مرد نطق های آتشین

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۷ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۱۹ توسط ابوالفضل بکرای (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


تاریخ مبارزات مردمى در ایران، به ویژه مبارزه علیه حكومت پهلوى، مردان بسیارى به خود دیده است. شمار فراوانى از این مبارزان هنوز در گمنامى به سر می برند وعده ‏اى نیز به دلیل سمت‏هایى كه بعد از انقلاب گرفتند، در زمره رجال و شخصیت‏هاى مشهور زمانه درآمدند. در این میان افرادى بوده و هستند كه نه به خاطر اشتهارشان در پست‏هاى دولتى، بلكه به دلیل ویژگى‏هاى خاص خود، تأثیر بسیارى بر فضای پیرامونشان و نسلى كه با آن روبه‌رو بوده‏اند، داشتند. فخرالدین حجازى از این دست افراد است. در اوایل حكومت پهلوى دوم، او را با عنوان «خطیب فرهنگ و معلم» شناختند و اواخر این دوره به عنوان «سخنرانى برجسته كه توان تحریك و تهییج نیروهاى مردمى را دارد.»

فخرالدین حجازی پیش از انقلاب

تحصیلات

فخرالدین به سال 1308 در خانواده‏اى روحانى در سبزوار دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان حاج ملاهادى سبزوارى (اسرار) و تحت تعلیم حاج شیخ حسن داورزنى به پایان برد. پس از پایان دبستان، در 1320 شمسى وارد دبیرستان «اسرار» شد، اما پس از یك سال و نیم تحصیل به دلیل سختى معاش و نیاز به كسب درآمد، به ناچار دبیرستان را ترك کرده و به بازار كار در تجارتخانه ‏هاى معمارزاده، زوار و اسكویى سبزوار روى آورد. پس از مدتى در دوره‏هاى مختلف ادامه تحصیل داد و به صورت متفرقه دیپلم گرفت. در همین دوره بود كه هم از محضر ادیب سبزوارى، ادبیات عرب مى‏آموخت و هم از محضر حجج اسلام شیخ عبداللّه‏ نورانى و فاضلى کسب فیض می نمود.

جلوه حقیقت

در سال 1320 زمانى كه كشور پس از تبعید رضاخان، آزادیهاى نسبى را تجربه می كرد، حجازى قلم به دست گرفت و مطالبى را در روزنامه «اسرار شرق» نگاشت. همزمان با اوج‏گیرى فعالیت جمعیت فدائیان اسلام، فخرالدین حجازى با این گروه آشنا و جذب آنان شد. در 1330 ش و پس از بازداشت و محاكمه فدائیان اسلام، به تهران سفر كرد و بر مزار شهید سید حسین امامى علیه حكومت پهلوى به ایراد سخن پرداخت. حجازى همچنین قصیده‏ اى در مدح فدائیان اسلام و نكوهش حكومت سرود كه در روزنامه نبرد ملت به چاپ رسید. در همین روزها بود كه به فكر تأسیس روزنامه افتاد، اما از آنجا كه سن او از نظر قانون آن زمان براى دریافت مجوز نشر روزنامه به حد نصاب لازم نرسیده بود، امتیاز را به نام پدرش شیخ محمد گرفت. این روزنامه كه با همكارى عباسعلى محمودى سبزوارى و عزیزاللّه‏ نوایى راه‏ اندازى شد، «جلوه حقیقت» نام گرفت. او در این نشزیه به ترویج اسلام و استکبارستیزی پرداخت. جالب توجه آن كه این روزنامه هم از مبارزات دولت و شخص دكتر مصدق دفاع می ‏كرد و هم با عباراتى مانند: «با اشاعه مرام مقدس اسلام براى همیشه ریشه نفوذ اجانب را قطع كنید» به دولتمردان تذكر می داد. شواهد نشان می ‏دهد كه این نشریه تا اواخر مرداد 1332 به كار خود ادامه می داده و بساط آن به دست كودتاچیان 28 مرداد برچیده شده است. این عده با حمله به محل روزنامه، اموال آن را غارت كردند. در پى تعطیلى «جلوه حقیقت»، فخرالدین حجازى شبانه از سبزوار گریخت و با پاى پیاده از مسیر كوه‌هاى «علیك» و «باغجر» خود را پس از چند روز به مشهد رساند. در مشهد استاد محمدتقى شریعتى به كمك وى شتافت و فخرالدین موفق شد از اوایل آبان 1332 فعالیت خود را در اداره فرهنگ مشهد از سر گیرد.

 
فخرالدین حجازی در کنار استاد شهریار

در راه انقلاب

فخرالدین حجازی با دکتر علی شریعتی مرتبط بود و جزو سخنرانان حسینیه ارشاد به شمار می رفت. سخنرانی های آتشین او برای پیشبرد مبارزات از یادرفتنی نیست. در اثر فعالیت‏هاى مداوم فخرالدین حجازى در مشهد و گزارش‏هاى مستمر ساواك، رأى به خروج وى از مشهد صادر و او اوایل شهریور 1345 عازم تهران شد و از ابتداى سال تحصیلى به عنوان دبیر دبیرستان مروى تهران آغاز به كار كرد. ورود حجازى به تهران دریچه تازه‏ اى به روى وى گشود و به فعالیتش انتظام و استمرار بیشترى بخشید. اولین خبر ساواك درباره فخرالدین در تهران، مربوط به چاپ نشریه‏ اى است توسط انجمن دینى دبیرستان مروى با قلم وى و با نام «شمشیر انتقام». حجازى علاوه بر ایراد سخنرانى در مساجد و هیئت‏هاى مذهبى چون: بازار تهران، حسینیه زرگنده قلهك، مسجد جامع نارمك، مدرسه برهان، حسینیه بنى فاطمه، دانشسراى عالى، مدرسه عالى اقتصاد كرج، مدرسه عالى كشاورزى همدان، مسجد قبا و...، به دعوت مؤسسان حسینیه ارشاد، به تدریس در كلاس‏هاى آموزش قرآن نیز همت می گماشت. این كلاس‏ها با استقبال عموم به ویژه جوانان روبه‌رو شد و حضور شخصیت‏هایى چون استاد مطهرى، استاد محمدتقى شریعتى و دكتر على شریعتى محیط مناسبى براى فعالیت‏هاى وى فراهم ساخت.

 
فخرالدین حجازی در زندان ساواک

فخرالدین همچنان به فعالیت‏هاى خود ادامه داد تا این كه در 15/7/1356 به همراه همسرش در تجمعى كه در حرم حضرت عبدالعظیم حسنى (س) برگزار شده بود، و در آن براى بازگشت امام خمینى (ره) دعا مى‏كردند، بازداشت و روانه كمیته مشترك ضد خرابكارى شد و پس از مدتى نیز آزاد گردید. حجازى پیش از این بازداشت، در 15/4/1356 براى معالجه ناراحتى قلبى تقاضاى صدور گذرنامه كرد و با گواهى دكتر سید حسن عارفى، فخرالدین توانست در 21/6/1356 از ساواك مجوز اخذ گذرنامه دریافت كند و در اواخر فروردین 1357 از كشور خارج شود. او در این سفر، هم به درمان قلب خود مى‏پرداخت و هم سخنرانى‏هایش را پى مى‏گرفت. در بسیارى از كشورهاى اروپایى و همچنین شهرهاى ایالات متحده امریكا براى دانشجویان ایرانى سخنرانى كرد و در یكى از سخنرانى‏هاى معروف خود كه در شهر كپنهاك پایتخت دانمارك در 18/9/1357 انجام شد، اعلام كرد: «اگر ایالات متحده در مبارزات ملت ایران مداخله كند، آن‏ها با ویتنام تازه‏اى روبه‌رو خواهند شد». این سفر چند ماهى به طول انجامید و با حضور امام(ره) در پاریس، وى نیز به دیدار ایشان شتافت.

نماینده اول تهران

وى در روزهاى پایانى عمر حكومت پهلوى، به كشور بازگشت و به سخنرانى‏هاى خویش ادامه داد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز روش تبلیغى و فرهنگى را برگزید. سه دوره اول مجلس شوراى اسلامى بر كرسى وكالت مجلس تكیه زد و در دور اول با 1200000 رأى، وكیل اول مردم تهران بود. آزادى عمل فخرالدین حجازى پس از پیروزى انقلاب اسلامى به همراه شور و شعف ناشى از پیروزى، به سخنرانى‏هاى وى شتاب و حرارت بیشترى بخشید. او با سفرهاى مختلفى كه به داخل و خارج نمود دامنه سخنرانى‏هاى خود را گسترش داد. ملاقاتش با پاپ ژان پل دوم و سفرش به هند از سفرهاى به یادماندنى خارجى اوست. در میان سخنرانى‏هاى داخلى وى نیز مى‏توان از سخنانش در مقابل لانه جاسوسى ایالات متحده و نیز سخنرانى علیه تحركات حزب جمهورى خلق مسلمان و كودتاى قطب زاده نام برد. او در سال های دفاع مقدس به طور متناوب در جبهه ها برای سخنرانی حاضر می شد و شعری را که در مدح بسیجیان سروده بود در ملاقاتی با امام برای ایشان خواند.امام از او سؤال كرد كه در ازاى این شعر چه هدیه ‏اى انتظار دارد، وى در پاسخ، به هدیه‏ اى كه دعبل شاعر عرب از امام رضا درخواست كرد، اشاره نمود. امام نیز فرداى آن روز پیراهن خود را براى وى به رسم هدیه ارسال كرد. حجازى نیز وصیت كرد كه از این پیراهن به عنوان كفنش استفاده كنند.

فخرالدین حجازی که در اواخر عمر به نوعی از امور سیاسی فاصله گرفته بود، در بیست و نهم اردیبهشت 1386 از دنیا رفت.

 
فخرالدین حجازی در اواخر عمر

منبع

کتاب ایام سبزوار