تفاوت میان نسخه‌های «از طریق دوستانش وارد عصمتیه شد.»

از قصه‌ی ما
(صفحه‌ای تازه حاوی «== معرفی == خانم مهین تقیانی در سال فروردین١٣٣٨ در روستای ویس ۲۴ کیلومتری اهوا...» ایجاد کرد)
 
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش‌شده توسط ۱ کاربر دیگر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
== معرفی ==
== معرفی ==
خانم مهین تقیانی در سال فروردین١٣٣٨ در روستای ویس ۲۴ کیلومتری اهواز به دنیا آمدن فرزند دوم خانواده هستن در خانواده ای که هفت فرزند هستن ، ‌تحصیلات ابتدایی‌اشان را در همان روستا تمام کردن از دوره راهنمایی در اهواز زندگی می‌کنند منزل پدری ایشان در عامری بوده است تا سال۵۵ و ۵۶ که دیپلم میگیرند زیاد با امام و انقلاب  اشنا نبودن و هیچ آگاهی سیاسی و انقلابی در خانواده و دور و برشان نداشتند.  
خانم مهین تقیانی در سال فروردین١٣٣٨ در روستای ویس ۲۴ کیلومتری اهواز به دنیا آمدن فرزند دوم خانواده هستن در خانواده ای که هفت فرزند هستن ، ‌تحصیلات ابتدایی‌اشان را در همان روستا تمام کردن از دوره راهنمایی در اهواز زندگی می‌کنند منزل پدری ایشان در عامری بوده است تا سال۵۵ و ۵۶ که دیپلم میگیرند زیاد با امام و انقلاب  اشنا نبودن و هیچ آگاهی سیاسی و انقلابی در خانواده و دور و برشان نداشتند.  
== فعالیت ها ==
== فعالیت ها ==
زمانی که زینبیه تاسیس میشود چون روبه روی مدرسه اشان بوده عضو انجا میشوند ودر کلاسهای قران و نهج البلاغه شرکت میکنند. سال۵۶ که در دانشگاه شهید چمران در رشته ی زبان انگلیسی قبول میشوند به محض اینکه وارد دانشگاه میشوند چون ظاهر مذهبی داشتن و با مقنعه و چادر به این شکل وارد شدند سریع جذب بچه‌های جنبش اسلامی میشوند وعضو انجمن اسلامی دانشکده خود میشوند .از طریق دوستان دانشگاهی خود با عصمتیه اشنا میشود و از انجا فعالیت های سیاسی اشان شروع میشود و به همراه سایر دوستان انجمنی در کلاس های سیاسی عقیدتی به طور مخفیانه شرکت میکنند و فعالیت های خود را اغاز میکنند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مرکز ثقافیه میروند و در کلاس های انجا شرکت میکنند و همان سال نیز با یکی از بچه های دانشگاهشان اشنا میشوند وازدواج میکنند که حاصل این ازدواج 4 فرزند پسر میباشد.با شروع جنگ نیز در اهواز میمانند و در کارهای پشتیبانی خدمت میکنند .ایشان اکنون بازنشسته ی اموزش و پرورش میباشند.
زمانی که زینبیه تاسیس میشود چون روبه روی مدرسه اشان بوده عضو انجا میشوند ودر کلاسهای قران و نهج البلاغه شرکت میکنند. سال۵۶ که در دانشگاه شهید چمران در رشته ی زبان انگلیسی قبول میشوند به محض اینکه وارد دانشگاه میشوند چون ظاهر مذهبی داشتن و با مقنعه و چادر به این شکل وارد شدند سریع جذب بچه‌های جنبش اسلامی میشوند وعضو انجمن اسلامی دانشکده خود میشوند .از طریق دوستان دانشگاهی خود با عصمتیه اشنا میشود و از انجا فعالیت های سیاسی اشان شروع میشود و به همراه سایر دوستان انجمنی در کلاس های سیاسی عقیدتی به طور مخفیانه شرکت میکنند و فعالیت های خود را اغاز میکنند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مرکز ثقافیه میروند و در کلاس های انجا شرکت میکنند و همان سال نیز با یکی از بچه های دانشگاهشان اشنا میشوند وازدواج میکنند که حاصل این ازدواج 4 فرزند پسر میباشد.با شروع جنگ نیز در اهواز میمانند و در کارهای پشتیبانی خدمت میکنند .ایشان اکنون بازنشسته ی اموزش و پرورش میباشند.
سطر ۷: سطر ۷:
دفتر تاریخ شفاهی اهواز
دفتر تاریخ شفاهی اهواز


{{رده: اهالی اهواز}}
[[رده: اهالی اهواز]]
{{رده: خوزستان}}
[[رده: خوزستان]]
{{رده: زنان}}
[[رده:زنان]]
[[رده:عناصر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۵۶

معرفی

خانم مهین تقیانی در سال فروردین١٣٣٨ در روستای ویس ۲۴ کیلومتری اهواز به دنیا آمدن فرزند دوم خانواده هستن در خانواده ای که هفت فرزند هستن ، ‌تحصیلات ابتدایی‌اشان را در همان روستا تمام کردن از دوره راهنمایی در اهواز زندگی می‌کنند منزل پدری ایشان در عامری بوده است تا سال۵۵ و ۵۶ که دیپلم میگیرند زیاد با امام و انقلاب اشنا نبودن و هیچ آگاهی سیاسی و انقلابی در خانواده و دور و برشان نداشتند.

فعالیت ها

زمانی که زینبیه تاسیس میشود چون روبه روی مدرسه اشان بوده عضو انجا میشوند ودر کلاسهای قران و نهج البلاغه شرکت میکنند. سال۵۶ که در دانشگاه شهید چمران در رشته ی زبان انگلیسی قبول میشوند به محض اینکه وارد دانشگاه میشوند چون ظاهر مذهبی داشتن و با مقنعه و چادر به این شکل وارد شدند سریع جذب بچه‌های جنبش اسلامی میشوند وعضو انجمن اسلامی دانشکده خود میشوند .از طریق دوستان دانشگاهی خود با عصمتیه اشنا میشود و از انجا فعالیت های سیاسی اشان شروع میشود و به همراه سایر دوستان انجمنی در کلاس های سیاسی عقیدتی به طور مخفیانه شرکت میکنند و فعالیت های خود را اغاز میکنند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مرکز ثقافیه میروند و در کلاس های انجا شرکت میکنند و همان سال نیز با یکی از بچه های دانشگاهشان اشنا میشوند وازدواج میکنند که حاصل این ازدواج 4 فرزند پسر میباشد.با شروع جنگ نیز در اهواز میمانند و در کارهای پشتیبانی خدمت میکنند .ایشان اکنون بازنشسته ی اموزش و پرورش میباشند.

منبع

دفتر تاریخ شفاهی اهواز