تجربه موفق زنان روستایی در تولید کمپوست از زباله تر
خانم لیلا گلزار ایدهای برای زباله های روستا اجرا کرده و موفق بوده است. این ایده را به کمک زنان روستا از سال 99 پیگیری کرده است. حالا مردم این روستا زبالهها را تفکیک میکنند و زباله های تر خود را کمپوست کرده و در کشاورزی مورد استفاده قرار میدهند. یکی از ویژگیهای روستاها در قدیم این بوده که هیچوقت مفهومی به اسم زباله وجود نداشت، زیرا همه چیز کاربردی بوده، یا درنهایت خوراک دام و طیور میشده است، اما در حال حاضر روستاها از فرهنگ اصیل خود فاصله گرفته و تولید کننده زباله شده اند. کار این خانم بهورز بسیار قابل تقدیر و دیده شدن است.
فشتکه، روستایی است از توابع بخش خمام شهرستان رشت در استان گیلان. این روستا در دهستان چاپارخانه قرار دارد. براساس سرشماری مرکز آمار جمعیت آن ۱۸۲۴ نفر (۵۵۰ خانوار) بوده است. مردم این روستا کشاورز بوده و محصول اصلی کشاورزی این روستا برنج است. عدهای از اهالی این روستا در تعاونیهای ماهیگیری دریای خزر هم فعالیت دارند؛ البته به دلیل گسترش فعالیت منطقه آزاد تعدادی از این تعاونیها با گرفتن خسارت تعطیل شدهاند. از صنایعدستی مهم این روستا که بسیاری از زنان مخصوصاً در پاییز و زمستان به آن مشغولند بافت کلاه و زنبیل و حصیر است که ماده اولیهٔ آن هم (نوعی گیاه درزبان محلی به نام لی) در جنگلی کوچک درحاشیه همین روستا می روید. روستای فشتکه به عنوان روستای ملی حصیر در سطح کشور معرفی شده است. اما این روستای کوچک با تلاش مسئول خانهٔ بهداشت و همکاری زنان روستا موفق به تولید کمپوست از زباله های تر خانگی نیز شده است. برای آگاهی بیشتر ازچگونگی مراحل روند تولید کمپوست از اطلاع رسانی به اهالی وآموزش و همکاری آنان و نتیجهٔ کار راهی فشتکه شدیم تا با بهورزفعال این روستا خانم لیلا گلزار گفتوگویی داشته باشیم. در مسیر برچسبهای سبز رنگی که به در منازل روستا چسبانده شده بود و همچنین سطلهای زباله آبی بزرگی که در نقاط مختلف کار گذاشته شده بودند توجهمان را جلب کرد.
به محل کار خانم گلزار در خانهٔ بهداشت روستای فشتکه رفتیم واز او خواستیم ضمن معرفی خودشان در مورد آغاز تفکیک زباله در روستا برایمان بگوید.
لیلا گلزار هستم. در سال ۱۳۴۸ در روستای فشتکه متولد شدم. ۲۸ سال سابقهٔ کاری دارم بهورز و مسئول خانهٔ بهداشت روستای فشتکه هستم. ما تفکیک زباله را از سال ۱۳۹۰ شروع کردیم چون در محیط روستا میدیدم زبالههای تر شیرابه پس میدهند و وضعیت ناجوری به وجود میآورند و کارم مرتبط با بهداشت روستا بود این ایده در ذهنم آمد تا این کار را انجام بدهیم و حتی ادارهٔ ما تا الان هم از کاری که در روستا انجام دادیم خیلی باخبر نیست. من چون خودم در این روستا به دنیا آمدهام و بزرگ شدهٔ همین جا هستم برایم خیلی مهم بود که این کار را انجام بدهم. از دوستی شنیده بودم که میشود زبالهٔ تر را به کمپوست تبدیل کرد. از طریق اینترنت تحقیقاتی را دربارهٔ تبدیل زباله به کود شروع کردم. با اطلاعاتی که به دست آوردم تعداد ۲۰ خانوار روستایی را (از بین زنانی که به مرکز بهداشت مراجعه میکردند و با آنها آشنایی داشتم و زنانی فعال بودند) بعنوان پایلوت انتخاب کردم. در روستا به دلیل اینکه مردم گل و گیاه و باغچه دارند کود برایشان اهمیت زیادی دارد و وقتی برایشان توضیح دادم خیلی استقبال کردند.
از او دربارهٔ مقدمات و شروع به کار پرسیدیم
-جلسهای با حضور خانوادههای انتخاب شده برگزار شد در ابتدا به آنها گفتم چالهای به عمق ۷۰ سانتیمتر حفر کنند، زبالههای تر را داخل آن ریخته و رویش را با خاک بپوشانند. به بخشداری نامه نوشتم و درخواست کیسه زباله برای زبالههای خشک کردم. این کیسه زبالهها را در اختیار خانوارها قرار دادم و از آنها خواستم زبالههای تر را در چاله بریزند و زبالههای خشک را در کیسه بریزند. این باعث شد که تشویق بشوند و این کار را انجام بدهند. بعد از گذشت مدتی به دلیل شرایط آب و هوایی گیلان و بارندگی زیاد، داخل چالهها آب جمع شد فقط چند خانوار که در زمینهای بلندتری چاله کنده بودند این مشکل را نداشتند و ادامه دادند. از طرفی بعضی از خانوارها از رفتوآمد حیواناتی مثل موش به داخل چالهها شکایت داشتند. در کنار این مشکلات عوض شدن دهیار و شورای روستا و مشکلاتی که برای هماهنگی و همکاری با آنها به وجود آمد باعث شد یک سال فعالیتی انجام ندهم. تا اینکه از طرف منطقهٔ آزاد کلاسی در ارتباط با آنفولانزای پرندگان برای ما تشکیل شد. قبلاً چند بار به منطقهٔ آزاد مراجعه کرده بودم ولی متوجه شدم محیطزیست منطقه مدیریت خوبی ندارد. در حین برگزاری کلاس شنیدم مدیر محیطزیست منطقه عوض شده و خانم دکتر شهبازی مدیر جدید شده است. بعد از کلاس با ایشان صحبت کردم و از فعالیتهایی که در روستا انجام داده بودم گفتم و عکسهایی که همراهم بود نشان دادم. با تعجب به من گفت: «این همه کار انجام دادی منطقهٔ آزاد هیچ کمکی نکرد؟» گفتم: نه. گفت: «من خیلی مشتاقم شما این کار را ادامه بدی» از من خواست درخواستی بنویسم و خودش هم در جلساتی که بود مطرح میکرد. اما خبری نشد. من هم بعد از چند بار رفتوآمد بینتیجه دوباره خودم دست به کار شدم و در خانهٔ خودم محل دفن زباله را از چاله به روی زمین آوردم و دورش را با سنگ بلوک سنگچین کردم. زبالههای تر را داخل آن ریختم و دیدم کرمها از زمین وارد زباله میشوند از طرفی برگهای خشک را روی آن ریختم و دیدم خیلی تأثیر دارد. شروع به آموزش به اهالی روستا کردم. تا اینکه یک روز خانم دکتر به من زنگ زد و گفت: «از طرف ان جی او آقای مهندسی به نام شیخان به منطقه آمده اگر میتونی سریع بیا» من هم رفتم و متوجه شدم ایشان در لاهیجان فعالیت میکند و به من گفت از نظر مالی هم ما را پشتیبانی میکند. با کمک ایشان حدود ۵ تا ۶ کارگاه آموزشی هر هفته در نقاط مختلف روستا برگزار کردیم و با نمایش اسلاید و فیلم و تهیهٔ بروشور و توضیحات روستاییان را تشویق به همکاری کردیم. استقبال بسیار خوبی بهخصوص از طرف زنان روستا شد. جالب اینجا بود که متوجه شدم از نفرات اولی که قرار بود زبالهها را در چاله به کود تبدیل کنند هنوز ۴ یا ۵ خانوار این کار را انجام میدهند و حتی از کود به دست آمده استفاده هم میکنند. یکی از زنان در حیاط منزلش گوجه و بادمجان کاشته بود و از این کود برای محصولاتش استفاده کرده بود. آقای مهندس و شرکتکنندههای کارگاه را به آنجا بردم تا از نزدیک نتیجهٔ کار را ببینند. این باعث ترغیب بیشتر اهالی به انجام کار شد.
از خانم گلزار در مورد برچسبهایی که به در خانهٔ روستاییان چسبانده شده پرسیدیم.
-محیط روستا جوری است که اگر همسایهای کاری انجام دهد توجه دیگران را به خود جلب میکند. ما روی در هر خانهای که کار تبدیل زباله به کمپوست را انجام میداد برچسب (لوگو) سبزی میچسباندیم. این کار ما باعث میشد که همسایهٔ کناری کنجکاو شود و پرسوجو کند و این کار را انجام دهد. خیلی از خانوادهها تشویق شدند و گاهی به من میگویند ای کاش زودتر این کار را انجام میدادند و چقدر این خاک، خاک خوبی است. چون خاکی طبیعی بدون مواد شیمایی و بدون بوی بد و سازگار با محیطزیست است.
از او در رابطه با نقش خانهٔ بهداشت و استقبال زنان این موضوع پرسیدیم و اینکه آیا این کار در جای دیگری هم سابقه داشته است؟ آیا از طرف سازمان یا نهادی حمایت شدید؟
- از آنجا که اکثر مراجعان به مراکز بهداشت زنان هستند و یک آشنایی و اطمینانی بین ما و آنها برقرار است تأثیر زیادی روی پذیرش این کار داشت و با استقبال خیلی خوبی از طرف زنان مواجه شدیم. در مورد سابقهٔ این کار چیزی ندیده و نشنیدهام. هیچ سازمان و نهادی تاکنون از ما حمایت نکرده است. یک نمونهٔ جالب کاری بود که یکی از زنان بعد از آموزش انجام داد. روال معمول کار ما ساختن محل دفن زباله با سنگچین کردن دور زمین بود. ولی این خانم با چوبهایی که در زبان محلی به آن رَمَش میگویند حصار چوبی (پرچین) درست کرده بود و کودی که به دست آورده بود مطابق اصول و باکیفیت بود. با کمترین امکانات با چوبهایی که در حیاط منزل وجود داشت بهصورت سنتی و طبیعی جایگاه تبدیل زباله به کمپوست را ساخته و از آن بهرهبرداری میکند.
از او در مورد تفکیک زبالهٔ تر از خشک و سطلهای آبی پرسیدیم
-ما به هر خانوار داوطلب سطل زباله دادیم و از آنها خواستیم فقط زبالههای ترشان را داخل آن بریزند و بعد از پر شدن سطل را در مکان مخصوص خالی کرده و بعد از آبکشی بدون خشک کردن سطل مجدداً از آن استفاده کنند چون محیط مرطوب برای تبدیل زباله تر به کمپوست بهتر است. قبل از اجرای این طرح مردم روستا خودشان زبالههای تر و خشک را از هم جدا میکردند. زبالههای بازیافتی را میفروختند. الان تنها چیزهایی که قابل بازیافت نیستند مثل پلاستیک در اینجا زباله محسوب میشود. در واقع خانوارهای این روستا زبالهها را به سه دسته تقسیم میکنند؛ زبالههای تر، زبالههای بازیافتی، زبالههای معمولی غیرقابل بازیافت. از خانم گلزار درباره امکان تولید انبوه و سودآوری این فرآیند برای اهالی سؤال کردیم -کمپوست حاصل شده برای مصرف خانگی هر خانوار است اما امکان تولید انبوه فعلاً وجود ندارد. برای تولید انبوه و فروش کمپوست به دستگاه و تجهیزاتی نیازمندیم که در اختیارمان نیست. چندی قبل از طرف منطقهٔ آزاد ما را برای بازدید از سیلوی تولید کمپوست از زباله به روستای سقالکسار بردند. متأسفانه با وجود هزینه و امکاناتی که در اختیار یکی از اهالی روستا قرار داده بودند ولی کاری انجام نمیشد و من با خودم گفتم اگر این امکانات در فشتکه وجود داشت خیلی از جوانها را ترغیب به انجام این کار میکردیم و حتی میشد کارآفرینی کرد و آنها را از بیکاری نجات داد. تبدیل زباله تر به کمپوست فاز اول کارمان بود. اتفاقاً در فکر این هستیم که از کاه و کلوش به جا مانده از مزارع برنج کودی مناسب که قابلیت تولید انبوه را نیز دارد و ورمی کمپوست نام دارد، تولید کنیم. این کار احتیاج به کرمی به نام ورمی دارد که نگهداری از آن شرایطی خاص و اصولی میطلبد. در سالهای آینده امیدواریم فاز دوم کار که تهیه کمپوست از کاه و کلوش است راهاندازی شود. چون هم از سوزاندن کاه و کلوش که به محیطزیست آسیب میزند جلوگیری میشود و هم کودی طبیعی و مناسب و سازگار با محیطزیست تولید میشود. با توجه به حجم مزارع و باغها تولید انبوه آن ممکن است و میتوانند آن را به گلخانهها بفروشند. تولید ورمی کمپوست با توجه به وجود کرمها که سریع عمل میکنند و در زمان کمتری کود مناسبی تولید میکنند و هزینه چندانی هم ندارد برای خانوارها سودآور است. فقط باید این مسئله را برای مردم جا انداخت که کاه و کلوش را به جای سوزاندن جمع کنند و از آن کمپوست تولید کنند و من در این ارتباط در حال تلاش هستم.
از خانم گلزار در مورد اثرات این کار بر محیطزیست پرسیدیم
-اثرات زیادی داشته است. قبلاً شیرابههای زبالههای تر را در هر جای روستا میدیدم که علاوه بر بیماریزا بودن، مخصوصاً در تابستان بوی خیلی بدی داشتند و منظرهٔ زشتی را به وجود میآوردند. اما الان اثری از آنها نیست. با توجه به اینکه تا امروز ۷۰ درصد خانوارها این کار را انجام میدهند و ما امیدواریم که این عدد به ۱۰۰ درصد برسد. مشکل دیگر ما فضولات حیوانی است که بعضی از خانوارها در معابر عمومی میریزند تا همانجا به کود حیوانی تبدیل شود که در حال تلاش هستیم با آموزش و راهنمایی آنها را از این کار منع کنیم.
از او پرسیدیم به جز تولید کمپوست از زباله تر آیا تا به حال به فکر طرح مشارکتی با زنان بهطور مثال تعاونی زنان روستایی بودهاید؟
-من زیاد علاقهای ندارم. چون وقتی پای مسائل مادی به میان بیایید مردم اعتمادشان را از دست میدهند. دو بار به من پیشنهاد دهیار شدن دادند. با وجود کارهای زیادی که برای روستا انجام دادهام مایل نیستم در این امور شرکت کنم. چون مردم خیلی حساسند.
از این بهورز فعال دربارهٔ وضعیت کشاورزی ارگانیک در روستایشان سؤال کردیم
-دو سال است که خودم برنج ارگانیک تولید میکنم. در همان زمانی که در منطقهٔ آزاد پیگیر جریان تولید کمپوست بودم خانم دکتر به من پیشنهاد داد اگر مزرعه کشت برنج دارم با حمایت منطقه کشت ارگانیک برنج را انجام بدهم منم قبول کردم و همان سال کاشتم. اطرافیان اوایل مسخرهام میکردند اما کمکم تعداد کسانی که این نوع کشت را انجام میدادند زیاد شد تا حدی که منطقه اعلام کرده تا سقف خاصی میتواند افراد را پوشش بدهد. بقیه باید هزینه را خودشان بپردازند. البته ما یک کارگاه ۷ روزه در مسجد محل برگزار کردیم که یک کشاورز نمونه از مازندران به نام آقای خوبزاد آمد و به صورت عملی مراحل کار را نشان داد. خودم شبها به قهوهخانهها میرفتم و از تکتک کشاورزها میخواستم تا نتیجه کار را ببیند. به آنها میگفتم اگر از کود شیمیایی استفاده نکنند با بارندگی ساقهٔ برنجشان نمیخوابد. مزرعه ما در سال اول که کشت کردیم وقتی آزمایش کردند گفتند به کود سفید احتیاج ندارد. این کارها نیازمند زمان است تا جا بیفتد. حتی ما به جای کود شیمیایی میتوانیم از ورمی کمپوست تولیدی خودمان در مزارعمان استفاده کنیم. جالب اینجاست که چون اکثر کارهای کشاورزی و باغداری بر عهدهٔ زنان است استقبال خوبی از طرف زنان شده و اکثر کسانی را که داوطلب کشت ارگانیک در سال جدید زراعی هستند، زنان تشکیل میدهند. در کشت ارگانیک در کنار استفاده نکردن از کود شیمیایی ما از اردک برای وجین علفهای هرز استفاده کردیم. سال قبل منطقه ۱۰۰ اردک را به رایگان در اختیارمان گذاشت تا به جای استفاده از سم از آنها استفاده کنیم. نتیجهٔ خوبی داشت چون حرکت اردک در آب باعث اکسیژنرسانی به خاک مزرعه و رشد بهتر گیاه میشود. برای کرم ساقهخوار هم تلهای به نام فِرمونی به ما دادند که باعث جذب کرمها شده و آنها را به دام میاندازد.
از خانم گلزار در مورد نقش زنان در حفاظت از محیطزیست پرسیدیم
-این کارهایی که زنان در روستا انجام میدهند تولید کمپوست از زباله، کشاورزی ارگانیک، تولید حصیر از مواد طبیعی که بازیافت میشود همه در جهت حفظ محیطزیست است. ما به همهٔ زنان توصیه میکنیم به جای استفاده از سفرههای یکبار مصرف از سفرههای حصیری استفاده کنند. از زنبیلهای حصیری به جای پلاستیک برای خرید استفاده کنند و...