شهید فخری زاده

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۲ توسط Root (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «وی با روایت خاطره ای از زبان همسر شهید فخری زاده افزود: همسر شهید فخری زاده تعریف کرد که «ایشان همیشه تا دیروقت سر کار بود و گاهی نیمه شب بر می گشت. یک شب به ایشان گفتم وقتی دیر برمی‌گردی، بچه‌ها نگران می‌شوند. '''شهید لبخندی زد و گفت هر چه من بیش...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

وی با روایت خاطره ای از زبان همسر شهید فخری زاده افزود: همسر شهید فخری زاده تعریف کرد که «ایشان همیشه تا دیروقت سر کار بود و گاهی نیمه شب بر می گشت. یک شب به ایشان گفتم وقتی دیر برمی‌گردی، بچه‌ها نگران می‌شوند. شهید لبخندی زد و گفت هر چه من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش می آید. پس اجازه بده بیشتر کار کنم .» فلاحی افزود: همسر شهید فخری زاده بعد از بیان این خاطره گفت که «وقتی حاجی شهید شد، نتانیاهو از شنبه‌ی آرام صحبت کرد، تازه فهمیدم شهید فخری‌زاده آرامش را از صهیونیست‌ها گرفته بود.» [۱]

  1. فلاحی