هجمه کار در ابتدای کرونا

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۱۵ توسط Root (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''در روزهای اول حضور ، با توجه به اینکه اموات سایر مناطق استان نیز به این آرامستان آورده می شد.''' تعداد زیاد ، و پشت سرهم و در بازه زمانی ده دقیقه باید انجام می شد . بطوریکه تاب و توان کارکنان را گرفته بود. ولی این عزیزان همچنان با صبر و حوصله و رع...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

در روزهای اول حضور ، با توجه به اینکه اموات سایر مناطق استان نیز به این آرامستان آورده می شد. تعداد زیاد ، و پشت سرهم و در بازه زمانی ده دقیقه باید انجام می شد . بطوریکه تاب و توان کارکنان را گرفته بود. ولی این عزیزان همچنان با صبر و حوصله و رعایت تمامی نکات شرعی برای همگان فارغ از اینکه چه کسی است انجام می دادند. آنان به علت شرایط کرونا با خانواده خود در تماس نبودند. و دائم تأکید می‌کردند که هرگاه هر آشنا و غریبه‌ای را می‌بینید، ملتمسانه اصرار و تمنا بر رعایت پروتکل‌های بهداشتی و پرهیز از دورهمی و شرکت در تجمعات را داشته باشید و از ما درخواست می‌کردندکه صدای آنها را به مردم برسانیم که مراقب خود و خانواده‌های خود باشند و برای یک ساعت تفریح و دورهمی با عادی‌انگاری شرایط موجب داغدار شدن و گرفتار شدن خانواده خود و یا دیگران نشوند و این توصیه و نصیحت ما را به سُخره نگیرند چرا که کرونا به راستی که رحم ندارد و ما بی‌رحمی کرونا را اینجا از نزدیک می‌بینیم و لمس می‌کنیم . می گفتند سنگینی کار ما را کسی احساس نمی کند و اصلاً کسی ما را نمی بیند ، و اینکه از مدافعان سلامت یعنی پزشکان و پرستاران و سایر افراد که در این راه خدمت می کنند نام برده و تجلیل می شود ولی نامی از کسانی که در سخت ترین شرایط و در ساعات زیاد ۸صبح تا۶ بعدازظهر یکسره و بدون مرخصی مشغول کارند برده نمی شود . من به این عزیزان گفتم ، شما فرشتگان گمنام زمینی هستید که مسئول راهی کردن زمینیان برای رسیدن به منزل آخرتید. و همان روز اول پس از مراجعت به منزل دلنوشته ای با عنوان فرشتگان گمنام زمینی نوشتم و در گروه حوزه جهادی زدم و فردایش به خوشان نشان دادم. از اینکه کسی قدردان بود برق شادی در چشمانشان نمایان می شد. [۱]

  1. خانم زهرا خاتمه