تفاوت میان نسخه‌های «هم خون به دل هم جان فدا»

از قصه‌ی ما
(صفحه‌ای تازه حاوی «بندانگشتی|سردار شهید غلام رضا پروانه == '''تولد یک پروانه''' ==...» ایجاد کرد)
 
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش‌شده توسط ۱ کاربر دیگر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
[[پرونده:2151844 282.jpg|بندانگشتی|سردار شهید غلام رضا پروانه]]
[[پرونده:2151844 282.jpg|بندانگشتی|سردار شهید غلام رضا پروانه؛ فرمانده گردان رعد از تیپ مستقل21 امام رضا]]
== '''تولد یک پروانه''' ==
== '''تولد یک پروانه''' ==
غلام رضا پروانه دوم فروردین سال 1338 در روستای حسین آباد بخش شامکان سبزوار به دنیا آمد. سه چهار ساله بود که خانواده اش به شهر نقل مکان کردند و در محله جعفرآباد سبزوار ساکن شدند. کلاس پنجم دبستان را که به پایان رساند پدرش از دنیا رفت و یتیم شد. درس را رها کرد و به کار چسبید. چند سال بعد دوره راهنمایی را شبانه خواند و سیکل گرفت.
غلام رضا پروانه دوم فروردین سال 1338 در روستای حسین آباد بخش شامکان سبزوار به دنیا آمد. سه چهار ساله بود که خانواده اش به شهر نقل مکان کردند و در محله جعفرآباد سبزوار ساکن شدند. کلاس پنجم دبستان را که به پایان رساند پدرش از دنیا رفت و یتیم شد. درس را رها کرد و به کار چسبید. چند سال بعد دوره راهنمایی را شبانه خواند و سیکل گرفت.
سطر ۱۵: سطر ۱۵:
[[رده: دفاع مقدس]]
[[رده: دفاع مقدس]]
[[رده: شهدای دفاع مقدس]]
[[رده: شهدای دفاع مقدس]]
[[رده: سرداران جنگ]]
[[رده: وقایع]]
[[رده: امام خمینی]]
[[رده: امام خمینی]]
[[رده: مراکز]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۳۷

سردار شهید غلام رضا پروانه؛ فرمانده گردان رعد از تیپ مستقل21 امام رضا

تولد یک پروانه

غلام رضا پروانه دوم فروردین سال 1338 در روستای حسین آباد بخش شامکان سبزوار به دنیا آمد. سه چهار ساله بود که خانواده اش به شهر نقل مکان کردند و در محله جعفرآباد سبزوار ساکن شدند. کلاس پنجم دبستان را که به پایان رساند پدرش از دنیا رفت و یتیم شد. درس را رها کرد و به کار چسبید. چند سال بعد دوره راهنمایی را شبانه خواند و سیکل گرفت.

فرار از خدمت

در آستانه پیروزی انقلاب، سرباز گاردشاهنشاهی شد. امام که برای ترک پادگان ها پیام داد به دستور ایشان لبیک گفت و آذر ماه سال 1357 از خدمت فرار کرد و به سبزوار آمد. تا پیروزی انقلاب در کنار سایر مردم در تظاهرات های سبزوار حاضر شد و با پیروزی انقلاب به جمع سبزپوشان کمیته پیوست و 6 ماه بدون دریافت ریالی در این نهاد انقلابی خدمت کرد.

خون خورده

مهر سال 58 به سپاه پیوست و مدتی بعد مسئول آموزش بسیجی ها شد. وقتی مسئولیت بسیج شهری را به عهده داشت به مساجد مختلف می رفت تا در آن ها پایگا بسیج ایجاد کند. گروهی در شهر به این موضوع اعتقاد نداشتند و سنگ اندازی می کردند تا این که یک روز وقتی غلام رضا در حال چسباندن عکس شهیدی به دیوار یکی از مساجد سبزوار بود مورد حمله و ضرب و شتم قرار گرفت. ماه رمضان بود و او روزه. مهاجمین معترض با چوب او را زدند و او که می دانست بیشتر آن ها فریب خورده هستند و فریب منافقین را خورده اند با وجود آمادگی جسمانی و مسلح بودن برخورد سخت نکرد و کارش به بیمارستان کشید. این پایان کار نبود. تقدیر غلام رضا این بود که قبل از شهادت با گلوله سربی هدف تیر بدخواهی و سعایت قرار بگیرد و ترور شخصیت شود. در پایان درگیری های رمضان سال 1361 در سبزوار، غلام رضا پروانه را از سپاه کنار گذاشتند. او اما امام و انقلاب را کنار نگذاشت.

فرمانده گردان رعد

در جبهه به فرماندهی گردان رعد از تیپ 21 امام رضا رسید. گردانی که خط شکن بود و در عملیات ها عهده دار مسئولیت سخت ترین موقعیت ها. او و گردانش در عملیات های مختلف حضور داشتند. غلام رضا پروانه سرانجام نهم اسفند سال 1362 در عملیات خیبر به شهادت رسید و 36 سال پیکرش مفقود ماند. هشتم تیرماه سال 1398 همزمان با شهادت امام جعفر صادق پیکر تازه تفحص شده شهید غلام رضا پروانه در سبزوار تشییع و در گلزار شهدای این شهر به خاک سپرده شد.

منبع

آرشیو مصاحبه های دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی سبزوار