۳۰۶
ویرایش
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[پرونده:سپهرار ناصری.jpg|بندانگشتی|شهید مهدی (سپهرار) ناصری]] | |||
'''«سپهرار ناصری»''' جوان هجده سالهای بود که در یک خانوادۀ تحصیل کرده و مرفّه با اعتقادات بهایی محکم بزرگ شد. پدرش '''منوچهر ناصری''' اولین دامپزشک سبزوار بود. سپهرار به دبیرستان اسرار میرفت و در رشته ریاضی فیزیک تحصیل میکرد. دبیرستان اسرار مهد اتفاقات سیاسی آن زمان بود. بچههای دبیرستان به دو گروه تقسیم میشدند، بچههای حزب مجاهدین و بچههای حزباللهی. این دو گروه حتی نماز جماعت جداگانه داشتند! سپهرار ناصری، به حزباللهیها ملحق شد و حتی در نماز جماعت آن ها شرکت میکرد. او در جواب یکی از همکلاسیهایش که پرسیده بود: «تو دیگه چرا میای؟» گفته بود: «من میدونم جبهۀ سیاسی شما بر حقه، دوست دارم جزء سیاهی لشکر شما باشم تا در مقابل اونا کم نباشید. هر چند این نماز رو هم قبول ندارم.» | '''«سپهرار ناصری»''' جوان هجده سالهای بود که در یک خانوادۀ تحصیل کرده و مرفّه با اعتقادات بهایی محکم بزرگ شد. پدرش '''منوچهر ناصری''' اولین دامپزشک سبزوار بود. سپهرار به دبیرستان اسرار میرفت و در رشته ریاضی فیزیک تحصیل میکرد. دبیرستان اسرار مهد اتفاقات سیاسی آن زمان بود. بچههای دبیرستان به دو گروه تقسیم میشدند، بچههای حزب مجاهدین و بچههای حزباللهی. این دو گروه حتی نماز جماعت جداگانه داشتند! سپهرار ناصری، به حزباللهیها ملحق شد و حتی در نماز جماعت آن ها شرکت میکرد. او در جواب یکی از همکلاسیهایش که پرسیده بود: «تو دیگه چرا میای؟» گفته بود: «من میدونم جبهۀ سیاسی شما بر حقه، دوست دارم جزء سیاهی لشکر شما باشم تا در مقابل اونا کم نباشید. هر چند این نماز رو هم قبول ندارم.» | ||
ویرایش