غلام‌رضا فقیه‌خراسانی

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۲۴ توسط ابوالفضل بکرای (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

معرفی

آیت‌الله غلام‌رضا فقیه‌خراسانی متولد 1257ه.ش در مشهد و طبق قولی دیگر در محله‌ی کوچه بیوک یزد و فرزند ابراهیم یزدی بود.

غلام رضا فقیه خراسانی

غلام‌رضا پس از گذراندن دروس حوزوی در مشهد، اصفهان، نجف، شیراز و یزد نزد اساتیدی چون آقا نجفی اصفهانی، سیدمحمدباقر درچه‌ای، سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی، محقق تهرانی، محمدباقر اصطهبانی و میر سیدعلی لب‌خندقی به یزد برمی‌گردد. پس از بازگشت به یزد به تدریس در حوزه‌ی یزد مشغول می‌شود و افرادی چون سیدموسی مدرسی‌غضنفری، محقق داماد، آیت‌الله صدوقی و... پای کرسی درس او تلمذ می‌کنند. وی اجازه‌ی اجتهاد را از آیت‌الله حائری، میرسیدعلی مدرس لب‌خندقی، سیدابوالحسن اصفهانی و آقا حسین قمی گرفته بود. مجاهدت علمی ایشان با شدت گرفتن بیماری چشم در سال 1288 کند می شود و روی به تبلیغ دین می‌آورد. لذا با پای پیاده و گاهی با مرکبی ساده به مناطق مختلف کشور مثل شیراز، اقلید، مشهد، بم، کرمان و ... سفر می‌کند. ایشان در دوران ممنوعیت لباس روحانیت هم با کلاه نمدی و در زیرزمین منازل، منابر خود را ادامه می‌‌دهد. این پیگیری باعث تعرضات متعدد مأموران رضاخان به او می‌شود. آیت‌الله فقیه خراسانی سرانجام در 11 تیرماه 1338 در روستای طزرجان تفت، دار فانی را وداع می‌گوید و در امامزاده جعفر یزد به خاک سپرده می‌شود. از آثار معروف ایشان می‌توان مفتاح علوم¬القرآن در تفسیر، اصول‌الدین، ترجمه‌ی نماز یا اصرارالصلوه، رساله در طلب و اراده را نام برد. تلاش در جهت مرمت و تأسیس مدارس علمیه، مرمت مسجد جامع یزد و مسجد برخوردار و احیای حوزه‌ی علمیه‌ی یزد هم از اقدامات عام‌المنفعه او است.

آیت الله فقیه خراسانی در نگاه رهبری

رهبر انقلاب: یک روحانیِ باتقوایِ مقدّسی مثل مرحوم حاج شیخ غلام‌رضا، برود نان و آرد و غذا بگذارد درِ خانه‌ی مثلاً فرض کنید که یهودی به‌خاطر اینکه او فقیر است؛ این‌ها خیلی مهم است. امروز در دنیا این چیزها وجود ندارد، یعنی در دنیای مادّی این حرف‌ها مهجور است، این را اسلام به پیروان خودش تعلیم می‌دهد؛ هرکسی هم که با اسلام بیشتر مأنوس است، این‌جور حرکتی را بیشتر انجام می‌دهد؛ این‌ها را بدانند، بفهمند. این آدم یهودی است و به خدا و پیغمبر و قرآن و دین ما هیچ اعتقادی ندارد امّا صِرف اینکه فقیر است و احتیاج به کمک دارد و انسان است -همان «وَ اِمّا شَبیهٌ لَکَ فِی الخَلق»(۴) که امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) میفرمایند- موجب می‌شود که ایشان برود این خدمات را انجام بدهد؛ این‌ها امروز خیلی باارزش است، درس است؛ این‌ها باید تدوین بشود، باید حفظ بشود و ان‌شاءالله برای نسلِ روبه‌رشدِ ما درس باشد.

منبع

آرشیو دفتر تاریخ شفاهی یزد