قحطی تهران

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۱۵ توسط Root (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «در تهران قحطی به‌وجود آمد. طبقات بی‌بضاعت از علف‌ها و لاشه حیوانات تغذیه می‌کردند. برنج و گندم و جو نایاب شده بود. دولت دستور داد یک نوع آشی به نام «دم‌پخت» در معابر فروخته شود. هر کسی این آش را می‌خورد ورم می‌کرد و پس از چند روز می‌مُرد. بعد...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

در تهران قحطی به‌وجود آمد. طبقات بی‌بضاعت از علف‌ها و لاشه حیوانات تغذیه می‌کردند. برنج و گندم و جو نایاب شده بود. دولت دستور داد یک نوع آشی به نام «دم‌پخت» در معابر فروخته شود. هر کسی این آش را می‌خورد ورم می‌کرد و پس از چند روز می‌مُرد. بعدها معلوم شد کاسب‌های تهران لاشه حیوانات مرده را در آش می‌ریختند. دولت هم که به‌خاطر هرج‌ومرج به‌وجود آمده و بی لیاقتی هیچ کار مفیدی انجام نمی‌داد. در همین موقع جنگلی‌ها دویست خروار برنج از گیلان به تهران فرستادند و از آنجا که دولت را صادق نمی دانستند، این محموله را به معتمدین محلات تهران تحویل دادند و نیز و تعهد کردند ماهیانه ده هزار تومان برای کمک به مردم قحطی‌زده پایتخت بپردازند.