۳٬۲۲۹
ویرایش
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
''' ترشی سیر دردسرساز شد''' | ''' ترشی سیر دردسرساز شد''' | ||
ما از فاو ميآمديم | ما از فاو ميآمديم هم رانندمون بود آدم چاق بزرگي است پشت شهرباني كلانتري 3 يك توپي آمد توپ فرانسوي آمد يك نيسان پشت سرمون بود نيسان ناپديد شد زير توپ ، ما هم لو خورديم يك 7 ، 8 ، 10 متري ماشين لو خورد. يك ترشي بود تو ماشين ريخت ، گذاشته بوديم تو ماشين . راننده گفت كه اي داد بي داد من شيميايي شدم گفتم آقا شيميايي نشدي نكن همچي ، گفت نه من حالا داره گردن ميشكنه، برديمش تو راه كه ايستگاه 12 تو بيمارستان و ديد بالاخره يك استواري خواباندن لوله كردن تو گلوش و اي صداي زياد ميداد ، گفت من هيچ باكيم نيست ، گفتيم نه بابا تو شيميايي شدي ، گفت نه من هيچ باكيم نيست من بدبخت و به حضرت عباس ببريد . ظرف 1 ساعت و نيم آوردمون اهواز از ترسش . | ||
[[رده:عناصر]] | |||
[[رده:وقایع]] | |||
[[رده:دفاع مقدس]] |