ناشناس

تفاوت میان نسخه‌های «سردار شهید محمدرضا شمس آبادی»

از قصه‌ی ما
۳۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۰
بدون خلاصه ویرایش
 
سطر ۱: سطر ۱:
'''شهید محمدرضا شمس آبادی :'''
'''شهید محمدرضا شمس آبادی :'''


[[شهید محمدرضا شمس آبادی]] فرمانده گردان مهندسی رزمی جواد الائمه(ع) جهاد سازندگی (سابق) استان خراسان بود. ایشان فروردین ماه سال 1337 در روستای شمس آباد در استان خراسان رضوی به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در روستا و در مدرسه شمس آباد سپری کرد. پدر و مادرش با وجود فشارهای مالی او را برای ادامه تحصیل راهی سبزوار کردند. دوره راهنمایی و متوسطه را در سال 1348 در دبیرستان اسرار شهرستان سبزوار آغاز کرد و در سال 1355 به پایان رساند و در ایام تعطیل به روستا باز می گشت و در کارهای کشاورزی به والدینش کمک می کرد. سالهای آخر تحصیل او با روزهای انقلاب مصادف بود. در این زمات در مراسم شرکت می کرد و اطلاعیه هایی را از شهر به روستا می برد و بین مردم روستا توزیع می کرد. در به ثمر رسیدن نهضت اسلامی از هیچ کوششی دریغ نداشت. پس از گرفتن دیپلم در رشته طبیعی نظام قدیم به خدمت اعزام شد. در سال 1360 به منظور لبیک گفتن به ندای امام مبنی بر آباد کردن ویرانیها، وارد جهاد سازندگی شد. مشکلات خود را به کسی نمی گفت و خودش آنها را حل می کرد، اما در رفع مشکل دیگران کوشا بود. همیشه توصیه می کرد که توکل بر خدا داشته باشید. اگر انسان همیشه با توکل به خدا قدم بردارد، خدا هم همیشه در همه جا با اوست. نسبت به اهل بیت ارادت خاصی داشت و مصیبت وارده بر آنان او را بسیار متاثر می کرد. با شنیدن جمله ای درباره شهدا و یا اهل بیت اشک در چشمانش حلقه می زد. در 24 سالگی با خانم طاهره واحدی پیمان ازدواج بست که مدت زندگی مشترک آنها 4 سال و ثمره این ازدواج سه فرزند به نام های جواد، و محمد و ریحانه بود که ریحانه بعد از شهادت پدر به دنیا آمد. در سال 1361 به عنوان مسئول جهاد جوین به فعالیت پرداخت، سپس به عنوان مسئول مرکز هماهنگی شوراها انتخاب شد. در سال 1362 با رای اکثر برادران جهاد به عنوان عضو شورای مرکز جهاد سازندگی سبزوار انتخاب و به کار مشغول شد. سرانجام در سال 1364 به آرزوی دیرینه خود رسید و همراه تنی چند از برادران جهاد راهی جبهه شد. 9 ماه با همسرش در سوسنگرد سکونت داشت، هر روز صبح به منطقه می رفت و شب به خانه بر می گشت. گاهی هم به علت فشار کاری و مسئولیتی که داشتند چند شب به خانه نمی آمدند. به علت بمباران شدید سوسنگرد، خانواده را به شهرستان فرستاد. همیشه وضو داشت و هنگامی که یکی از برادران در پشت خط سوال می کرد که دیگر اینجا چرا؟ در جواب می گفت: آدم همیشه باید آماده باشد و این آمادگی نه در حرف که در عمل شخص متجلی است. مدت حضورش در جبهه 15 ماه بود که حدود شش ماه در منطقه سومار در خدمت جهاد بود و از تیر ماه تا اسفند ماه سال 1365 زمان شهادت در جبهه جنوب فرماندهی گردان مهندسی رزمی جواد الائمه را بر عهده داشت.هنگام عملیات به اندازه ای کار می کرد و فعال بود که برخی اوقات تا 4 شبانه روز نمی خوابید. محمد رضا شمس آبادی در 10 اسفند 1365 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت گلوله به ناحیه سر به مقام رفیع شهادت نایل آمد. پیکر شهید بعد از حمل به زادگاهش بر اساس وصیت ایشان در بهشت شهدای سبزوار به خاک سپرده شد.
[[شهید محمدرضا شمس آبادی]] فرمانده گردان مهندسی رزمی جواد الائمه(ع) جهاد سازندگی (سابق) استان خراسان بود. ایشان فروردین ماه سال 1337 در روستای شمس آباد در استان خراسان رضوی به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در روستا و در مدرسه شمس آباد سپری کرد. پدر و مادرش با وجود فشارهای مالی او را برای ادامه تحصیل راهی سبزوار کردند. دوره راهنمایی و متوسطه را در سال 1348 در دبیرستان اسرار شهرستان سبزوار آغاز کرد و در سال 1355 به پایان رساند و در ایام تعطیل به روستا باز می گشت و در کارهای کشاورزی به والدینش کمک می کرد. سالهای آخر تحصیل او با روزهای انقلاب مصادف بود. در این زمات در مراسم شرکت می کرد و اطلاعیه هایی را از شهر به روستا می برد و بین مردم روستا توزیع می کرد. در به ثمر رسیدن نهضت اسلامی از هیچ کوششی دریغ نداشت. پس از گرفتن دیپلم در رشته طبیعی نظام قدیم به خدمت اعزام شد. در سال 1360 به منظور لبیک گفتن به ندای امام مبنی بر آباد کردن ویرانیها، وارد جهاد سازندگی شد. مشکلات خود را به کسی نمی گفت و خودش آنها را حل می کرد، اما در رفع مشکل دیگران کوشا بود. همیشه توصیه می کرد که توکل بر خدا داشته باشید. اگر انسان همیشه با توکل به خدا قدم بردارد، خدا هم همیشه در همه جا با اوست. نسبت به اهل بیت ارادت خاصی داشت و مصیبت وارده بر آنان او را بسیار متاثر می کرد. با شنیدن جمله ای درباره شهدا و یا اهل بیت اشک در چشمانش حلقه می زد. در 24 سالگی با خانم طاهره واحدی پیمان ازدواج بست که مدت زندگی مشترک آنها 4 سال و ثمره این ازدواج سه فرزند به نام های جواد، و محمد و ریحانه بود که ریحانه بعد از شهادت پدر به دنیا آمد. در سال 1361 به عنوان مسئول جهاد جوین به فعالیت پرداخت، سپس به عنوان مسئول مرکز هماهنگی شوراها انتخاب شد. در سال 1362 با رای اکثر برادران جهاد به عنوان عضو شورای مرکز جهاد سازندگی سبزوار انتخاب و به کار مشغول شد. سرانجام در سال 1364 به آرزوی دیرینه خود رسید و همراه تنی چند از برادران جهاد راهی جبهه شد. 9 ماه با همسرش در سوسنگرد سکونت داشت، هر روز صبح به منطقه می رفت و شب به خانه بر می گشت. گاهی هم به علت فشار کاری و مسئولیتی که داشتند چند شب به خانه نمی آمدند. به علت بمباران شدید سوسنگرد، خانواده را به شهرستان فرستاد. همیشه وضو داشت و هنگامی که یکی از برادران در پشت خط سوال می کرد که دیگر اینجا چرا؟ در جواب می گفت: آدم همیشه باید آماده باشد و این آمادگی نه در حرف که در عمل شخص متجلی است. مدت حضورش در جبهه 15 ماه بود که حدود شش ماه در منطقه سومار در خدمت جهاد بود و از تیر ماه تا اسفند ماه سال 1365 زمان شهادت در جبهه جنوب فرماندهی گردان مهندسی رزمی جواد الائمه را بر عهده داشت.هنگام عملیات به اندازه ای کار می کرد و فعال بود که برخی اوقات تا 4 شبانه روز نمی خوابید. محمد رضا شمس آبادی در 10 اسفند 1365 در عملیات کربلای5 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت گلوله به ناحیه سر به مقام رفیع شهادت نایل آمد. پیکر شهید بعد از حمل به زادگاهش بر اساس وصیت ایشان در بهشت شهدای سبزوار به خاک سپرده شد.




سطر ۱۱: سطر ۱۱:
[[رده:جهادسازندگی]]
[[رده:جهادسازندگی]]
[[رده:خراسان رضوی]]
[[رده:خراسان رضوی]]
[[رده:عملیات کربلای5]]