تفاوت میان نسخههای «قواص ها بوی نعنا می دهند»
(صفحهای تازه حاوی «'''«غواصها بوی نعنا میدهند»؛ غمنامه ۷۲ غواص لشکر انصار همدان در کربلای ارو...» ایجاد کرد) |
|||
(۱ نسخهٔ میانی ویرایششده توسط ۱ کاربر دیگر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱۵: | سطر ۱۵: | ||
سریع سیم خاردارها را برانداز کردم و دیدم هیچ کدامشان هنوز باز نشدهاند و این فاجعه بود و چارهای هم جز غلتیدن روی آنها نبود. نایستادم. حتی به کسی دستور ندادم که پیش قدم بقیه شود.''' | سریع سیم خاردارها را برانداز کردم و دیدم هیچ کدامشان هنوز باز نشدهاند و این فاجعه بود و چارهای هم جز غلتیدن روی آنها نبود. نایستادم. حتی به کسی دستور ندادم که پیش قدم بقیه شود.''' | ||
خودم را غلتاندم روی سیم خاردارها و خورشیدیها و درد را تحمل کردم و فقط دعا میکردم لباس غواصی ام زیاد پاره نشود و آن آرپی جی زن عراقی بیاید لب سنگر و در تیررس من که آمد. کلاش را گرفتم طرفش و شلیک کردم و چند جای بدنم گُر گرفت و سوخت و سنگین شدم و با صورت افتادم روی باتلاق. | '''خودم را غلتاندم روی سیم خاردارها و خورشیدیها و درد را تحمل کردم و فقط دعا میکردم لباس غواصی ام زیاد پاره نشود و آن آرپی جی زن عراقی بیاید لب سنگر و در تیررس من که آمد. کلاش را گرفتم طرفش و شلیک کردم و چند جای بدنم گُر گرفت و سوخت و سنگین شدم و با صورت افتادم روی باتلاق. | ||
آمدم دست راستم را ستون تنم کنم و بلند شوم که یک نارنجک آمد افتاد کنار زانوی چپم، توی گِل. فقط توانستم صورتم را برگردانم و صدای انفجار را بشنوم و آن گرگرفتگی باز بیاید، حالا از مچ پا تا کتف را ترکش شکافته بود. | آمدم دست راستم را ستون تنم کنم و بلند شوم که یک نارنجک آمد افتاد کنار زانوی چپم، توی گِل. فقط توانستم صورتم را برگردانم و صدای انفجار را بشنوم و آن گرگرفتگی باز بیاید، حالا از مچ پا تا کتف را ترکش شکافته بود. | ||
سطر ۲۳: | سطر ۲۳: | ||
تیر میآمد میخورد به گلهای دور و برم و می پاشیدشان به صورتم و من به بچهها، به آنها که لای سیم خاردار تیر میخوردند میگفتم: بیایید بیرون بیایید این ور! تیربار عراقی هنوز آتش میریخت و من بی اختیار و معلوم نبود به کی فریاد زدم خاموشش کن! | تیر میآمد میخورد به گلهای دور و برم و می پاشیدشان به صورتم و من به بچهها، به آنها که لای سیم خاردار تیر میخوردند میگفتم: بیایید بیرون بیایید این ور! تیربار عراقی هنوز آتش میریخت و من بی اختیار و معلوم نبود به کی فریاد زدم خاموشش کن! | ||
شاید اغراق باشد و نشود باور کرد، اما تیربار درست همان لحظه خاموش شد و من درست در همان لحظه، زیر نور منور چند تا از بچهها را دیدم خندیدم، آن هم همه زخم و درد و تیر و بوی نعنایی که داشت دیوانهام میکرد. گفتم به خودم: این هم از خط اول. و حس کردم حالا درد کشیدن راحت تر است». | شاید اغراق باشد و نشود باور کرد، اما تیربار درست همان لحظه خاموش شد و من درست در همان لحظه، زیر نور منور چند تا از بچهها را دیدم خندیدم، آن هم همه زخم و درد و تیر و بوی نعنایی که داشت دیوانهام میکرد. گفتم به خودم: این هم از خط اول. و حس کردم حالا درد کشیدن راحت تر است».''' | ||
'''«غواصها بوی نعنا میدهند»؛ چشماندازی است به بصیرت 72 غواص کربلای اروند و منطبق با واقعیتی که شامگاه چهارم دی ماه 65 در منطقه عملیاتی کربلای 4 اتفاق افتاد که جانبازان و اسرای این حماسه عاشورایی آن را روایت کردهاند.''' | |||
در عملیات کربلای 4 غواصان سه گردان 153 به فرماندهی حاج محسن ترکاشوند، 155 به فرماندهی شهید سردار ستار ابراهیمی و جعفر طیار به فرماندهی کریم مطهری از لشکر 32 انصارالحسین(ع) همدان تحت فرماندهی قرارگاه قدس در محدوده لشگر 32 انصارالحسین(ع) یعنی از نوک جزایر ام الرصاص در ساحل دشمن (آنسوی اروند) تا فاصله 3 کیلومتری حد لشگر انصارالحسین(ع)(کشتی سوخته) برای حضور در عملیات خود آماده کردند. | '''در عملیات کربلای 4 غواصان سه گردان 153 به فرماندهی حاج محسن ترکاشوند، 155 به فرماندهی شهید سردار ستار ابراهیمی و جعفر طیار به فرماندهی کریم مطهری از لشکر 32 انصارالحسین(ع) همدان تحت فرماندهی قرارگاه قدس در محدوده لشگر 32 انصارالحسین(ع) یعنی از نوک جزایر ام الرصاص در ساحل دشمن (آنسوی اروند) تا فاصله 3 کیلومتری حد لشگر انصارالحسین(ع)(کشتی سوخته) برای حضور در عملیات خود آماده کردند.''' | ||
با آغاز عملیات اگرچه غواصان بهآرامی در آب خروشان اروند شنا میکردند، اما دشمن به لطف اطلاعاتی که نیروهای نفوذی و ماهوارههای جاسوسی آمریکا در اختیارشان گذاشت با تمامی امکانات و با آمادگی کامل منتظر بودند تا دست به کشتار و قتلعام وحشیانه رزمندگان ایرانی بزنند. | '''با آغاز عملیات اگرچه غواصان بهآرامی در آب خروشان اروند شنا میکردند، اما دشمن به لطف اطلاعاتی که نیروهای نفوذی و ماهوارههای جاسوسی آمریکا در اختیارشان گذاشت با تمامی امکانات و با آمادگی کامل منتظر بودند تا دست به کشتار و قتلعام وحشیانه رزمندگان ایرانی بزنند. | ||
با نزدیک شدن به نقطه رهایی دشمن با پرتاب پیدرپی منور، آسمان شب را مانند روز روشن کرد و با این کار توانست غواصان را شناسایی کرده و آنها را آماج گلولههای آتشین خود قرار دهد. | با نزدیک شدن به نقطه رهایی دشمن با پرتاب پیدرپی منور، آسمان شب را مانند روز روشن کرد و با این کار توانست غواصان را شناسایی کرده و آنها را آماج گلولههای آتشین خود قرار دهد. | ||
در این نبرد نابرابر اگرچه غواصان گردان جعفر طیار توانسته بودند با رشادت بسیار از موانع متعدد و صعبالعبور دشمن گذشته و مواضع تعیینشده را تصرف کنند اما به دلیل زمینگیر شدن نیروهای خودی در محورهای کناری و عدم تصرف اهداف توسط آنها بسیاری از رزمندگان همدانی در جزیرهام الرصاص با قرار گرفتن در حلقه محاصره کشته و زخمی شدند. | در این نبرد نابرابر اگرچه غواصان گردان جعفر طیار توانسته بودند با رشادت بسیار از موانع متعدد و صعبالعبور دشمن گذشته و مواضع تعیینشده را تصرف کنند اما به دلیل زمینگیر شدن نیروهای خودی در محورهای کناری و عدم تصرف اهداف توسط آنها بسیاری از رزمندگان همدانی در جزیرهام الرصاص با قرار گرفتن در حلقه محاصره کشته و زخمی شدند.''' | ||
''' | |||
اهمیت این حادثه تااندازهای بود که فرمانده دلاور گردان 155 سردار شهید ستار ابراهیمی فرمانده برای نجات نیروها دل به اروند زد و تا آنجایی که توانست تلاش کرد آنها را از مهلکه بیرون کشد و درنهایت خود نیز با تنی زخمی میهمان چند کشتیشکسته در آبهای دشمن شد. | اهمیت این حادثه تااندازهای بود که فرمانده دلاور گردان 155 سردار شهید ستار ابراهیمی فرمانده برای نجات نیروها دل به اروند زد و تا آنجایی که توانست تلاش کرد آنها را از مهلکه بیرون کشد و درنهایت خود نیز با تنی زخمی میهمان چند کشتیشکسته در آبهای دشمن شد.''' | ||
'''در این معرکه عجیب، فرماندهان به دلیل حجم بالای آتش دشمن و افزایش تعداد شهدا، اسرا و افراد زخمی از ورود سایر نیروها به عملیات و حمله به مواضع دشمن در آنسوی اروند جلوگیری کردند. | '''در این معرکه عجیب، فرماندهان به دلیل حجم بالای آتش دشمن و افزایش تعداد شهدا، اسرا و افراد زخمی از ورود سایر نیروها به عملیات و حمله به مواضع دشمن در آنسوی اروند جلوگیری کردند. | ||
سطر ۴۹: | سطر ۴۹: | ||
[[رده: دفاع مقدس]] | [[رده: دفاع مقدس]] | ||
[[رده: ملت مقاومت]] | [[رده: ملت مقاومت]] | ||
[[رده: همدان]] | |||
[[رده: خوزستان]] | |||
[[رده: کربلا۴]] | |||
[[رده: مراکز]] | |||
[[رده: وقایع]] | |||
[[رده: اروند]] | |||
ٰٰ[[رده: عراق]] | |||
== منابع == | == منابع == | ||
[https://bityl.co/59ZC «غواصها بوی نعنا میدهند»؛ غمنامه ۷۲ غواص لشکر انصار همدان در کربلای اروند] | [https://bityl.co/59ZC «غواصها بوی نعنا میدهند»؛ غمنامه ۷۲ غواص لشکر انصار همدان در کربلای اروند] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۵۶
«غواصها بوی نعنا میدهند»؛ غمنامه ۷۲ غواص لشکر انصار همدان در کربلای اروند
جنازهها روی دست موجهای وحشی، سمت خلیج میرفتند و تیر میخوردند. گیر افتاده بودیم؛ وسط آتش و هلهله و فریادهای دیوانهوار سربازهای عراقی و زوزه تیرهایی که از لای سیم خاردارها رد میشدند و صدای عجیبی میدادند.
کربلای 4 غمنامه تلخ روزهای جنگ است. قصه پر غصهای که قهرمانانش، غواصهای دست بسته بودند.
«غواصها بوی نعنا میدهند»، روایت داستانی 72 غواص لشکر «انصار الحسین(ع)» استان همدان است که در 4 دی 1365 در منطقه عملیاتی «کربلای 4» حماسه آفریدند.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «... به بچهها خیره شدم که سعی میکردند از تیررس بیایند بیرون و نشوند آن جنازههایی که روی دست آن موجهای وحشی میرفتند سمت خلیج و تیر میخوردند و باز هم و باز هم. نارنجکی آماده کردم و همان طور خوابیده انداختمش طرف سنگر تیربار و دیدم که خاک پیچید تو هم و سنگر دیگر سنگر نماند. قدرت گرفتم و فریاد زدم: سریع بلند شوید بیایید تو کانال!
چطورش را نمیدانستم. فقط میدانستم باید بیایند. گذشتن از آن چند متر سیم خاردار حلقوی لازم بود و حتمی، آن هم در میان آن آتش و هلهله و فریادهای دیوانه وار سربازهای عراقی و زوزه تیرهای رسامی که از لای سیم خاردارها رد میشدند و صدای عجیبی میدادند.
سریع سیم خاردارها را برانداز کردم و دیدم هیچ کدامشان هنوز باز نشدهاند و این فاجعه بود و چارهای هم جز غلتیدن روی آنها نبود. نایستادم. حتی به کسی دستور ندادم که پیش قدم بقیه شود.
خودم را غلتاندم روی سیم خاردارها و خورشیدیها و درد را تحمل کردم و فقط دعا میکردم لباس غواصی ام زیاد پاره نشود و آن آرپی جی زن عراقی بیاید لب سنگر و در تیررس من که آمد. کلاش را گرفتم طرفش و شلیک کردم و چند جای بدنم گُر گرفت و سوخت و سنگین شدم و با صورت افتادم روی باتلاق.
آمدم دست راستم را ستون تنم کنم و بلند شوم که یک نارنجک آمد افتاد کنار زانوی چپم، توی گِل. فقط توانستم صورتم را برگردانم و صدای انفجار را بشنوم و آن گرگرفتگی باز بیاید، حالا از مچ پا تا کتف را ترکش شکافته بود.
آسمان و زمین و خط سرخ تیرها و آتش دور سرم میچرخیدند و من به خودم میگفتم چیزی نیست و صلوات میفرستادم و بو میکشیدم تا باز بوی نعنا بیاید که آن هم آمد و من فکر کردم نکند همه چیز دارد تمام میشود و خیلی آنی و حتی بلند گفتم: نه. گفتم: نمیگذارم.
تیر میآمد میخورد به گلهای دور و برم و می پاشیدشان به صورتم و من به بچهها، به آنها که لای سیم خاردار تیر میخوردند میگفتم: بیایید بیرون بیایید این ور! تیربار عراقی هنوز آتش میریخت و من بی اختیار و معلوم نبود به کی فریاد زدم خاموشش کن!
شاید اغراق باشد و نشود باور کرد، اما تیربار درست همان لحظه خاموش شد و من درست در همان لحظه، زیر نور منور چند تا از بچهها را دیدم خندیدم، آن هم همه زخم و درد و تیر و بوی نعنایی که داشت دیوانهام میکرد. گفتم به خودم: این هم از خط اول. و حس کردم حالا درد کشیدن راحت تر است».
«غواصها بوی نعنا میدهند»؛ چشماندازی است به بصیرت 72 غواص کربلای اروند و منطبق با واقعیتی که شامگاه چهارم دی ماه 65 در منطقه عملیاتی کربلای 4 اتفاق افتاد که جانبازان و اسرای این حماسه عاشورایی آن را روایت کردهاند.
در عملیات کربلای 4 غواصان سه گردان 153 به فرماندهی حاج محسن ترکاشوند، 155 به فرماندهی شهید سردار ستار ابراهیمی و جعفر طیار به فرماندهی کریم مطهری از لشکر 32 انصارالحسین(ع) همدان تحت فرماندهی قرارگاه قدس در محدوده لشگر 32 انصارالحسین(ع) یعنی از نوک جزایر ام الرصاص در ساحل دشمن (آنسوی اروند) تا فاصله 3 کیلومتری حد لشگر انصارالحسین(ع)(کشتی سوخته) برای حضور در عملیات خود آماده کردند.
با آغاز عملیات اگرچه غواصان بهآرامی در آب خروشان اروند شنا میکردند، اما دشمن به لطف اطلاعاتی که نیروهای نفوذی و ماهوارههای جاسوسی آمریکا در اختیارشان گذاشت با تمامی امکانات و با آمادگی کامل منتظر بودند تا دست به کشتار و قتلعام وحشیانه رزمندگان ایرانی بزنند.
با نزدیک شدن به نقطه رهایی دشمن با پرتاب پیدرپی منور، آسمان شب را مانند روز روشن کرد و با این کار توانست غواصان را شناسایی کرده و آنها را آماج گلولههای آتشین خود قرار دهد.
در این نبرد نابرابر اگرچه غواصان گردان جعفر طیار توانسته بودند با رشادت بسیار از موانع متعدد و صعبالعبور دشمن گذشته و مواضع تعیینشده را تصرف کنند اما به دلیل زمینگیر شدن نیروهای خودی در محورهای کناری و عدم تصرف اهداف توسط آنها بسیاری از رزمندگان همدانی در جزیرهام الرصاص با قرار گرفتن در حلقه محاصره کشته و زخمی شدند. اهمیت این حادثه تااندازهای بود که فرمانده دلاور گردان 155 سردار شهید ستار ابراهیمی فرمانده برای نجات نیروها دل به اروند زد و تا آنجایی که توانست تلاش کرد آنها را از مهلکه بیرون کشد و درنهایت خود نیز با تنی زخمی میهمان چند کشتیشکسته در آبهای دشمن شد.
در این معرکه عجیب، فرماندهان به دلیل حجم بالای آتش دشمن و افزایش تعداد شهدا، اسرا و افراد زخمی از ورود سایر نیروها به عملیات و حمله به مواضع دشمن در آنسوی اروند جلوگیری کردند.
صبح چهارم دیماه با روشن شدن هوا و با پایین آمدن آب، اجساد مطهر شهدا و پیکرهای نیمهجان بسیاری از رزمندگان که آنسوی اروند به خورشیدیها گیرکرده بود، بیشتر رخ مینمایاند.
در این عملیات، برخی فرماندهان دلاور لشکر 32 انصارالحسین(ع) مانند شهیدان علی پرسیان، رنجبر صولتی و امیر طلایی و 160 رزمنده به شهادت رسیده، 400 نفر مجروح و بیش از 30 نفر به اسارت رفتند.
این کتاب به قلم حمید حسام و با روایتگری شاهدان عینی ماجرا به وسیله انتشارات شهید حمید کاظمی چاپ و منتشر شده است. ٰٰ
منابع
«غواصها بوی نعنا میدهند»؛ غمنامه ۷۲ غواص لشکر انصار همدان در کربلای اروند