خسرو تبریز
خسرو علیآبادی متولد ۱۳۳۴ در تبریز و قهرمان دو و میدانی؛ فرزند خانوادهای پرجمعیت که پدر ارتشی و مادر بانویی مومنه بود. خسرو و دیگر خواهر و برادرانش تحت تاثیر آموزههای مذهبی مادر بودند. قبل از انقلاب، به دور از چشم پدر، به مردم فقیر روستاها کمک میکرد و همراه دیگر برادرانش در مراسمهای مذهبی شرکت میکرد. اهل مطالعه، آشپزی، خیاطی و بسیار شوخطبع بود. بعد از انقلاب، از اولین نفراتی بود که عضو سپاه تبریز میشود؛ بدون اطلاع خانواده. در بحبوحهی انقلاب و در پاسخ به درخواست پدر که از او میخواهد برای خانه روغن خوراکی تهیه کند؛ چون ممکن است بعدا برای خرید آن دچار مشکل شوند، میگوید: جوانان مردم دارند شهید میشوند؛ شما از من میخواهید دنبال روغن بگردم؟! خبر میرسد یکی از فئودالها در سردشت آب را روی مردم بسته و درخواستهای ظالمانه از مردم دارد. همراه تعدادی از دوستان سپاهیاش، برای کمک به مردم روستا راهی میشود. قرعهکشی میکنند تا ببیند چه کسی اول شهید خواهد شد. قرعه به نام خسرو نبود. رو به دوستی که قرعهکشی او را شهید معرفی کرده میگوید: شهادت نصیب کسی می شود که خون در رگهایش ندای الله اکبر سر دهد. در سردشت درگیر میشوند. خسرو چندین بار مورد اصابت گلوله قرار میگیرد؛ اما مقاومت میکند. در نهایت آخرین گلولهای که از اسلحهی همکلاسی سابقش شلیک میشود، قلب او را نشانه میگیرد. شهید خسرو علیآبادی اولین شهید سپاه تبریز است.
ابوذر علیآبادی، جانباز ۷۰٪ و برادر شهید خسرو علیآبادی است که عضو سپاه تبریز بوده و تا مرز شهادت پیش میرود؛ ولی در سردخانه متوجه میشوند او زنده است. شهید حمزه علیآبادی، برادر دیگر ایشان است که در ۱۸ سالگی و در عملیات خیبر به شهادت میرسد. پیکر حمزه ۴ سال بعد به خانه برمیگردد. [[رده: