تفاوت میان نسخههای «زلزله بهانه ای برای بازگشت به روستا»
سطر ۶: | سطر ۶: | ||
[[پرونده:Rezaie4.jpg|بندانگشتی|چپ|محصولات کشاورزی این زوج]] | [[پرونده:Rezaie4.jpg|بندانگشتی|چپ|محصولات کشاورزی این زوج]] | ||
همایون، شوهرم علاقه زیادی به زنبورها داشت. از همان زمان که با هم ازدواج کردیم با علاقه در مورد روش زندگی و تولید عسل زنبورها برایم صحبت میکرد. همان شد که یک روز با هم گفتیم چطور است زنبورداری کنیم و این شد که دو، سه کندو زنبور عسل گرفتیم. | همایون، شوهرم علاقه زیادی به زنبورها داشت. از همان زمان که با هم ازدواج کردیم با علاقه در مورد روش زندگی و تولید عسل زنبورها برایم صحبت میکرد. همان شد که یک روز با هم گفتیم چطور است زنبورداری کنیم و این شد که دو، سه کندو زنبور عسل گرفتیم. | ||
البته خیلی هم ضرر و زیان داشتیم. چند بار بهشدت زمین خوردیم. شکست پشت شکست. یک بار زنبورهایمان مردند. یک بار باران زیاد آمد و تخمریزیشان کم شد، اما هربار دوباره از ابتدا شروع کردیم و ناامید نشدیم. میدانید بیشتر از همه، اعتقادمان به کار ما را زنده نگه داشت و امیدوار. | البته خیلی هم ضرر و زیان داشتیم. '''چند بار بهشدت زمین خوردیم. شکست پشت شکست.''' یک بار زنبورهایمان مردند. یک بار باران زیاد آمد و تخمریزیشان کم شد، اما هربار دوباره از ابتدا شروع کردیم و ناامید نشدیم. میدانید بیشتر از همه، اعتقادمان به کار ما را زنده نگه داشت و امیدوار. | ||
== زلزله همه چیز را از بین برد، اما ناامید نشدیم == | == زلزله همه چیز را از بین برد، اما ناامید نشدیم == | ||
زلزله که آمد، تمام هستی ما با خاک یکسان شد؛ منزل مسکونی ما تخریب شد و آواره شدیم. از طرفی تنها ده، دوازده تا از زنبورهای ما جان سالم بهدر بردند. خیلی ضرر کردیم، اما دوباره با همین چندتایی که زنده مانده بودند کار را شروع کردیم. به خودمان گفتیم که باید دوباره همه چیز را از سر بگیریم حتی با دست خالی. | '''زلزله که آمد، تمام هستی ما با خاک یکسان شد؛ منزل مسکونی ما تخریب شد و آواره شدیم.''' از طرفی تنها ده، دوازده تا از زنبورهای ما جان سالم بهدر بردند. خیلی ضرر کردیم، اما دوباره با همین چندتایی که زنده مانده بودند کار را شروع کردیم. به خودمان گفتیم که باید دوباره همه چیز را از سر بگیریم حتی با دست خالی. | ||
این زلزله بهانه ای شد که به روستای پدری خودمان در | '''این زلزله بهانه ای شد که به روستای پدری خودمان در منطقه «کرند» دالاهو برگردیم''' که بعد از جنگ تحمیلی کاملا خالی از سکنه شده بود.ما توانستیم با پرورش زنبور عسل،کاشت گیاهان دارویی، کاشت نخود وعدس راهی برای امرار معاش خود پیدا کنیم. | ||
== راه اندازی سایت چائوهانا == | == راه اندازی سایت چائوهانا == | ||
حالا این زوج وبسایت و اینستاگرام [http://http://chaohana.ir/ «چائوهانا»] را راهاندازی کرده اند؛ نام دختر آنها هانا است و چائوهانا بهمعنای «چشم هانا» است. آنها میگویند: «امیدوار هستیم که با راهاندازی این صفحه از طریق شبکههای اجتماعی هم اقدام به فروش عسل کنیم.» عسل برای همایون و فریبا تنها به مفهوم یک کالا برای فروش نیست، آنها عاشق زنبورها هستند. همایون میگوید که آرزو دارم کارم را توسعه دهم و دست چند نفر از همنوعهای خودم را بگیرم تا آنها هم بتوانند زندگی خوبی داشته باشند. | حالا این زوج وبسایت و اینستاگرام [http://http://chaohana.ir/ «چائوهانا»] را راهاندازی کرده اند؛ نام دختر آنها هانا است و '''چائوهانا بهمعنای «چشم هانا»''' است. آنها میگویند: «امیدوار هستیم که با راهاندازی این صفحه از طریق شبکههای اجتماعی هم اقدام به فروش عسل کنیم.» عسل برای همایون و فریبا تنها به مفهوم یک کالا برای فروش نیست، آنها عاشق زنبورها هستند. همایون میگوید که آرزو دارم کارم را توسعه دهم و دست چند نفر از همنوعهای خودم را بگیرم تا آنها هم بتوانند زندگی خوبی داشته باشند. | ||
<gallery> | <gallery> |
نسخهٔ ۲۶ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۲۴
«همایون رضایی» وهمسرش "فریبا رضایی" دارای دو فرزند دخترش در سر پل ذهاب به شغل زنبورداری مشغول بودند و عسلهای باکیفیت تولید میکردند. کارشان هم ساده نبود؛ چندبار شکست خوردند، زمین خوردند، اما ادامه دادند. همه چیز خوب پیش میرفت که ناگهان زلزله مهیب سال 96در سر پل ذهاب، همه ی سرمایه ی آنان را با خاک یکسان کرد تا اینکه...
چگونه زنبوردار شدیم؟
همایون، شوهرم علاقه زیادی به زنبورها داشت. از همان زمان که با هم ازدواج کردیم با علاقه در مورد روش زندگی و تولید عسل زنبورها برایم صحبت میکرد. همان شد که یک روز با هم گفتیم چطور است زنبورداری کنیم و این شد که دو، سه کندو زنبور عسل گرفتیم. البته خیلی هم ضرر و زیان داشتیم. چند بار بهشدت زمین خوردیم. شکست پشت شکست. یک بار زنبورهایمان مردند. یک بار باران زیاد آمد و تخمریزیشان کم شد، اما هربار دوباره از ابتدا شروع کردیم و ناامید نشدیم. میدانید بیشتر از همه، اعتقادمان به کار ما را زنده نگه داشت و امیدوار.
زلزله همه چیز را از بین برد، اما ناامید نشدیم
زلزله که آمد، تمام هستی ما با خاک یکسان شد؛ منزل مسکونی ما تخریب شد و آواره شدیم. از طرفی تنها ده، دوازده تا از زنبورهای ما جان سالم بهدر بردند. خیلی ضرر کردیم، اما دوباره با همین چندتایی که زنده مانده بودند کار را شروع کردیم. به خودمان گفتیم که باید دوباره همه چیز را از سر بگیریم حتی با دست خالی. این زلزله بهانه ای شد که به روستای پدری خودمان در منطقه «کرند» دالاهو برگردیم که بعد از جنگ تحمیلی کاملا خالی از سکنه شده بود.ما توانستیم با پرورش زنبور عسل،کاشت گیاهان دارویی، کاشت نخود وعدس راهی برای امرار معاش خود پیدا کنیم.
راه اندازی سایت چائوهانا
حالا این زوج وبسایت و اینستاگرام «چائوهانا» را راهاندازی کرده اند؛ نام دختر آنها هانا است و چائوهانا بهمعنای «چشم هانا» است. آنها میگویند: «امیدوار هستیم که با راهاندازی این صفحه از طریق شبکههای اجتماعی هم اقدام به فروش عسل کنیم.» عسل برای همایون و فریبا تنها به مفهوم یک کالا برای فروش نیست، آنها عاشق زنبورها هستند. همایون میگوید که آرزو دارم کارم را توسعه دهم و دست چند نفر از همنوعهای خودم را بگیرم تا آنها هم بتوانند زندگی خوبی داشته باشند.
مجموعه تصاویر | مصاحبه با هفته نامه آتیه" |
منابع
«زنبورهای سر پل ذهاب در انتظار بهارند». هفته نامه آتیه. 22 اسفند 97
«زلزله بهانه ای برای بازگشت به روستا». خبرگزاری تسنیم. 8 مرداد 97