تفاوت میان نسخههای «نیمه پنهان ژاپن به روایت بانوی مستبصر ژاپنی»
مجتبی کریمی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
فاطمه هوشینو، بانوی تازه مسلمان ژاپنی است. تبلیغات رسانهای علیه اسلام پس از حادثه 11 سپتامبر، بهانه آشنایی وی با اسلام شد و وی، مذهب سنی را برگزید اما وقتی به تحریف قرآن کریم در ترجمههای عربستانی پی برد به مذهب تشیع گروید. وی از طریق یک وبسایت اسلامی با همسر ایرانیاش نیز آشنا شد. حضور در ایران برای هوشینو فرصتی بود تا به منبعسازی کتب دینی به زبان ژاپنی مبارت کند. فاطمه هوشینو در نشست فیلمسازان سینمای انقلاب، از ناگفتههای ژاپن گفته است. | |||
[[پرونده:فاطمه اتسو.jpg|بندانگشتی|فاطمه هوشینو]] | [[پرونده:فاطمه اتسو.jpg|بندانگشتی|فاطمه هوشینو]] | ||
== مسلمان شدم، پلیس بازداشتم کرد== | == مسلمان شدم، پلیس بازداشتم کرد== | ||
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
[[رده:پیشرفت]] | [[رده:پیشرفت]] | ||
[[رده:رسانه]] | [[رده:رسانه]] | ||
[[رده: رویای ایرانی]] | |||
[[رده: اقتصاد مقاومتی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۹ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۵
فاطمه هوشینو، بانوی تازه مسلمان ژاپنی است. تبلیغات رسانهای علیه اسلام پس از حادثه 11 سپتامبر، بهانه آشنایی وی با اسلام شد و وی، مذهب سنی را برگزید اما وقتی به تحریف قرآن کریم در ترجمههای عربستانی پی برد به مذهب تشیع گروید. وی از طریق یک وبسایت اسلامی با همسر ایرانیاش نیز آشنا شد. حضور در ایران برای هوشینو فرصتی بود تا به منبعسازی کتب دینی به زبان ژاپنی مبارت کند. فاطمه هوشینو در نشست فیلمسازان سینمای انقلاب، از ناگفتههای ژاپن گفته است.
مسلمان شدم، پلیس بازداشتم کرد
خانواده من خیلی مخالفت میکردند. باورشان نمیشد که خودم مسلمان شدم. فکر کردند دیوانه یا تروریست شدهام یا تحت شستشوی مغزی قرار گرفتم. یک بار در حال نماز خواندن، مادرم دورم نمک گذاشت (مثل اسفند دود کردن ایرانیها)، فکر کرد جنزده شدهام. وقتی با حجاب بیرون میرفتم، پلیس دنبالم میکرد، حتی یک بار پروازم را از دست دادم، پلیس فکر کرد خطرناکم و بازداشتم کرn.
تصور دیگری از ایران داشتم
وقتی اولین بار به ایران آمدم خیلی تعجب کردم. قبلاً تصور میکردم به خاطر 30 سال تحریم، مردم ایران فقیرانه زندگی میکنند ولی دیدم که چقدر برج و خودرو وجود دارد و حتی ترافیک میشود. البته شنیدن صدای اذان هم خیلی باعث خوشحالیام شد چرا که سالها در ژاپن آرزوی شنیدن این صدا را داشتم، اما بخاطر حجاب ایرانیها تعجب کردم. معمولاً خانمهای ژاپنی به دلیل احترام، آرایش سبکی دارند، ولی در ایران افسوس خوردم که چرا قدر این قانون را نمیدانند. زندگی برای یک خانم مجرد مسلمان در یک جامعه غیر اسلامی خیلی سخت بود. به همین علت خواستم به یک سرزمین اسلامی بروم و الان هم با کار ترجمه در حال فعالیت تبلیغی هستم. ژاپنیها دعاهای صحیفه سجادیه را خیلی دوست دارند؛ البته باید کتابهای آسانتر و عمومیتری مثل ادعیه، احکام، نهجالبلاغه، قرآن یا کتابهای شهید مطهری هم داشته باشند.
بودایی اما پایبند به ارزشهای اخلاقی سکولار
درست است که ژاپن دین پر عقبهای ندارد اما مردمش از نظر اعتقادی فطرت خیلی پاک و اخلاقمداری دارند. از نظر عملی در جامعه هم هرگز کسی را اذیت نمیکنند. وقتی حوادث طبیعی اتفاق میافتد مردم مهربانتر و با ادبتر میشوند، چون میدانند که اگر دیگران را اذیت کنیم، خودمان را اذیت کردهایم. ژاپنیها خدا را به کلمه نمیدانند ولی ذاتاً میدانند. این اخلاقمداری ذاتی باعث اخلاق بدون دین، یعنی اخلاق سکولار شده است. به همین علت به راحتی برده خوبی برای آمریکا شدند. از نظر تکنولوژی فوقالعاده کشور تکنولوژیک و راحتی است. حتی بعد از جنگجهانی تشخیص دادند تنها مسیر استعمار این مردم پرتلاش سرگرم کردن آنها به تکنولوژی است چون منابع انسانیاش را داشت. الان در ژاپن یک افراطگرایی تکنولوژیک میبینید. مثلاً الآن برای خانههای سالمندان، بخاطر آلزایمر رباطهایی ساختهاند که شبیه یک عروسک بزرگ حرف میزند و به احساسات جواب میدهد.
شروع مشکلات ژاپن
سرزمین ژاپن از زمان ورود کشتی سیاه تا جنگهای جهانی توسط قدرتهای خارجی مورد استفاده قرار میگرفت. در جنگ جهانی هم ژاپن قصد ورود به جنگ را نداشت، هر چند که قبل از آن قدرت استعمارگر فوقالعادهای بود. ژاپنیها تا لحظه آخر سعی میکردند که از جنگ پرهیز کنند ولی وقتی اروپاییها و آمریکاییها خواستند مسیرهای دریایی را ببندند ناچار به ورود به جنگ شدند چون بسته شدن مرزها به علت جزیرهای بودن و عدم تحمل تحریم، به مرگ ژاپنیها تمام میشد. اگر آمریکا در اقیانوس آرام، کل مسیرهای تجاری دولت ژاپن با کشورهای دیگر را میبست باعث میشد تمام رابطههای تجاری و مایحتاج مردم قطع شود زیرا آن موقع کشوری وابسته بودند، یعنی بعد از داستان کشتی سیاه این کشور را به تجارت خارجی وابسته کرده بودند و از آن موقع به بعد تازه صنایع مدرن در ژاپن توسعه پیدا کرد و به دلیل اینکه ژاپن خودش نفت و گاز نداشت اگر سوخت یا موادی که برای تولید کالاها لازم بود قطع میشد دیگر همه چیز تعطیل میشد.
نداشتن اقتصاد مقاومتی، عامل تسلیم ژاپن
ارتش امپراطوری خودش را مادر آسیا قلمداد میکرد و میخواست کشورهای شرق آسیا را از یوغ استعماری که باعث حضور هلندیها در اندونزی و مالزی و حضور انگلیسیها در فیلیپین بود خلاص کند. وقتی هم جنگ شد ژاپن تهدید به تحریم شد که باید کشورت را در اختیار آمریکا و دول متفقه قرار دهی. بنظرم مهمترین چیزی که باعث شکست ژاپن در جنگجهانی میشود کمبود منابع طبیعی است. چون شش ماه قبل از بمب اتم به دلیل قحطی شکست اعلام شده بود و آمریکا و دول متفق پی برده بودند که امپراطور تسلیم شده است و دو بمب اتمی کاملاً آزمایش علمی وسیاسی بود؛ از این جهت که بمب اتمی هیروشیما، اورانیوم و بمب ناکازاکی از نوع پلوتونیم بود و میخواستند تفاوت این دوتا عنصر را آزمایش کنند و دومین علت اثبات قدرت آمریکا به شوروی کمونیست بود.
ژاپن بهترین سمبل استعمار رسانهای
متأسفانه آمریکاییها از کرهایهایی که در ژاپن مانده بودند استفاده کردند و الان رسانههای ژاپن، بیشتر دست خارجیها است. ظاهرشان ژاپنی است ولی در طول 70 سال بعد از جنگ از نظر فرهنگ به راحتی ژاپن را استعمار کردند. به راحتی به ژاپنیها دروغهایی القاء میکنند که حتی یک اروپایی و آمریکایی ضد ایرانی نمیپذیرد. البته مشکل ژاپنیها در خصوص استفاده از رسانههای دیگر، مشکل زبان است. یادگیری زبانهای خارجی برای ژاپنیها فوقالعاده سخت است و سخت تکلم میکنند، این باعث شده رسانه ملی ژاپن (NHK) در داخل کشور بیرقیب باشد. ژاپن بهترین سمبل استعمار رسانهای است و فقط دو شبکه خارجی به زبان ژاپنی وجود دارد. این نشاندهنده اعتمادی است که سران استعمارگر به رسانههای ژاپنی دارند. کارهایی که ایران علیه داعش انجام میدهد اصلاً گزارش نمیدهند. داعش را «کشور اسلامی» ترجمه میکنند، نه دولت اسلامی. من هر وقت هم که با مادرم تلفنی صحبت میکنم، میگوید: «دخترم مواظب باش داعش تو را نگیرد!» میگویم: «اینجا ایران است، ایران علیه داعش میجنگند.» تصور میکنند فقط آمریکا و کشورهای اروپایی علیه داعش میجنگند. من توضیح میدهم که ایران از نظر نظامی خیلی قوی است ولی دوباره بعد از مدتی، وقتی تلویزیون را روشن میکند و روزنامه را میخواند دوباره به حالت قبلی برمیگردد.
استحاله ژاپن از فرهنگ تا بنیان خانواده
از زمان ورود کشتی سیاه به ژاپن، این کشور از نظر فرهنگی سیاسی خیلی تغییر کرده است. قبل از جنگ جهانی دوم و در دوران سامورایی، پسر و دخترها بعد از 7 سالگی اجازه روابط آزاد نداشتند و خانمهای طبقات بالای اجتماعی، همیشه از پشت پرده با مردها صحبت میکردند یا مثلاً لباس سنتی ما فقط پوشش سر نداشت ولی بدن را کاملاً میپوشاند. حتی وضع طوری بود که پدر و مادر من و همه پسر و دخترهای دیگر، در دوران نامزدی برای بیرون رفتن همیشه نفر سومی هم همراهشان بود. ولی الآن همه جا پسرها و دخترها قاطی هستند. بعد از جنگ جهانی دوم تغییرات بزرگی اتفاق افتاد، الآن 25 درصد ازدواجها بعد از حاملگی دختر اتفاق میافتد. تعداد طلاقها زیاد شده است؛ خیانت میان زن و شوهر هم خیلی آشکار شده در واقع آن فرهنگ سامورایی که مردان خانوادهمدار و باغیرت و زنان باعفتی داشتند در حال از بین رفتن است.
ژاپن، حقیر شده است
الان دیگر قدرت ژاپن در منطقه خیلی کم شده است، حتی اگر نخست وزیر ژاپن یک بار در توکیو به مزار شهدای جنگ و سربازان گمنامش برود، چین، کره جنوبی و کره شمالی شکایت میکنند. حتی نخستوزیر نمیتواند به شهدای کامیکازایشان ادای احترام کند چون کشورهای خارجی از نظر سیاسی تحت فشار میگذارند. ژاپنیها 70 سال است که هر سال بابت جنگ جهانی از همه کشورهای جهان معذرتخواهی میکنند و به خصوص به کشورهای چین و کره که درگیر بودند غرامت میدهند. هرازگاهی هم از تجاوز آمریکاییها به ژاپنیها چیزهایی شنیده میشود و فقط خانواده همان دخترها شکایت و تظاهرات میکنند ولی خبری از همراهی مردم با آنها و پخش از تلویزیون نیستیم. همین دو ماه پیش، فرماندار اوکیناوا فقط یک جمله گفته بود که آمریکاییها باید سعی کنند اکیناوا را خالی کنند، گفت میخواهم در بین مردم اوکیناوا یک رفراندوم برگزار کنم؛ چون این پایگاه، مشکلات تجاوز، دزدی برای مردم به وجود آورده است و بهترین جای اوکیناوا را گرفتهاند و مردم بومی در حاشیه زندگی میکنند. بعد از این حرف؛ به دستور نخست وزیر ژاپن او را دادگاهی کردند که چرا این جمله را گفتی. بد نیست بدانید یک شهر کوچکی به نام اوباما در ژاپن وجود دارد. موقع انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، شهروندان شهر اوبامای ژاپن از آقای اوباما طرفداری میکردند و وقتی انتخاب شد جشن گرفتند و شادی کردند.
ژاپن، الگوی خوبی نیست
برخی در ایران ژاپن را مثال میزنند اما من صددرصد مطمئنم ایران نباید مسیر ژاپن را طی کند. البته ایرانیها در توسعه هرگز نمیتوانند ژاپن را مثال قرار دهند چون خیلی تنبل هستند هرگز مثل ژاپنیها کار نمیکنند. ژاپنیها از کارگر تا رئیس بزرگترین شرکت 35 تا70 درصد درآمدشان را به دولت مالیات میدهند. اصلاً از گاز و نفت درآمد ندارند. بعد از جنگ جهانی دوم با دست خالی خالصانه تلاش کردند تا کشور ژاپن بازسازی شود. آمریکا هم اصلاً از ژاپن نمیترسد چون خیالش از ژاپن راحت است که شاید از نظر اقتصادی قوی است اما از نظر سیاسی و نظامی به شدت فقیر است. ارتش درستی ندارند.مثلاآمریکا با کره مانور نظامی برقرار میکند این ارتش ژاپن است که باید برای آنها سوخت، غذا یا آب ببرد یا مریضها را درمان کنند.
به انقلاب ترجمه نیاز داریم
با همه چیزهایی که گفتیم، خیلی جای کار در ژاپن وجود دارد. ما هنوز در ژاپن مسجد شیعه نداریم. حتی رفرنسهای درستی هم وجود ندارد و منابعی هم که وجود دارد از وهابیهاست که شیعه و آیات ولایت و تطهیر را رسماً در ترجمه تحریف کردهاند و اگر من انگلیسی بلد نبودم، نمیفهمیدم تشیع چیست. ژاپن یک جامعه پیر است. درصد سالخوردگان روز به روز بیشتر و تعداد نوزادان روز به روز کمتر میشود. به همین علت از کشورهای خارجی نیرو وارد میکنند. واقعاً زندگی در ژاپن برای مردم عادی سخت شده و از این هم سختتر میشود، بیکاری در 20 سال اخیر نزدیک دو برابر شده است و درصد مالیات هم بالا است. قدرت خارجی هم وارد ژاپن شده و نفوذ خیلی زیاد شده به همین علت عوامل مثبت را برای تغییر وضعیت فرهنگی، زیاد نمیبینم. برای روشنگری یک نیروی خارجی لازم است چون مردم هم از نظر اطلاعات خیلی فقیر هستند. اگر تا 8 سال پیش در اینترنت به زبان ژاپنی سرچ میکردید فاطمه زهرا، کلاً یکی دو نتیجه میداد. تازه یکی هم وبلاگ خود من بود ولی الآن خیلی بیشتر شده است. البته به خاطر رونق اینترنت، روشنفکری مردم بیشتر شده، چون قبلاً اطلاعات را فقط از تلویزیون یا روزنامه دریافت میکردند. به همین علت جریان ضد آمریکایی نسبت به 10 سال پیش خیلی بیشتر شده، اما در اینترنت احتیاج به یک انقلاب ترجمه است چون مردم ژاپن برای شنیدن حق آمادهاند ولی زبانشان و یک مقدار هم مسائل نفوذ رسانههای صهیونیسم یک معضل جدی است. من در این سالها در کنار سخنرانی ترجمه هم کردم و منابع تشیع را از فارسی به ژاپنی یا از انگلیسی به ژاپنی ترجمه کردم و بر روی سایتها قرار دادم.
باکس: تجربه جالب حضور در تلویزیون ایران
رسانهها یا فضاهای عمومی ایران از من انتظار دارند که فقط داستان مسلمان شدنم را بشنوند، فقط دوست دارند قصه بشنوند که چطور به ایران آمدم. اگر در مورد ولایت فقیه، اقتصاد مقاومتی یا امر به معروف و نهی از منکر یا حجاب صحبت کنم، ناراحت میشوند. تا حالا هیچ جا از ما نخواسته بود که درباره این مسائل حرف بزنم. اگر ما حرفی زدیم به جز برنامههای زنده رسماً سانسور شد. جالبترین اتفاق مربوط به ویژه برنامه عید فطر تلویزیون بود که ما دعوت شدیم.آقای مجری به من گفت جذابترین چیز برای شما در ایران چیست؟ من بلافاصله گفتم وجود ولایت فقیه و رهبری، چون مشکل همه مردم دنیا این است که یک رهبر مثل امام خمینی و امام خامنهای نداشتند و به همین خاطر وضع کشورهای مسلمان اینطور شده است. اما بعد از این جمله قیافه مجری تغییر کرد. قرار بود وقت ما 15 دقیقه باشد ولی دو دقیقهای تمامش کردند و یک خواننده را آوردند و با ما خداحافظی کردند.
منابع
تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی.
از لاک جیغ تا خدا. آپارات.
زن بودایی تازه مسلمانی که فقط کالای ایرانی میخرد!.باشگاه خبرنگاران جوان.