تفاوت میان نسخههای «دانشگاه آمریکایی»
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
== تاسیس دانشگاه پهلوی== | == تاسیس دانشگاه پهلوی== | ||
در سال ۱۳۳۹، [[محمدرضا پهلوی]]، رئیس [[دانشگاه پنسیلوانیا]]، گیلورد هارول را دعوت کرد تا به ایران بیاید و مؤسسات آموزش عالی ایران را بازرسی کند. هارول به درخواست شاه گزارشی را با عنوان الگویی برای یک دانشگاه جدید در ایران تهیه کرد و شاه متعاقباً تصمیم گرفت که دانشگاه پنسیلوانیا به دولت ایران در تبدیل [[دانشگاه پهلوی]] به تنها نهادی در ایران که بر اساس [[سبک آمریکایی]] برای تحصیلات در مقاطع بالاتر کمک کند. از این رو دانشگاه پنسیلوانیا (پن) در شکلگیری بسیاری از ادارات و موسسات دانشگاه پهلوی بسیار تأثیرگذار شد. از این رو بسیاری از اعضای هیئت علمی دانشگاه پنسیلوانیا برای تدریس و انجام تحقیقات در دانشگاه به شیراز اعزام شدند و برنامه تبادل گستردهای برقرار شد. رئیس دانشگاه پنسیلوانیا حتی به خاطر کمک از دانشگاه پنسیلوانیا به دانشگاه پهلوی، یک مدرک افتخاری در شیراز اعطا کرد. | در سال ۱۳۳۹، [[محمدرضا پهلوی]]، رئیس [[دانشگاه پنسیلوانیا]]، گیلورد هارول را دعوت کرد تا به ایران بیاید و مؤسسات آموزش عالی ایران را بازرسی کند. هارول به درخواست شاه گزارشی را با عنوان الگویی برای یک دانشگاه جدید در ایران تهیه کرد و شاه متعاقباً تصمیم گرفت که دانشگاه پنسیلوانیا به دولت ایران در تبدیل [[دانشگاه پهلوی]] به تنها نهادی در ایران که بر اساس [[سبک آمریکایی]] برای تحصیلات در مقاطع بالاتر کمک کند. از این رو دانشگاه پنسیلوانیا (پن) در شکلگیری بسیاری از ادارات و موسسات دانشگاه پهلوی بسیار تأثیرگذار شد. از این رو بسیاری از اعضای هیئت علمی دانشگاه پنسیلوانیا برای تدریس و انجام تحقیقات در دانشگاه به شیراز اعزام شدند و برنامه تبادل گستردهای برقرار شد. رئیس دانشگاه پنسیلوانیا حتی به خاطر کمک از دانشگاه پنسیلوانیا به دانشگاه پهلوی، یک مدرک افتخاری در شیراز اعطا کرد. | ||
[[پرونده:کتاب دانشگاه پهلوی.jpg|بندانگشتی|چپ|کتاب دانشگاه پهلوی]] | |||
==بخشی از خاطرات اساتید آمریکایی [[دانشگاه شیراز]] از زبان دانشجویان== | ==بخشی از خاطرات اساتید آمریکایی [[دانشگاه شیراز]] از زبان دانشجویان== | ||
====نژادپرستی==== | ====نژادپرستی==== | ||
سطر ۹: | سطر ۹: | ||
====جاسوس در لباس استاد==== | ====جاسوس در لباس استاد==== | ||
یک نفر بود که عرض کنم استاد زبان ما بود توی دانشگاه. بعد خیلی هم با بچهها قاطی میشد، خودمونی میشد و خیلی هم به اصطلاح فارسی بلد بود اما خوب فارسی حرف نمیزد و (اغلب) انگلیسی (صحبت میکرد). خیلی هم تو مسائل ریز وارد میشد… بعد که انقلاب شد و قضیه سفارتخانه پیش آمد و [[جاسوسخانه]] را اشغال کردند، آخر کار که اینها را که به تدریج آزاد کردند باهاشون مصاحبه کردند من اینها را همیشه از تلویزیون نگاه می کردم دیدم یک روز سر و کله این استاد زبان ما (که) تو دانشگاه شیراز، دانشگاه پهلوی تدریس داشت به عنوان جاسوس در سفارتخانه بود! یعنی میخواهم بگم بسیاری از اینها جاسوس بودند اصلا تو دانشگاهها هم جاسوس بودند، ضمن اینکه یک مرتبه علمی داشتند در عین حال مسئولیت به اصطلاح سیاه هم به عهدهشون بود و این برای من مثلا خیلی تعجبآور بود، که آمد، مثلا باهاش مصاحبه کردند و اینها و معلوم شد که جزء سفارتخانه هست. '''مجید روزی طلب''' | یک نفر بود که عرض کنم استاد زبان ما بود توی دانشگاه. بعد خیلی هم با بچهها قاطی میشد، خودمونی میشد و خیلی هم به اصطلاح فارسی بلد بود اما خوب فارسی حرف نمیزد و (اغلب) انگلیسی (صحبت میکرد). خیلی هم تو مسائل ریز وارد میشد… بعد که انقلاب شد و قضیه سفارتخانه پیش آمد و [[جاسوسخانه]] را اشغال کردند، آخر کار که اینها را که به تدریج آزاد کردند باهاشون مصاحبه کردند من اینها را همیشه از تلویزیون نگاه می کردم دیدم یک روز سر و کله این استاد زبان ما (که) تو دانشگاه شیراز، دانشگاه پهلوی تدریس داشت به عنوان جاسوس در سفارتخانه بود! یعنی میخواهم بگم بسیاری از اینها جاسوس بودند اصلا تو دانشگاهها هم جاسوس بودند، ضمن اینکه یک مرتبه علمی داشتند در عین حال مسئولیت به اصطلاح سیاه هم به عهدهشون بود و این برای من مثلا خیلی تعجبآور بود، که آمد، مثلا باهاش مصاحبه کردند و اینها و معلوم شد که جزء سفارتخانه هست. '''مجید روزی طلب''' | ||
====تضاد فرهنگی==== | ====تضاد فرهنگی==== | ||
ساختمان ادبیات کتابخانه ملاصدرا همان قسمتی که الان بخش فیزیک و اینها هست در کنار استادیوم حافظیه، در ته آن [[کتابخانه ملاصدرا]] بود در کنار آن هم یک سالن بزرگ مطالعه بود که بچهها معمولا تا لحظات آخر در کتابخانه میماندند و به خوابگاه نمیرفتند و موقع شب هم با اتوبوس به خوابگاه میرفتیم. روی تمام میزها هم پر از دیکشنری بود چون بچهها به دیکشنری نیاز داشتند آنجا هم پر از دیکشنری بود و یک دفعه یک آمریکایی داشت با یکی میلاسید! که یک نفر آمد و بهش تذکر داد، و گفت میخواهی این کار را بکنی بلند شو و برو بیرون، و بهش تذکر دادند که اگر این کارها در فرهنگ شما زشت نیست در فرهنگ ما زشت است!'''مهندس مجید خرسند''' | ساختمان ادبیات کتابخانه ملاصدرا همان قسمتی که الان بخش فیزیک و اینها هست در کنار استادیوم حافظیه، در ته آن [[کتابخانه ملاصدرا]] بود در کنار آن هم یک سالن بزرگ مطالعه بود که بچهها معمولا تا لحظات آخر در کتابخانه میماندند و به خوابگاه نمیرفتند و موقع شب هم با اتوبوس به خوابگاه میرفتیم. روی تمام میزها هم پر از دیکشنری بود چون بچهها به دیکشنری نیاز داشتند آنجا هم پر از دیکشنری بود و یک دفعه یک آمریکایی داشت با یکی میلاسید! که یک نفر آمد و بهش تذکر داد، و گفت میخواهی این کار را بکنی بلند شو و برو بیرون، و بهش تذکر دادند که اگر این کارها در فرهنگ شما زشت نیست در فرهنگ ما زشت است!'''مهندس مجید خرسند''' |
نسخهٔ ۲۹ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۲۱:۵۸
دانشگاه پهلوی (دانشگاه شیراز کنونی) یکی از آمریکاییترین دانشگاههای ایران در زمان پهلوی بود. محمدرضاشاه که دانشگاه پهلوی را با کمک آمریکاییها و به عنوان پایگاهی برای ترویج فرهنگ غربی مدنظر گرفته بود، توجه ویژهای به این دانشگاه داشت. اساتید آمریکایی زیادی نیز در این دانشگاه تدریس میکردند.
تاسیس دانشگاه پهلوی
در سال ۱۳۳۹، محمدرضا پهلوی، رئیس دانشگاه پنسیلوانیا، گیلورد هارول را دعوت کرد تا به ایران بیاید و مؤسسات آموزش عالی ایران را بازرسی کند. هارول به درخواست شاه گزارشی را با عنوان الگویی برای یک دانشگاه جدید در ایران تهیه کرد و شاه متعاقباً تصمیم گرفت که دانشگاه پنسیلوانیا به دولت ایران در تبدیل دانشگاه پهلوی به تنها نهادی در ایران که بر اساس سبک آمریکایی برای تحصیلات در مقاطع بالاتر کمک کند. از این رو دانشگاه پنسیلوانیا (پن) در شکلگیری بسیاری از ادارات و موسسات دانشگاه پهلوی بسیار تأثیرگذار شد. از این رو بسیاری از اعضای هیئت علمی دانشگاه پنسیلوانیا برای تدریس و انجام تحقیقات در دانشگاه به شیراز اعزام شدند و برنامه تبادل گستردهای برقرار شد. رئیس دانشگاه پنسیلوانیا حتی به خاطر کمک از دانشگاه پنسیلوانیا به دانشگاه پهلوی، یک مدرک افتخاری در شیراز اعطا کرد.
بخشی از خاطرات اساتید آمریکایی دانشگاه شیراز از زبان دانشجویان
نژادپرستی
یک معلم آزمایشگاه فیزیک داشتیم، این آمریکایی بود. خیلی هم بیادب بود. چون یادم است بچهها که باهاش حرف میزدند توهین هم میکرد. بعد آن وقت میخواست با بچهها قاطی شود. ] انگلیسی حرف میزد فارسی بلد نبود [ که بهش گیر دادیم که شما چرا سیاه پوستها را در آمریکا اذیت میکنید چیزی که برای ما مهم بود. جوابی که داد این بود که شما در ایران با این اراذل و لاتهای خیابانی چکار میکنید؟ آنها هم این جوری هستند! یعنی گفت بحث سیاه پوستی نیست فرهنگ پایینی دارند. توجیه میکرد مثل اراذل و اوباش خیابانها این جوری توجیه کرد.دکتر مسعود خاتمی
جاسوس در لباس استاد
یک نفر بود که عرض کنم استاد زبان ما بود توی دانشگاه. بعد خیلی هم با بچهها قاطی میشد، خودمونی میشد و خیلی هم به اصطلاح فارسی بلد بود اما خوب فارسی حرف نمیزد و (اغلب) انگلیسی (صحبت میکرد). خیلی هم تو مسائل ریز وارد میشد… بعد که انقلاب شد و قضیه سفارتخانه پیش آمد و جاسوسخانه را اشغال کردند، آخر کار که اینها را که به تدریج آزاد کردند باهاشون مصاحبه کردند من اینها را همیشه از تلویزیون نگاه می کردم دیدم یک روز سر و کله این استاد زبان ما (که) تو دانشگاه شیراز، دانشگاه پهلوی تدریس داشت به عنوان جاسوس در سفارتخانه بود! یعنی میخواهم بگم بسیاری از اینها جاسوس بودند اصلا تو دانشگاهها هم جاسوس بودند، ضمن اینکه یک مرتبه علمی داشتند در عین حال مسئولیت به اصطلاح سیاه هم به عهدهشون بود و این برای من مثلا خیلی تعجبآور بود، که آمد، مثلا باهاش مصاحبه کردند و اینها و معلوم شد که جزء سفارتخانه هست. مجید روزی طلب
تضاد فرهنگی
ساختمان ادبیات کتابخانه ملاصدرا همان قسمتی که الان بخش فیزیک و اینها هست در کنار استادیوم حافظیه، در ته آن کتابخانه ملاصدرا بود در کنار آن هم یک سالن بزرگ مطالعه بود که بچهها معمولا تا لحظات آخر در کتابخانه میماندند و به خوابگاه نمیرفتند و موقع شب هم با اتوبوس به خوابگاه میرفتیم. روی تمام میزها هم پر از دیکشنری بود چون بچهها به دیکشنری نیاز داشتند آنجا هم پر از دیکشنری بود و یک دفعه یک آمریکایی داشت با یکی میلاسید! که یک نفر آمد و بهش تذکر داد، و گفت میخواهی این کار را بکنی بلند شو و برو بیرون، و بهش تذکر دادند که اگر این کارها در فرهنگ شما زشت نیست در فرهنگ ما زشت است!مهندس مجید خرسند