سوژه های تاریخی که به آنها پرداخته نشده
غارت ها و ترور هایی که در زمان خلافت امام علی(ع) برای وحشت مردم انجام می شد
سوژه كه بسيار اهميت دارد و تا كنون به آن پرداخته نشده، غارات در عهد اميرالمؤمنين عليه السلام هستند. از خلافت حضرت بيشتر اين سه فتنه را براي من و شما گفتهاند. غارات حملههاي غافلگيركننده معاويه لعن الله و عوامل او به قلمروي اميرالمؤمنين عليه السلام است. جناياتي كه در قالب فرستادن گروههاي ترور و وحشت انجام ميدادند. اميرالمؤمنين عليه السلام را به شدت آزردند. بدترين و سختترين دوره زندگي اميرالمؤمنين عليه السلام بعد از جنگ نهروان تا موقع شهادت حضرت است كه يك سال، شايد يك سال و يكي دو ماه بيشتر طول نكشيد. اين غارتها در اين موقع اتفاق افتاده. سه هزار نفر، دو هزار نفر، چهار هزار نفر غافلگيرانه تا اعماق خلافت حضرت هجوم ميآوردند. حتي كشتار زائرين مكه و غارت اموال آنها. مردم كوتاهي ميكردند و اميرالمؤمنين عليه السلام را اطاعت نميكردند تا به مقابله با اينها حركت كنند. به خصوص غارتي كه بصر ابن ابي ارتات لعنت الله عليه، سردار معروف معاويه در حمله به مدينه و مكه و بالاخص يمن انجام داد. جنايات هولناكي كه اميرالمؤمنين عليه السلام تا موقع شهادتش در قنوت نمازهاي خودش آن ملعون را لعنت ميكرد. البته بعدها نفرين حضرت گريبان او را گرفت و با ذلت و خواري جان داد. به اين بپردازيم كه اصلاً اكثر قاطع مردم ما خبر ندارند كه به اميرالمؤمنين عليه السلام چه گذشت؟.
قاصدی از طرف امام علی(ع) که معاویه در قصرش به خاک مذلت کشاند
يك داستان بسيار جذابي است. طرماه ابن عدي، فرستاده اميرالمؤمنين عليه السلام به سوي معاويه، براي پيشگيري از جنگ صفين است. داستان بسيار جذابي دارد. اگر شما داستان را بخوانيد، ميشود يك فيلم راجع به اين موضوع ساخت. خيلي جذاب و جالب است. از نحوه فرستادن او توسط اميرالمؤمنين عليه السلام تا برخورد او با اطرافيان معاويه و مقابله با معاويه و او چگونه معاويه را كه در اوج قدرت است، در دربار خود به خاك مذلت ميكشاند. با بحثهايي كه با او ميكند و چطور در اين مناظره مقابله با معاويه از دربار او پيروز بيرون ميآيد و خبر را براي حضرت ميبرد. معاويه غبطه ميخورد. ميگويد اين كاش به جاي همه شمايي كه دور و بر من هستيد، من يكي مثل اين را داشتم. به عمرعاص و وليد ابن عقبه و امثال آنها ميگويد. داستان خيلي جذاب و جالبي دارد. ميتواند فيلمي ساخته بشود كه همين طرماه بعداً قصد پيوستن به امام حسين را دارد كه عدهاي را ميرساند ولي خودش به سبب حادثهاي نميتواند. حالا جالب است و ميشود به اين موضوعات پرداخت.
صلح امام حسن (ع)
راجع به امام مجتبي عليه السلام و بحث صلح آن وجود مقدس. متأسفانه اهل تسنن در طول تاريخ به اعتبار حديثي از پيغمبر كه فرموده، خداوند به واسطه فرزندم حسن بين دو گروه مسلمان صلح ايجاد ميكند. اين را اصل قرار دادند. حالا من در حديث تخصص ندارم كه آيا واقعاً اين مستند است و پيغمبر اين را فرموده يا نه. اگر هم فرموده باشد، معنايش اين نيست كه حسن عليه السلام با كنارهگيري و دادن حاكميت اسلام به دست طلقاء باعث وحدت جامعه ميشود. همان گونه كه طبري برميگردد و با افتخار سال چهل و يك هجري را عام الجماعت ميگويد. سال وحدت. چرا. چون حسن عليه السلام كنارهگيري كرد و اوضاع دست معاويه افتاد. خدا را شكر ميكند كه در عالم اسلام دو دستگي از بين رفت و وحدت ايجاد شد. اين چه وحدتي است. چه ارزشي دارد. به قيمت كنار رفتن فرزند رسول خدا و حاكميت فرزند طلقا. محكوم به اعدام ديروزي رهبر جامعه اسلامي بشود. با توجه به اين تعبير هم كه حضرت آقا حفظه الله تعالي به كار بردند. پرشكوهترين نرمش قهرمانانه تاريخ و با توجه به حوادثي هم كه اين روزها دارد براي كشور ما رقم ميخورد. ايشان اخيراً از همين تعبير استفاده كردند و نرمش قهرمانانه را مطرح كردند. گروهي تصورشان اين است كه امام حسن عليه السلام تسليم شد. وقتي ديد زورش نميرسد، كنارهگيري كرد و همه چيز را به معاويه واگذار كرد. الآن هم ما در برابر غرب، چون از ابعاد گوناگون قابل مقايسه نيستيم، بايد تسليم بشويم و اصولمان را كنار بگذاريم و همه چيز را به آنها واگذار كنيم. حال آن كه اگر دقيق بشويم، ميبينيم امام مجتبي عليه السلام پيروز نهايي اين نرمش و سياست است. ميشود اين را در فيلم به خوبي تبيين كرد. معاويه لعن اللهي كه مثل آمريكاي امروز دم از صلح و جلوگيري از خونريزي ميزد. آمريكا چه ميگويد. ميگويد اگر دست ايران باز باشد، با سلاح اتمي صلح جهاني را به هم ميزند. چون ما صلحطلب هستيم، ميخواهيم جلويش را بگيريم. معاويه لعن اللهي كه آن غارتها را پديد آورد و آن جنايات را به وجود آورده بود. كسي كه لشگر كشيده و دارد به سوي امام حسن عليه السلام ميآيد، او صلحطلب ميشود و حالا ما اينجا ميگوييم، امام حسن عليه السلام چرا بايد جلوي او بايستد. بايد كنارهگيري كند. اين ظلمي است كه به آن وجود مقدس روا داشته شده. منتها حضرت با پذيرش صلح در حقيقت معاويه را ناكام كرد كه ميتوان اين را به خوبي در فيلم آورد. به خصوص با نكاتي كه راجع به كفر معاويه كه به طور قطع كافر بوده و در منابع اهل تسنن هم هست، اين مسأله را تبيين كرد كه امام حسن عليه السلام درست است كه از قدرت كناره گرفت ولي جلوي نابودي اسلام را گرفت.