تفاوت میان نسخه‌های «روایتی منتشر نشده از شهادت مجید حداد عادل»

از قصه‌ی ما
 
سطر ۲۲: سطر ۲۲:
[[رده:ایران]]
[[رده:ایران]]
[[رده:دیده‌بان]]
[[رده:دیده‌بان]]
[[رده:وقایع]]
[[رده:عناصر]]
[[رده:مراکز]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۲۲

شهید مجید حداد عادل ازجمله مردان انقلابی بود که هر کجا انقلاب به او نیاز داشت در آنجا حضور پیدا می‌کرد. برایش فرقی نمی کرد رادیو باشد یا جهاد، در دفتر ریاست جمهوری باشد یا اینکه به بسیجیان آموزش دیده‌بانی بدهد، سرپرست استانداری کرمانشاه باشد و یا اینکه خبرنگار به جبهه ببرد. در ادامه خاطره‌ای جذاب از حسین بزرگ زاده معروف به آقا بزرگ می خوانید که برای اولین بار منتشر می‌شود. من سال 59 در منطقه گیلانغرب با مجید آشنا شدم و این آشنایی تا شهادت ایشان ادامه داشت. در آن مقطع فرمانده سپاه منطقه گیلانغرب بودم و مجید با ما در ارتباط بود و در یک مقطعی هم به بسیجیان آموزش دیده‌بانی می‌داد. یک روز بعدازظهر آقا مجید و حضرت آقا دو نفری از جنوب به گیلانغرب آمدند. شهید مجید اولین کسی بود که حضرت آقا را به گیلانغرب آوردند. ایشان را به اتاقم دعوت کردم. روی دیوار اتاقم یک سری اسامی نوشته شده بود. حضرت آقا در مورد این اسامی پرسیدند. من توضیح دادم؛ ما از دوستانی که می‌آیند اینجا می پرسیم آیا دوست دارید شهید شوید؟ آن‌هایی که دوست دارند، اسمشان را روی دیوار می نویسند و تاریخ می‌زنند، تاریخ دومی را هم ما می نویسیم وقتی که فرد شهید شد و محال است که این دو تا تاریخ بیش تر از یک ماه اختلاف داشته باشد. یعنی از زمانی که فرد اسمش را روی دیوار می‌نویسد نهایتا تا یک ماه بعد شهید می‌شود. بعد به حضرت آقا گفتم: آقا دوست دارید شهید شوید، آقا با شعف خاصی گفتند؛ بله و همین که بلند شدند اسمشان را بنویسند، مجید دست ایشان را گرفتند و گفتند: آقا شما ذخیره انقلاب و اسلام هستید اجازه بدهید من اسمم را بنویسم. مجید اسمش را روی دیوارنوشتند و تاریخ زد و یک هفته بعد به شهادت رسید. راوی: حسین بزرگ زاده معروف به آقا بزرگ

جستارهای وابسته

منابع

دفترمطالعات جبهه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی