تفاوت میان نسخههای «مسجد امام رضا دانشگاه فردوسی مشهد»
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[پرونده:01.jpg|بندانگشتی|چپ|مسجد امام رضا دانشگاه فردوسی مشهد]] | |||
== محراب دانش == | == محراب دانش == | ||
'''نهضت تجربهنگاری مسجد امام رضا علیهالسلام دانشگاه فردوسی مشهد''' | '''نهضت تجربهنگاری مسجد امام رضا علیهالسلام دانشگاه فردوسی مشهد''' | ||
انتشار به بهانه 16 آذر روز دانشجو | انتشار به بهانه 16 آذر روز دانشجو |
نسخهٔ کنونی تا ۷ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۰۰
محراب دانش
نهضت تجربهنگاری مسجد امام رضا علیهالسلام دانشگاه فردوسی مشهد
انتشار به بهانه 16 آذر روز دانشجو
مساجد دانشگاه از یک سو سبب رشد و پیشرفت انسانها شده و از سوی دیگر نیز عامل ارتقاء سلامت و حیات متعالی جامعه انسانی و دانشگاهی کشور بوده و میتواند زمینه تحقق اهداف والای حاکمیت اسلامی را در دانشگاهها فراهم سازد.
به فرموده مقام معظم رهبری دانشگاهها میتوانند به عنوان جایگاه امن و مورد اعتماد جوانان، بسترهای رشد و تعالی دانشجویان را فراهم سازند بهطوری که مجامع دانشجویی جذابترین مرکز تجمع خود را مسجد دانشگاه بدانند.
نهضت تجربهنگاری مساجد میکوشد تا با انتقال تجربه تاریخی و زیستی مساجد دانشجویی به نسلهای بعد زمینه بهرهوری بیشتر و تلاش برای برنامهریزی دقیقتر فعالیتهای آتی را فراهم سازد.
در ادامه تعدادی از خاطرات دانشجویی مسجد امام رضا علیهالسلام دانشگاه فردوسی را بخوانید:
فلان کتاب رو بفرستین سمت خواهران!
چندین قفسهی کتاب این طرف مسجد قرار داره و چندین قفسه طرف آقایون. گاهی اوقات که قبل از اذان میرسیدیم مسجد؛ میدیدیم دوستان، کتابهایی رو توی صفوف روی جانماز، کنار مُهرها گذاشتند. ما هم تا نماز شروع بشه، تورّقی میکردیم و گاهی این قدر جذبش میشدیم که تا بعد از نماز هم کتاب رو رها نمیکردیم. خودمون اسم کتاب رو توی دفتر امانت مینوشتیم و میبردیم خوابگاه؛ بعد از مطالعه هم بَرش میگردوندیم به قفسهی کتابها و جلوی اسممون، تاریخ بازگشت رو ثبت میکردیم. گاهی اوقات به دلایل مختلف؛ تا دیر وقت با رفقا توی مسجد میموندیم. بعضی از همین روزا که دیروقت میشد و آقایون هم کمکم میرفتند؛ ما خانوما اون طرف رو هم فتح میکردیم و خوشحال سرک میکشیدیم توی قفسهی کتابهای سمت برادران. و یهو دادِ یکی میرفت هوا! که ببین آقایون همهی جلدهای فلان کتاب رو دارن! ماهم پایبند به اخلاق؛ به جای این که همون موقع کتاب رو کِش بریم؛ بعدا مسئول هیئت رو به عنوان قاصد میفرستادیم و میگفتیم فلان کتاب رو بفرستین سمت خواهران! اگر هم میگفتند نیست و نداریم؛ آدرس دقیقِ کتاب مورد نظر رو میگفتیم و کتاب رو امانت میگرفتیم.
افطاری بهشتی
افطاریهای مسجد امام رضا علیهالسلام با همه جاهای دیگه فرق داشت، همه چیزش ساده بود و قاعده خاص خودش رو داشت. افطاریای که طعمِ بهشت داشت. چهار تا سفره پهن میکردیم، دو تا سمت ایوان و دو تا سمت مسجد، و به همین صورت سمت آقایون هم سفره پهن میشد. نون، پنیر، سه عدد خرما و چای، غذای ثابت سفره بودند. خیار و گوجه و سبزی و گردو رو هم گردشی میدادیم. از نذر و کمکهایی که از خوابگاهها و بقیهی افراد جمع میشد گاهی اوقات، سوپ، شربت و دمنوش هم میدادیم. حتی بعضی وقتها بچهها کارت دانشجوییشون رو میدادند تا با اعتبارش برای افطاری خرید انجام بشه.
از اینکه سیر نشدین، خسته نشدین؟!»
یک بار که بعد از نماز و افطار، امام جماعت میخواستند مجلسی رو برگزار کنند هی صدای قاشق چنگال از طرف خانمها میومد در حالی که آقایون سفرههاشون رو جمع کرده بودند! ایشون با همون لحن دلنشینشون گفتن: «خانوما از اینکه سیر نشدین، خسته نشدین؟!» شوخیهای به جای ایشون رو هرگز یادم نمیره ...
مسجدِ ماهیها
مسجد امام رضا علیهالسلام برای ما مثل آب بود برای ماهی. برنامهمون رو طوری تنظیم میکردیم که اول و آخر کارمون مسجد باشه. زندگیمون باهاش یه نظم و ریتمی گرفته بود، مثلا الان برم درس بخونم تا وقتی که بخوام برم مسجد. کلی خاطره داریم از شبهایی که وارد مسجد میشدیم و با چادرهای خیسِ آویزونِ روی صندلیها مواجه می شدیم!
تابلو منبرک
صحبتهای بین دو نماز حاج آقا که خیلی کوتاه و جذاب بود، توی وبلاگی به اسم «منبرک» منتشر میشد، یه بنر هم با طراحی جالب زدند توی مسجد و همون صحبتها رو روی اون بنر نصب میکردند. ما دیدیم مطالب برای دانشجوها جالب هست، گفتیم بریم این طرح رو توی دانشکدهها هم اجرا کنیم. هماهنگیهای لازم انجام و از اون بنر به تعداد دانشکدهها زدیم و برای هر دانشکده یه نیرو گذاشتیم، هر هفته از مطالب خاصتر پرینت میگرفتیم و بین مسئولین پخش میکردیم که ببرند روی تابلوی منبرک دانشکدههاشون بزنند.
کارگروه ازدواج
این موضوع خیلی مهمه که توی مسجد، حاج آقا یک کارگروهی تشکیل داده بودند، به نام «کارگروه ازدواج»، ما هم به عنوان اعضای کارگروه، مواردی که مناسب هم بودند رو معرفی میکردیم، روند کار کارگروه خیلی دقیق و حساب شده بود، اصلا این طوری نبود که بدون در نظر گرفتن روحیات و اخلاقیات طرفین، فقط معرفی انجام بشه، سعی میکردیم بحث هم کفو بودن رو حتما در نظر داشته باشیم. این موضوع جایی ثابت میشه که بدونیم از بین حدود ۵۰۰ ازدواج مسجد، حتی یک مورد طلاق هم وجود نداشته و الحمدلله زندگی خوبی دارند.
متن عنوان
مرگ بر مفسد اقتصادی اولین چیزی که توی مسجد جذبم کرد تکبیر بعد از نماز بود، مخصوصا «مرگ بر مُفسد اقتصادی» خیلی برام جالب بود و با خودم گفتم حتما یه تفکری پشت فعالیتهای این مسجد هست که این رو هم به تکبیر اضافه کردند، از این کار خیلی خوشم اومد.
به خاطر مسجد انتقالی نگرفتم
بقیه رو نمیدونم ولی من به شخصه بهترین دوران زندگیم توی مسجد امام رضا علیهالسلام گذشت. اگر مسجد و دوستان مسجدی نبودند شاید الان تو مسیر دیگهای بودم، واقعا همهچیم رو مدیون مسجد امام رضا علیهالسلام هستم و خدا رو شکر میکنم. یادمه روزای اول به این فکر بودم که انتقالی بگیرم برم شهرمون، ولی عشق به مسجد و دوستان خوبی که سر راهم قرار گرفتند باعث شد نتونم از مسجد دل بکنم.
آرامش تا دقیقه آخر
همیشه بعد از اتمام مراسمها این قدر مینشستیم تا حاجی رجبی، خادم مسجد خودشون بیان بیرونمون کنند. با لحن مهربونی میگفتند؛ شماها هنوز نشستین؟ پاشین پنجرهها رو ببندین، برین خوابگاه دیگه! نمیدونستند که ما برای آرامش خاصی که اونجا داشت، دلمون میخواست تا دقیقهی آخر مسجد بمونیم.
به نهضت تجربهنگاری مساجد بپیوندید.