تفاوت میان نسخه‌های «پایگاه شهید خنده‌رو»

از قصه‌ی ما
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش‌شده توسط ۱ کاربر دیگر نشان داده نشده)
سطر ۱۶: سطر ۱۶:
موضوع کتاب‌ها بیشتر مذهبی بود. البته در موضاعات ادبی، فلسفی و تاریخی هم کتاب‌های خوبی داشتیم. سه چهار هزار جلد کتاب داشتیم و استقبال مردمی هم خوب بود.
موضوع کتاب‌ها بیشتر مذهبی بود. البته در موضاعات ادبی، فلسفی و تاریخی هم کتاب‌های خوبی داشتیم. سه چهار هزار جلد کتاب داشتیم و استقبال مردمی هم خوب بود.


== منبع ==
کتاب ایام سبزوار


[[رده: سبزوار]]
[[رده: سبزوار]]
[[رده: بسیج ]]
[[رده: بسیج ]]
[[رده: پایگاه های دهه 60]]
[[رده: پایگاه های دهه 60]]
[[رده: مساجد طراز ]]
[[رده: خراسان رضوی]]
[[رده: مسجد]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۴

پایگاه شهید خنده رو

بچه‌های مسجد شاه‌حسینی

بچه‌های پایگاه شهید خنده‌رو یا همان بچه‌های مسجد شاه‌حسینی که همگی پایین‌شهری بودند، مسجد را تبدیل به پایگاهی می‌کنند که متناسب با فضا، کارهای مختلفی در آن انجام می شد. از اجرای تئاتر گرفته تا دیوارنویسی و نمایشگاه کتاب و...با حسین فاضل نیک به گفت‌وگو نشستیم تا از فعالیت‌های پایگاه شهید خنده‌رو برایمان بگوید.

خاطره

به نقل از حسین فاضل نیک از مسجدی‌های فعال دهه‌ی شصت سبزوار

مهرماه سال پنجاه و هشت عضو پایگاه بسیج مسجد امام علی(ع) در میدان فلسطین شدم. از بسیج اسلحه می‌آوردند و در مسجد آموزش نظامی می‌دادند. به هر سه چهار نفر یک اسلحه می‌دادند که باز و بسته کردن اسلحه را تمرین کنیم. به علت کوچک بودن مسجد، پایگاه به مسجد شاه‌حسینی در انتهای خیابان رضوی منتقل شد. بعد از یک سال غلامعلی خنده‌رو به شهادت رسید و به همین خاطر اسم پایگاه را به نام ایشان گذاشتند. در پایگاه، یک اتاق اختصاصی به ما دادند و فعالیت‌هایمان بیشتر شد. معمولاً هر شب‌ بچه‌ها در پایگاه می‌ماندند. از نیروهای زبدۀ هر پایگاه هم برای نگهبانی در اماکن مهم و سوق‌الجیشی استفاده می‌شد.

دیگر چه فعالیت‌هابی داشتید؟ در خیابان رضوی و اطراف مسجد اطلاعیه نصب می‌کردیم تا از این طریق برای بسیج نیرو جذب کنیم. تبلیغات بسیج و سپاه اطلاعیه‌ها را روی کاغذ A4 طراحی و چاپ می‌کرد. استقبال خوب بود. بیشتر جوان‌ها و دانش‌آموزان جذب می‌شدند. هر شخصی که جذب می‌شد مسئولیتی به عهده‌اش می‌گذاشتیم.

مسجد کتابخانه هم داشت؟ بله. یکی از فعالیت‌های فرهنگی در مسجد کتابخانه بود. کتاب‌ها را از جاهای مختلف تهیه می‌کردیم و یا اهدا می‌کردند. چند سال مسئول کتابخانه بودم. یکی از کارهای مسئول کتابخانه این بود که کتاب تهیه کند. مثلاً مراجعه‌کنندگان را تشویق می‌کردم که از کتاب‌های شخصی‌شان به کتابخانه مسجد هدیه بدهند. به ادارات و نهادهای شهر مثل سازمان تبلیغات، فرمانداری و سپاه مراجعه کرده و کتاب تهیه می‌کردم. موضوع کتاب‌ها بیشتر مذهبی بود. البته در موضاعات ادبی، فلسفی و تاریخی هم کتاب‌های خوبی داشتیم. سه چهار هزار جلد کتاب داشتیم و استقبال مردمی هم خوب بود.

منبع

کتاب ایام سبزوار