تفاوت میان نسخه‌های «شهید بهنام محمدی»

از قصه‌ی ما
 
سطر ۱: سطر ۱:
[http://shohhada.blog.ir/1396/11/26/ '''شهید بهنام محمدی'''] در تاریخ ۱۲/۱۱/۱۳۴۵ در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به‌دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار.
[http://shohhada.blog.ir/1396/11/26/ '''شهید بهنام محمدی'''] در تاریخ ۱۲/۱۱/۱۳۴۵ در منزل پدر بزرگش در خرمشهر به‌دنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار.
[[پرونده:شهید بهنام محمدی.jpg|بندانگشتی|شهید بهنام محمدی]]
شهریور ۵۹ بود که شایعه حمله عراقی‌ها به خرمشهر قوت گرفته بود؛ خیلی‌ها داشتند شهر را ترک می‌کردند. باور نمی‌کرد که خرمشهر دست عراقی‌ها بیفتد، اما جنگ واقعاً شروع شده بود. بهنام تصمیم گرفت بماند؛ بمباران هم که می‌شد بهنام ۱۳ ساله بود که می‌دوید و به مجروحین می‌رسید.
شهریور ۵۹ بود که شایعه حمله عراقی‌ها به خرمشهر قوت گرفته بود؛ خیلی‌ها داشتند شهر را ترک می‌کردند. باور نمی‌کرد که خرمشهر دست عراقی‌ها بیفتد، اما جنگ واقعاً شروع شده بود. بهنام تصمیم گرفت بماند؛ بمباران هم که می‌شد بهنام ۱۳ ساله بود که می‌دوید و به مجروحین می‌رسید.
از دست بنی‌صدر آه می‌کشید که چرا وعده سر خرمن می‌دهد؛ مدافعین شهر با کوکتل مولوتف و چند قبضه سلاح (کلاش و ژ۳) مقابل عراقی‌ها ایستاده بودند، بعد رئیس‌جمهور گفته بود که سلاح مهمات به خرمشهر ندهید.
از دست بنی‌صدر آه می‌کشید که چرا وعده سر خرمن می‌دهد؛ مدافعین شهر با کوکتل مولوتف و چند قبضه سلاح (کلاش و ژ۳) مقابل عراقی‌ها ایستاده بودند، بعد رئیس‌جمهور گفته بود که سلاح مهمات به خرمشهر ندهید.
سطر ۱۲: سطر ۱۳:


[[رده: خرمشهر]]
[[رده: خرمشهر]]
[[رده: نارنجک]]
[[رده: وقایع]]
[[رده: عناصر]]
[[رده: دانش آموز]]
[[رده: کودک و نوجوان]]
[[رده: خوزستان]]
[[رده: دفاع مقدس]]
 
 


==منبع==
==منبع==
http://shohhada.blog.ir/1396/11/26/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C
http://shohhada.blog.ir/1396/11/26/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C