۳۰۶
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «== '''محب کتاب''' == سبزوار، انسان فاضل کم نداشت. یکی از آنها '''محمدحسین فاضل''' ب...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۴: | سطر ۴: | ||
در دهۀ پنجاه با گل کردن جلسات مذهبی خانگی، محمدحسین فاضل هم که زکات علمش را در نشرش میدید، به جمع تشکیل دهندگان جلسات روشنگری پیوست. البته جلسات قرآن خانوادگی را از خیلی قبلتر در منزلش برگزار میکرد. فرزندش، خانم فرزانه فاضل، در این باره میگوید: «پدرم فوقالعاده مذهبی بودند. تابستانها هر روز بعدازظهر جلسات قرآن برگزار میکردند. خانمهای همسایهمان، آنهایی که تمایل داشتند میآمدند. بعضی از بچههای همسایه هم می آمدند، مینشستیم و روزی دو آیه قرآن برایمان میخواندند و بعد به ما یاد میدادند. کمی دربارۀ موضوعیت آن آیه هم صحبت میکردند و فردا بعدازظهرش باز همین را از ما پس میگرفتند و. باز دوباره دو تا آیۀ دیگر.» | در دهۀ پنجاه با گل کردن جلسات مذهبی خانگی، محمدحسین فاضل هم که زکات علمش را در نشرش میدید، به جمع تشکیل دهندگان جلسات روشنگری پیوست. البته جلسات قرآن خانوادگی را از خیلی قبلتر در منزلش برگزار میکرد. فرزندش، خانم فرزانه فاضل، در این باره میگوید: «پدرم فوقالعاده مذهبی بودند. تابستانها هر روز بعدازظهر جلسات قرآن برگزار میکردند. خانمهای همسایهمان، آنهایی که تمایل داشتند میآمدند. بعضی از بچههای همسایه هم می آمدند، مینشستیم و روزی دو آیه قرآن برایمان میخواندند و بعد به ما یاد میدادند. کمی دربارۀ موضوعیت آن آیه هم صحبت میکردند و فردا بعدازظهرش باز همین را از ما پس میگرفتند و. باز دوباره دو تا آیۀ دیگر.» | ||
== '''از ارتباط با انجمن حجتیه تا همراهی با مکتب نرجس''' == | == '''از ارتباط با انجمن حجتیه تا همراهی با مکتب نرجس''' == | ||
فاضل با انجمن | فاضل با انجمن حجتیۀ سبزوار هم ارتباط داشت.، به همین دلیل یکی از جلساتی که در منزلش برگزار میشد، جلسات شبهای جمعۀ انجمن بود. جلساتی که نه بهاسم انقلاب، بلکه به منظور روشنگری مذهبی و مبارزه با بهائیت برپا میشد. سیدابوالفضل حسینی میگوید: «حالا گرچه اینها در قالب جلسات شبهای جمعه انجمن حجتیه بود، ولی یک نوع آزادی عملی هم وجود داشت. این طور نبود که صرفاً تشکیلاتی فقط برای انجمن حجتیه کار بکنند. موضوع جلسات هم عمدتاً مسائل اخلاقی و دینی بود.» | ||
از دیگر جلساتی که در منزل فاضل برپا می شد احیای شب بیست و یکم ماه رمضان بود که به صورت هر ساله، با حضور و دعوت از سخنرانان قدَر برگزار میشد. | از دیگر جلساتی که در منزل فاضل برپا می شد احیای شب بیست و یکم ماه رمضان بود که به صورت هر ساله، با حضور و دعوت از سخنرانان قدَر برگزار میشد. وقتی خانم طاهایی مکتب نرجس را در سبزوار تأسیس کرد، آن اوایل که هنوز مکانی برای تشکیل جلسات و کلاسهایش نداشت، درِ منزل محمدحسین فاضل به روی جلسات مکتب باز بود. یک بار هم آقای فاضل، همان سالی که جشنهای 2500 ساله برگزار شد، خانم طاهایی را به سبزوار دعوت کرد و به مدت 10 روز جلسات سخنرانی در منزلش برپا کرد تا مردم درگیر تماشای کارناوالها و برنامههای جشن نشوند. اتفاقاً استقبال از این برنامه چنان بود که به گفتۀ فرزانه فاضل، مردم داخل حوض حیاط هم مینشستند. سخنرانی که تمام میشد، بعدش آموزش قرآن و عربی بود. سخنرانان جلسات عمومی معمولاً از فرهنگیان بودند؛ مثل آقای '''محمد علی محمدی''' | ||
== '''در برابر سرهنگ''' == | == '''در برابر سرهنگ''' == | ||
دربارۀ ایستادگی فاضل در برابر شهربانی، به نقل از آقای نجف پور در کتاب نکوداشت حاج محمدحسین فاضل آمده است: «روزی رئیس شهربانی سبزوار،- احتمالاً سرهنگ آل احمد،- به بانک ملی می آید و شفاهاً به حاج آقای فاضل تذکر میدهد که: ’«من گفتم نباید این جلسات را برگزار کنید، چرا باز هم برگزار میکنید؟‘» حاج آقا از پشت میز خود بر میخیزد و با شهامتی کم نظیر، سرهنگ را مورد خطاب قرار میدهد و با صدایی رسا میگوید: ’«سرهنگ...؛ سرهنگ! تو را تیشه دادند که هیزم کنی / ندادند که بنیان مردم کَنی‘ و صدایش را همچنان بالاتر میبرد که «با قرآن این کارها را نکنید! با مدرسان قرآن این حرف¬ها را نزنید!» و سرهنگ سرافکنده، بانک را ترک میکند.» | دربارۀ ایستادگی فاضل در برابر شهربانی، به نقل از آقای نجف پور در کتاب نکوداشت حاج محمدحسین فاضل آمده است: «روزی رئیس شهربانی سبزوار،- احتمالاً سرهنگ آل احمد،- به بانک ملی می آید و شفاهاً به حاج آقای فاضل تذکر میدهد که: ’«من گفتم نباید این جلسات را برگزار کنید، چرا باز هم برگزار میکنید؟‘» حاج آقا از پشت میز خود بر میخیزد و با شهامتی کم نظیر، سرهنگ را مورد خطاب قرار میدهد و با صدایی رسا میگوید: ’«سرهنگ...؛ سرهنگ! تو را تیشه دادند که هیزم کنی / ندادند که بنیان مردم کَنی‘ و صدایش را همچنان بالاتر میبرد که «با قرآن این کارها را نکنید! با مدرسان قرآن این حرف¬ها را نزنید!» و سرهنگ سرافکنده، بانک را ترک میکند.» |
ویرایش