نانی که می‌خورم باید حلال باشد

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۴۴ توسط Root (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''دکتر محمد قریب، درخواست‎های متعدد برای تدریس در دانشگاه‌ها و کار در بیمارستان‎ها را قبول نکرد و حضور در مطب شخصی خود را بر هیاهوی منصب و مقام ترجیح داد''' و می‎گوید: می‌خواهم در عالم خودم باشم، احساس می‎کردم که همیشه اگر کنار باشم بهتر است...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

دکتر محمد قریب، درخواست‎های متعدد برای تدریس در دانشگاه‌ها و کار در بیمارستان‎ها را قبول نکرد و حضور در مطب شخصی خود را بر هیاهوی منصب و مقام ترجیح داد و می‎گوید: می‌خواهم در عالم خودم باشم، احساس می‎کردم که همیشه اگر کنار باشم بهتر است و این‌گونه سالم‎تر کار و خدمت می‎کنم، هر چه می‌دانم به بیمار می‎گویم، زیرا نانی که می‌خورم باید حلال باشد. لوح‌های تقدیر زیادی دارد، اما بسته بندی شده و خاک روی آنها نشسته است، هیچ‌کدام را بر در و دیوار محل کار یا منزل نصب نکرده است، در مراسم‎های مختلف پزشکی دعوت می‎شود، اما این چیزها روح او را شاد نمی‎سازد، او وقتی خوشحال است که رنگ رفته از رخسار بیمار خود را برگرداند و غمی را از خانواده‎ای بزداید. سید عبدالله می‎گوید: 30 سال قبل، بیمار 7 یا 8 ماهه‎ای را به مطب آورند، وضعیت عفونی بدی داشت، تمام تلاشم را برای او انجام دادم، سه روز گذشت و کودک سالمی را به مطب آوردند و به من گفتند: این همان کودک چند روز پیش است! همین برای من کافی است.