عباس شهلایی شاعر سروده های امورتربیتی دهه60
از قصهی ما
نسخهٔ تاریخ ۳ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۸:۰۲ توسط ابوالفضل بکرای (بحث | مشارکتها)
نقل خاطره ای از عباس شهلایی:
موقع برگشت به تبریز، با یک حالت جدیتی با همان آهنگ صدای آهنگران این شعر را میخواندم و بچهها بدون اینکه در اول متوجه بشوند که موضوع شعر چیست، داشتند سینه میزدند. دیدم راننده متوجه قضیه شده و دارد از خنده ریسه میرود. گفتم آقای راننده! گم شدن کیف کم نبود، با این وضع، جان هم میدهیم ها! ماشین را کنار بکش، خندههایت که تمام شد دوباره راه میافتیم…
جستارهای وابسته
منابع
دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی