گروه سرود آزادگان
محمدحسین باقری مربی گروه سرود آزادگان در دوران جنگ بود. او در اردوگاهها عراق اشعاری را میسرود و در شرایط سخت اسارت با آزادگان تمرین و اجرا میکرد تا به آنها روحیه دهد. او کماکان سرودهایش را از حفظ با نواهای آن دوران میخواند.
محمدحسین باقری از جمله افرادی است که از همان ابتدا در فضاهای فرهنگی و ادبی تنفس می کرده. روزنامه فروش بوده و از همین راه کمی خانواده را کمک می کرده است اما قبل از آن در تعویض روغنی مشغول بوده است. پدرش با آنکه از سطح اقتصادی پایینی محسوب می شده اما کمک کار محله و فقرا بوده و معتمد شهر. در حادثه سینما رکس به علت رفت و آمد پدر و زندگی در آنجا در ابادان بوده و واقعه را با جزییات می داند. در دوران مدرسه در هیچ یک از برنامه هایی که با فضای مذهبی خودش و خانواده متناسب نبوده شرکت نمی کرده اما علاقه و فعالیت زیادی در زمینه موسیقی و کتابخوانی داشته است. فعالیت های سرود خود را از زمان راهنمایی شروع می کند و همزمان با آشنایی با محمد علی خاکی و فعالیت در انجمن اسلامی وارد فعالیت های سیاسی می شود. در یکی از پایگاه های بسیج به همراه رفقا فعالیت در زمینه سرود را تقویت می¬ کند و اکثر شعرهایی که در حفظ دارد از همین دوران است. جالب انجاست مربی سرود تمامی این فعالیت ها چه با دوستان چه به صورت فردی خودش بوده نه کس دیگری. پس از شرکت در میدان جنگ و اسارت، دوستانش از حجم سرودهایی که او در حفظ است باخبر می شوند و از او می¬ خواهند این شعرها را به طرق گوناگون به دیگران انتقال دهد که این کار با ورود صلیب سرخ و دادن قلم و کاغذ آسانتر می شود. یکی از راهکارهای دوستان محمد حسین در مدت اسارت برای مقابله با ترانه های مبتذل اردوگاه همین سرودهای محمد حسین می شود. با اوج گیری جریان سرود، خود محمد حسین هم دست به قلم می شود اما به علت اینکه شاید از سمت دوستان مورد قبل واقع نشود مجبور است بگوید از جمله همان حفظیات است که حتی پس از آزادی هم هنوز نپذیرفته اند. گروهها با همان امکانات ناقص اردوگاه اما با خلاقیت افراد تجهیز می شوند تا جایی که لباس متحد الشکل می دوزند. در ایام عزاداری این گروه ها تبدیل به نوحه-خوانی می شود. سازماندهی این گروه ها به حدی می رسد که برای هر مناسبتی چون 22 بهمن، هفته دفاع مقدس و... شعری می سراید و ضرب آهنگی شکل می دهد و مراسمی منعقد می شود. کلاس های سرود همسان با کلاس های دیگر مثل عربی، انگلیسی و... برگزار می گردد و سرودهای انگلیسی و عربی و ترکی هم به گروه اضافه می شود. محمد حسین باقری در دوران اسارت نام یگری داشته است. "باقری سرود". جریان شکل گرفته در دوران اسارت و از جانب و به سبب محمد حسین او را به چنین جایگاهی رسانده است. در ابتدا شعرهای او در لیف های خرما می نویسد و به قاطع های بغلی می فرستد در ادامه چند کاغذ از دکتر ایرانی که در بهداری اردوگاه مستقر است می گیرد، می نویسد و به دست دوستانش می فرستد. صلیب سرخ که وارد می شود، بچه ها درخواست کاغذ و قلم می کنند و انتقال اشعار راحت تر می شود. تمام ضرب اهنگ ها توسط خود محمد حسین ساخته می شود و گروه ها را تمرین می دهد. نیروهای اردوگاه برخورد ها را تشدید می کنند اما شکل گیری گروه ها در حال افزایش است. دوستان تصمیم می گیرند برای گروه ها لباس بدوزند. اما از جنس الیاف. پتوها را تکه تکه می کنند و خیاطی هم راه می افتد. چه برای گروه های تئاتر و چه سرود. نشاط در اردوگاه به اوج رسیده است. اکنون دل مشغولی بچه ها در اسارتی که می توانست تماما غم و گوشه گیری باشد، برنامه ریزی برای انعقاد مراسمی در خور برای هر مناسبتی است. فعالیت محمد حسین بالا می گیرد. پس از مدتی شعرهای محمد حسین ته می کشد اما تازه اول کار است. این داستان او را مجبور میکند خودش دست به قلم شود. برای رحلت امام، انتخاب آیت الله خامنه ای و ... شعر می گوید اما نمی تواند بیان کند که خودش سروده. چون دوستان باور نمی کنند و شاید مورد پذیرش قرار نگیرد.
منبع
آرشیو دفتر تاریخ شفاهی یزد