این عمار

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۱۳ توسط Root (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «همراه حسین در اتاق کوچکی در اهواز بودیم. هر دو مطالعه می کردی'''م. حسین مشغول خواندن نهج البلاغه بود که متوجه شدم چهره اش منقلب شد و اشک می ریزد. به صفحه نهج البلاغه نگاه کردم و شماره صفحه را به خاطر سپردم'''، تا بعد از بیرون رفتن حسین به آن مراجعه ک...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

همراه حسین در اتاق کوچکی در اهواز بودیم. هر دو مطالعه می کردیم. حسین مشغول خواندن نهج البلاغه بود که متوجه شدم چهره اش منقلب شد و اشک می ریزد. به صفحه نهج البلاغه نگاه کردم و شماره صفحه را به خاطر سپردم، تا بعد از بیرون رفتن حسین به آن مراجعه کنم و علت گریه اش را بفهمم. بعد از ان که حسین از اتاق بیرون رفت، سراغ نهج ابلاغه رفتم و صفحه مربوطه را باز کردم. خطبه امیرالمومنین (ع)در فراق یاران با وفای بود که حضرت ناله می کند و می فرماید: «این عمار؟ این ذوالشهادتین؟ کجاست عمار؟....»