شعارنویسی روی دیوار خانه‌ی رییس شهربانی

از قصه‌ی ما

به یاد دارم اولین تظاهراتی که در مشهد شهید داد، من به همراه برادرم که یک سال از من کوچکتر است در آن حضور داشتیم. در خیابان طبرسی مشغول شکستن شیشه‌های بانک بودیم. شهید هاشمی نژاد مقابل بانک ایستاد و گفت به بانک چه کار داریم؟ جالب اینکه ما یک ساعت قبل در سخنرانی هاشمی نژاد شرکت کرده بودیم، اما اخوی ما ایشان را به چهره نمی‌شناخت. به من گفت حسن اینجا یک آخوند ساواکی هست و به ما اجازه‌ی شکستن شیشه‌های بانک را نمی‌دهد! ایشان می‌گفت بانک تعلق به مردم دارد و ما نباید آن را تخریب کنیم. هدف اصلی در آن زمان بانک نبود. هتل هایت در آن زمان بالاشهر تهران بود. در خیابان‌های بالاشهر به دلیل پهن بودن خیابان‌ها و حضور ساواکی‌ها کسی روی دیوار شعار نمی‌نوشت. چون خانه‌ی ما نزدیک‌تر بود بعضی از شب‌ها به همراه برادرم می‌رفتیم و روی همه‌ی دیوارها شعار می‌نوشتیم. روی دیوار مقابل خانه‌ی رییس شهربانی مشغول نوشتن بودیم، پسرعمه‌ام روی دیوار نوشت شاهنشاه آریامهر. از او پرسیدم چرا نوشتی شاهنشاه آریامهر؟ گفت در ابتدا می نویسم شاهنشاه آریامهر، اگر کسی نگاه نمی کرد اول آن می‌نویسم مرگ بر. هنگامی که ما مشغول نوشتن بودیم دو ماشین گشت پلیس از دو سمت خیابان آمد و ما گیر کردیم. پایین دیوار این خانه هم مانند خانه‌های غربی باز بود. چون راه فراری نداشتیم به داخل خانه‌ی رئیس شهربانی پریدیم. ما دو ساعت در آن خانه مخفی شده بودیم. پلیس‌ها دائما به دنبال ما می‌گشتند و باورشان نمی شد که ما به خانه‌ی رئیس شهربانی رفته باشیم. به این می‌گویند بنیادگرایی فعال. اما از سویی دیگر در مسجد محل و در میان بستگان، افراد متدین زیادی وجود داشتند، زمانی که بحث سیاسی راجع به شاه پیش می‌آمد می گفتند: اینکه شما پشت سر شاه غیبت می‌کنید درست است؟ شما از کجا می‌دانید او نماز نمی‌خواند؟ این می‌شود بنیادگرایی منفعل.

منابع

دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی