۲۴۰
ویرایش
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
شهروند آمریکایی، زیر دست و پای مردم کتک میخورد. فداییها و کمونیستها میخواستند از فرصت استفاده کنند و آمریکایی را به قتل برسانند. این کار، پای دخالت نظامی آمریکا را به ایران باز میکرد و حمایت آمریکا از شاه، جدیتر میشد. این خبر که به گوش [[آیتالله خادمی]] رسید، آقای بدری و [[پرورش]]و میرمحمدصادقی را فرستادند آنجا. سرکنسول آمریکا هم رفته بود تا تبعۀ کشورش را از زیر دست و پای مردم، نجات دهد. چند ساعت بعد، شهروند آمریکایی به همراه سرکنسول آمریکا، در خانۀ آیتالله خادمی بود. کتک خورده و به شدت زخمی. فرستادیم دنبال دکتر. آیتالله خادمی به کنسول گفت: «شما میتوانید بروید ولی متهم باید زندانی باشد تا محاکمه شود.»<br> | شهروند آمریکایی، زیر دست و پای مردم کتک میخورد. فداییها و کمونیستها میخواستند از فرصت استفاده کنند و آمریکایی را به قتل برسانند. این کار، پای دخالت نظامی آمریکا را به ایران باز میکرد و حمایت آمریکا از شاه، جدیتر میشد. این خبر که به گوش [[آیتالله خادمی]] رسید، آقای بدری و [[پرورش]]و میرمحمدصادقی را فرستادند آنجا. سرکنسول آمریکا هم رفته بود تا تبعۀ کشورش را از زیر دست و پای مردم، نجات دهد. چند ساعت بعد، شهروند آمریکایی به همراه سرکنسول آمریکا، در خانۀ آیتالله خادمی بود. کتک خورده و به شدت زخمی. فرستادیم دنبال دکتر. آیتالله خادمی به کنسول گفت: «شما میتوانید بروید ولی متهم باید زندانی باشد تا محاکمه شود.»<br> | ||
= محاکمه شهروند آمریکا = | = محاکمه شهروند آمریکا = | ||
آمریکایی را بردیم در یکی از باغهای اصفهان و مخفیاش کردیم. مأموران حکومت، نباید پیدایش میکردند. چند روزی آنجا بود. روز موعود رسید و دوباره آوردیمش خانۀ آیتالله خادمی. اولین محاکمهاش را ایشان انجام داد. خبرنگار بیبیسی هم آمده بود اصفهان تا گزارش بگیرد. آیتالله خادمی، توی جلسۀ محاکمه به شهروند آمریکایی گفت: «چرا این را زدی؟ باید دیه بدهی.» بعد هم برایش دیه بریدند. کنسولگری آمریکا قبول کرد که دیۀ راننده را بدهد. ۳۳هزار تومان از کنسولگری گرفتیم. ۲۷هزار تومان دیۀ راننده بود و ششهزار تومان هم از جیب آقای پرورش دزدیده بودند. راننده تاکسی، فکرش را هم نمیکرد که چنین پولی گیرش بیاید. دادگستری هم حکم زندان برای آمریکایی صادر کرد. تا بعد از انقلاب، آزاد شد و با آمریکاییها از ایران رفت. آن روزها که حکومت، آمریکاییها را حلواحلوا میکرد و قانون[[کاپیتولاسیون ]] برایشان میگذاشت، محاکمهکردن یک آمریکایی، اوج ذلت بود برایشان.<br> | آمریکایی را بردیم در یکی از باغهای اصفهان و مخفیاش کردیم. مأموران حکومت، نباید پیدایش میکردند. چند روزی آنجا بود. روز موعود رسید و دوباره آوردیمش خانۀ آیتالله خادمی. اولین محاکمهاش را ایشان انجام داد. خبرنگار بیبیسی هم آمده بود اصفهان تا گزارش بگیرد. آیتالله خادمی، توی جلسۀ محاکمه به شهروند آمریکایی گفت: «چرا این را زدی؟ باید دیه بدهی.» بعد هم برایش دیه بریدند. کنسولگری آمریکا قبول کرد که دیۀ راننده را بدهد. ۳۳هزار تومان از کنسولگری گرفتیم. ۲۷هزار تومان دیۀ راننده بود و ششهزار تومان هم از جیب آقای پرورش دزدیده بودند. راننده تاکسی، فکرش را هم نمیکرد که چنین پولی گیرش بیاید. دادگستری هم حکم زندان برای آمریکایی صادر کرد. تا بعد از انقلاب، آزاد شد و با آمریکاییها از ایران رفت. آن روزها که حکومت، آمریکاییها را حلواحلوا میکرد و قانون[[کاپیتولاسیون ]] برایشان میگذاشت، محاکمهکردن یک آمریکایی، اوج ذلت بود برایشان.<br> |
ویرایش