دشمن پا به‌فرار می‌گذاشت

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۰۱ توسط Root (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «خاطرم هست تا زمانی که محمود کاوه مجروح و جانباز نشده بود در همه عملیات‌ها خودش پا به پای بچه‌ها در راهپیمایی‌ها شرکت فعالانه داشت و این خودش مایه دلگرمی همه ما می‌شد.یعنی وقتی نیرو می‌دید شخص محمود کاوه همگام با اوست، دلگرمی و انرژی مضاعفی...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

خاطرم هست تا زمانی که محمود کاوه مجروح و جانباز نشده بود در همه عملیات‌ها خودش پا به پای بچه‌ها در راهپیمایی‌ها شرکت فعالانه داشت و این خودش مایه دلگرمی همه ما می‌شد.یعنی وقتی نیرو می‌دید شخص محمود کاوه همگام با اوست، دلگرمی و انرژی مضاعفی پیدا می‌کرد. در مقابل، دشمن وقتی می‌شنید کاوه وارد میدان شده لرزه براندامش می‌افتاد و حداقل کاری که می‌توانست انجام بدهد عقب‌نشینی و فرار بود. البته اینکار کاوه مورد اعتراض و مخالفت شهید بروجردی بود چون حفظ جان محمود برای سپاه و اقتدار کردستان بسیار ضروری بود. محمود کاوه علاوه‌بر اینکه در عملیات و میدان‌داری و درگیری‌ها یک فرمانده قابل و خط شکن و نخبه عملیاتی در جنگ‌های چریکی بود یک طراح واقعا قابل عملیاتی هم بود و شهید ناصر کاظمی همیشه می‌گفت من امیدوارم که نهایتا غائله کردستان با طرح‌های عملیاتی کاوه پایان‌پذیرد راوی: جواد نظام‌پور [۱]

  1. جواد نظام پور