عراقی ها با اسید منتظرمان بودند
«برای اعضای تیم اطلاعات، مسیر پرپیچ و خم ارتفاعات چلات، مسیر تازهای نیست. سحرگاه امروز، بعد از خواندن نماز صبح و قبل از حرکت به سمت پایگاه، معصومی که تخریبچی گروه به شمار میآید برای بقیه بچهها زیارت عاشورا خوانده است و آنها هم به پشتوانه توسل به حضرت زهرا (س) قدم در راه نهادهاند. این روال همیشگی بچههای اطلاعات است. توسل به ائمه اطهار: و به خصوص مادر سادات (س) پشتوانهی خوبی برای شروع هر مأموریت تازهای است. آنها عمل به وظیفه را مقدم میدانند و نتیجه را تنها به خدا میسپارند تا بهترین تقدیر را برایشان رقم زند. آفتاب، آهسته آهسته در وسط آسمان مینشیند و به صحنه پهناور چلات نگاه میکند. قدمهای خسته تیم اطلاعات، کمکم از حرکت میایستند. پس از ساعتها راه رفتن و گذر از تپههای دشوار مرزی، مکان مناسبی برای استقرار یافت میشود. اما گویی فقط خورشید نیست که بچههای تیم اطلاعات را در پهنای دید خود قرار داده، بلکه نگاههای غریبهای نیز هستند که مدتهاست از پس دوربینهای خود، حرکتهای تیم را تحت نظر دارند. حدود سه ساعتی را در راه بودیم. البته در بین راه چند دقیقه کوتاه به خاطر حسینی و مهرفرد استراحت کردیم. اما حالا دیگر در موقعیتی قرار گرفته بودیم که بتوانیم خط دفاعی عراقیها را به خوبی ببینیم. همینکه جای مناسبی را برای دیدهبانی پیدا کردیم، حسینی روی تخته سنگی نشست و آستین لباسش را به عرق گرم روی پیشانیاش کشید. ابراهیمی هم کولهی خود را روی زمین گذاشت و کمی آن طرفتر سیگارش را روشن کرد. من نیز مشغول شدم و پایهی دوربین «خرگوشی» را از کولهی ابراهیمی برداشتم و در جای مناسبی کار گذاشتم. [۱]
- ↑ محمد رضا نایینی