قهرمانی

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۱۹ توسط Root (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «تختی یک ماشین بنز ۱۷۰ سبزرنگ داشت. همیشه برای تعمیر به تعمیرگاه نادر می‌آمد که مالکانش دو شریک بودند به نام‌های علی و آوانس. '''مردمی که گرفتاری یا مشکلی داشتند برای تختی نامه می نوشتند''' و به صاحبان این تعمیرگاه می دادند تا به دست تختی برسانند....» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

تختی یک ماشین بنز ۱۷۰ سبزرنگ داشت. همیشه برای تعمیر به تعمیرگاه نادر می‌آمد که مالکانش دو شریک بودند به نام‌های علی و آوانس. مردمی که گرفتاری یا مشکلی داشتند برای تختی نامه می نوشتند و به صاحبان این تعمیرگاه می دادند تا به دست تختی برسانند. جهان پهلوان تختی یک روز در این تعمیرگاه نشسته بودیم که تختی بدون ماشینش آمد. گفتیم ماشین کو؟ آقا تختی گفت: دیشب ماشین را دزدیدند. آوانس با شنیدن این حرف گفت: آقا موقع رفتن ماشین منو ببر تا ببینم چه خواهد شد. یک هفته بعد، در تعمیرگاه نادر بودیم که چند نامه به تختی دادند. پهلوان در حالی که یکی از نامه ها را می‌خواند، یک دفعه خنده‌ بلندی کرد و گفت: نامه آقا دزده است! نوشته ماشینت مقابل شیر پاستوریزه پارک شده و شرمنده ام که ماشینت رو دزدیدم. به همراه تختی به محلی که سارق گفته بود رفتیم. ماشین آنجا بود، تختی دور ماشین چرخید و گفت: لاستیک‌ها، تودوزی، ‌ضبط و همه چیز ماشین نو شده! سارق بعد از اینکه فهمیده بود ماشین جهان پهلوان تختی رو دزدیده از کارش پشیمون شده و برای عذرخواهی همه چیز ماشین رو نو کرده بود. بعد که سوار ماشین شدیم، تختی گفت: عمو حیدر! بیا مبلغی که برای ماشین من خرج شده را به خیریه بدهیم. در واقع تختی هر وقت می توانست به مردم خدمت می‌کرد. حتی زمانی که چنین اتفاقی برای او افتاد. در یک کلمه بگویم تختی قهرمانی مردمی بود. علی اکبر حیدری، دوست جهان پهلوان تختی و دارنده نشان برنز المپیک ۱۹۶۴ توکیو در آخر یک جمله زیبا و ماندگار از جهان پهلوان غلامرضا تختی : وقتی قهرمان جهان شدم آنگاه فهمیدم که باید بیشتر خم شوم تا مدال قهرمانی را به گردنم بیاویزند.