طلبه جهادی در ایام کرونا-شیراز

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۳۶ توسط سید محمد هاشمی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''علی پور معظم از طلاب جهادی شیراز و مسجد حضرت ابوالفضل (علیه السلام)''' '''طلبه...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

علی پور معظم از طلاب جهادی شیراز و مسجد حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

طلبه دروس آیت الله شب زنده دار در قم و فعال فرهنگی

طلبه جهادی

خاطرات ایام کرونا و کارهای جهادی:

فعالیت درست اهل مسجد در برابر کرونا می‌تواند ما را ده‌ها سال جلو بیاندازد

کار دیگری که الان در فکر آن هستیم راه‌اندازی گروه سفیران سلامت است. یعنی چند نفر از بچه‌های مسجد بروند هر سری ۵۰۰-۶۰۰ ماسک را بین مردم محله توزیع کنند. با آنها ارتباط بگیرند. شماره‌شان را یادداشت کنند. در شبکه‌های اجتماعی مرتبط با مسجد عضوشان کنند تا بتوانند برایشان رادیو محله راه بیاندازند. برنامه داریم هر روز سر ساعت معینی چند تا کلیپ صوتی درست کنیم که در آن اخبار مهم شهر و ایران را بگوییم.

علی پورمعظم سال‌ها در حسینیه‌ی مسجد حضرت ابوالفضل (ع) محله کلبه در شیراز، جلسات حسینیه‌ی انقلاب را برگزار می‌کرد. جلساتی که خیلی از نیروهای فرهنگی پای کار انقلاب اهل شیراز، حتما حضور پیدا می‌کردند. او الان چند سالی است به قم رفته و در آنجا درس طلبگی می‌خواند.

فشار رسانه‌ای روزهای اول در قم

سی‌ام بهمن ماه ۹۸، اولین مورد ابتلا به کرونا که از شهر قم بود، در رسانه‌ها منعکس شد و بازخورد زیادی در میان مردم داشت. روزهای اول شبکه‌های اجتماعی پُر شد از انواع و اقسام خبرهای دروغ و پشت سرش، هجمه به نظام و انواع اتهامات. علی پورمعظم به عنوان یک طلبه انقلابی، نمی‌توانست نسبت به آن بی‌تفاوت باشد:

«وقتی اولین مورد ابتلا به کرونا در قم اعلام شد، در شبکه‌های مجازی هجمه‌ی سنگینی علیه نظام راه افتاد. از طرفی هم بحث انتخابات را مطرح می‌کردند و می‌گفتند حضور در انتخابات باعث کشته شدن مردم می‌شود و تاثیرش را هم در مشارکت انتخابات نشان داد. البته ما در سال۹۸ خیلی مورد هجمه‌ی شدید رسانه‌ای بودیم. هم در قضیه‌ی سیل، هم در حوادث آبان ماه و هم در مسئله‌ی سقوط هواپیما. در قضیه‌ی سقوط هواپیما فکر می‌کردم دوباره وارد فضایی مثل فتنه‌ی ۸۸ بشویم و چند ماهی گرفتار آن باشیم. ولی خدا به داد ما رسید و اتفاق خاصی نیفتاد. تا رسیدیم به قضیه‌ی کرونا.

کرونا پدیده‌ای ناشناخته بود. فقط حمله‌ی شیمیایی و فضای جنگ به این ماجرا شباهت داشت. ضمن اینکه کرونا یک بحث بود، جو رسانه‌ای هم یک بحث. هنوز کرونا فراگیر نشده بود که احساس می‌کردیم همه ترسیدند و اعلام نارضایتی را با جوسازی رسانه‌ای شروع کردند. ضدنظام، ضددین، ضدقُم هر چیزی می‌گفتند.ما خیلی شنیدم که مثلا حرم به چه درد می‌خورد؟ دین به چه درد می‌خورد؟ با اینکه هیچ ربطی هم نداشت. دیدیم اعتقادزدایی دارد بیشتر از کشته‌های کرونا تلفات می‌دهد.»

تشکیل یک قرارگاه رسانه‌ای؛ تنها راه چاره

«در قم -از بچه‌های کف میدان تا اساتید- زیربار نمی‌رفتند و کسی باور نمی‌کرد که موضوع کرونا جدی باشد. اولش اصلا زیر بار نمی‌رفتند که کرونایی هست! آن را بازی دولت و استکبار می‌دانستند. آنقدر حمله شده بود که کسی باور نمی‌کرد خطر کرونا واقعی باشد و آن را صرفا بستری برای هجمه‌ی رسانه‌ای می‌دانستند.

آن روزها یاد ماجرای فتوای امام درباره‌ی رادیو و تلویزیون می‌افتادم که وقتی فتوا داده بودند که اینها بذاته حرام نیست، بعضی‌ها اعتراض کرده بودند که چرا وقتی سایر علما فتوای حرمت داده‌اند، شما می‌گویید بذاته مشکلی ندارد؟ امام توضیح داده بود که این‌قدر برعلیه مسلمان‌ها هجمه کرده‌اند که علما کلا به هر چیزی که از غرب می‌رسد، بدبین هستند. چنین چیزی هم برای کرونا اتفاق افتاد. اولش اصلا قبول نمی‌کردند. تا اینکه به واسطه‌ی همسر یکی از رفقا که پرستار بود و وضعیت بیمارستان‌ها و تعداد فوتی‌ها را بیان ‌کرد، متوجه شدیم که واقعا خطر جدی است.

با اصرار ما بنا شد قرارگاهی برای مقابله با جنگ روانی و پاسخگویی به شبهات و هجمه‌های رسانه‌ای تشکیل دهیم. تا اینکه کم‌کم شیوع زیاد شد و همه متوجه شدند که کار دارد از دست در می‌رود.»

شیراز، مقصد بعدی طلبه پرکار

وقتی حوزه‌ها به دلیل شیوع کرونا تعطیل می‌شوند، علی پورمعظم به شیراز برمی‌گردد. او که عادت ندارد در خانه بنشیند، شروع می‌کند به طرح نوشتن برای مقابله با شیوع کرونا در شیراز و کارهایی که مسجد محله‌شان می‌تواند در این زمینه انجام دهد. یک شب تا صبح بیدار می‌ماند و طرح را می‌نویسد و در گروه بسیجیان مسجد محله‌شان به اشتراک می‌گذارد:

«یک فهرست طولانی از کارهایی که بسیج می‌تواند در آن نقش‌آفرینی کند و به تعبیر حضرت آقا تهدیدها را به فرصت تبدیل کند، نوشته بودم. ولی دیدم بعد از دو سه روز توجه خاصی به آن نشد. ناامید شدم. به نظرم طرحی که داشتم، شکست خورد. چند روز بعد با ناامیدی، چند عکس از فعالیت طلاب در بیمارستان‌های قم در گروه مربوط به مسجدمان گذاشتم.

دیدم استقبال خیلی بیشتر شد. فردایش بچه‌های مسجد جلسه‌ای برگزار کردند و تصمیم‌شان این شد که مُهرهای مسجد را جمع کنند و به جای آن مهرهای سنگی بگذارند. این مهرها را بعد از هر نماز راحت می‌شستند. این شروع کار بچه‌های مسجد بود برای مقابله با کرونا»


واکنش‌های اهل مسجد به شیوع کرونا پورمعظم احساس کرد شاید شیوه‌ی بیان خودش مشکل داشته. به نظرش بهتر بود به جای یک سری توضیحات متنی، پیشنهاداتش را خیلی ملموس برای بچه‌ها توضیح دهد. برای همین چند روز بعد از اینکه بچه‌های مسجد کار مُهرشویی را شروع کردند، به آنها پیشنهاد سم‌پاشی و گندزدایی را می‌دهد. چند عکس از سم‌پاشی و ضدعفونی کردن شهرهای مختلف با همت گروه‌های جهادی را در گروه بچه‌های مسجد می‌گذارد و پیشنهاد انجام این کار را می‌دهد. بچه‌ها هم که از کار قبلی نتیجه گرفته بودند، اعتماد بنفس پیدا کرده بودند. این کار را هم شروع کردند. چند مخزن از این طرف و آن طرف گیر آوردند و کار سم‌پاشی را شروع کردند. اتفاقا جزء اولین مسجدهایی بودند که این کار را در شیراز انجام دادند.

ماجرای اقدامات مسجد به همین کارها ختم نمی‌شود: «چند روزی از شروع کار ضدعفونی کردن محله گذشته بود که فهمیدیم ماسک در بازار گران و نایاب شده. یکی از بچه‌هایی که مدتها هم بود با مسجد ارتباطی نداشت، پیشنهاد تولید ماسک داد. حتی خودش هم پا پیش گذاشت و مبلغی پول از جیب داد و برای این کار تعدادی چرخ خرید. یکی دیگر از رفقا هم پارچه تهیه کرد و یک نفر دیگر هم کِش. کم‌کم کار تولید ماسک را شروع کردیم.

اول کار هم بلد نبودیم. یک نفر یک ماسک آورد و از روی آن برش الگو و بقیه‌ی کارهایش را انجام داد تا دست‌مان بیاید. الان رسیدیم به اینجا که روزی دو هزار ماسک تولید می‌کنیم. بعد از تولید هم با دستگاه مخصوص استرلیزه می‌شود تا خیال‌مان از بابت بهداشتی بودن آن راحت باشد.»

تجربه‌های جدید کار جمعی، دستاورد کرونا حاج آقا از این همه ظرفیتی که کرونا بوجود آورده، هیجان‌زده است. او شاید هیچ وقت فکر نمی‌کرد از دل این مصیبت، چنین فرصت‌هایی فراهم شود. دور هم جمع شدن بچه‌ها برای حل مشکلات ناشی از یک موضوع جدید، خاص و ناشناخته یک دستاورد بزرگ بود. حتی آنهایی که مدتها بود با مسجد ارتباطی نداشتند، پای کار آمده بودند. مسجدی‌ها به دنبال فرصتی برای ارتباط گرفتن با مردم محله بودند:

«کار دیگری که الان در فکر آن هستیم راه‌اندازی گروه سفیران سلامت است. یعنی چند نفر از بچه‌های مسجد بروند هر سری ۵۰۰-۶۰۰ ماسک را بین مردم محله توزیع کنند. با آنها ارتباط بگیرند. شماره‌شان را یادداشت کنند. در شبکه‌های اجتماعی مرتبط با مسجد عضوشان کنند تا بتوانند برایشان رادیو محله راه بیاندازند. برنامه داریم هر روز سر ساعت معینی چند تا کلیپ صوتی درست کنیم که در آن اخبار مهم شهر و ایران را بگوییم.

به نظرم ما الان در تونلی از تاریخ قرار داریم که اگر درست درکش کنیم و فعال شویم، می‌تواند ما را ده‌ها سال جلو بیاندازد. برای همین این روزها تمام سعی خودم را می‌کنم تا این تجربه‌هایی را که از کار در مسجدمان به دست آوردم، با سایر مساجد به اشتراک بگذارم. اگر هر محله بتواند ظرفیت خودش را پویا کند، می‌تواند به اندازه‌ی چند سال جلو بیافتد و رشد کند.»

منبع

https://ayyam.ir/1399/01/26/ دفتر تاریخ شفاهی شیراز