجه میشوند که یک برادر ناتنیشان در سوریه به شهادت رسیده¬اند. بعد از شهادت برادر ایشان مادر را از افغانستان به قم میآورند و ایشان بعد از 40 سال مادر خود را میبینند. برادران دیگر آقای سجادی جزو رزمندگان فاطمیون هستند و در سوریه میباشند.