تفاوت میان نسخه‌های «شهید نام‌دار همدانی»

از قصه‌ی ما
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''شهید نام‌دار همدانی و پایان انتظار۲۸ ساله مادر''' '''در حضور پدر و مادر در تا...» ایجاد کرد)
 
 
(۳ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱: سطر ۱:
'''شهید نام‌دار همدانی و پایان انتظار۲۸ ساله مادر'''  
'''شهید نام‌دار همدانی و پایان انتظار۲۸ ساله مادر'''  
[[پرونده:139306051800585423498914.jpg|بندانگشتی|چپ]]
[[پرونده:139306041726423463491824.jpg|بندانگشتی]]
'''در حضور پدر و مادر در تابوت را باز کردیم تا پیکر را تحویل دهیم. مادر شهید با زبان لری شروع کرد برای پسر عزاداری کردن. جمجمه را در دستش گرفته بود و برایش اشک می‌ریخت.'''
'''در حضور پدر و مادر در تابوت را باز کردیم تا پیکر را تحویل دهیم. مادر شهید با زبان لری شروع کرد برای پسر عزاداری کردن. جمجمه را در دستش گرفته بود و برایش اشک می‌ریخت.'''
مجید مرادی عکاس دفاع مقدس و جانباز شیمیایی درباره حضور این شهید همدانی در کنار شهدای گمنام و نحوه ورودش به شهر می‌گوید: چند روز قبل از مراسم تشییع شهدا برای تعیین مسیر شهدای گمنام در استان همدان، تصمیم گرفته شد تابوت شهدا به روستاهایی برود که قبلا نرفته بودیم. کارها در حال انجام بود که تلفنی به ستاد استقبال اطلاع داده شد یکی از شهدا نامدار شده و اهل نهاوند در استان همدان است.
مجید مرادی عکاس دفاع مقدس و جانباز شیمیایی درباره حضور این شهید همدانی در کنار شهدای گمنام و نحوه ورودش به شهر می‌گوید: چند روز قبل از مراسم تشییع شهدا برای تعیین مسیر شهدای گمنام در استان همدان، تصمیم گرفته شد تابوت شهدا به روستاهایی برود که قبلا نرفته بودیم. کارها در حال انجام بود که تلفنی به ستاد استقبال اطلاع داده شد یکی از شهدا نامدار شده و اهل نهاوند در استان همدان است.
'''نامش "شهید طیب خرم آبادی" بود'''.
'''نامش "شهید طیب خرم آبادی" بود'''.
ماشین حمل تابوت‌ها آماده بود که با این خبر یک ماشین دیگر نیز اضافه شد. قراری که با مردم همدان گذاشتیم این بود که یک کار جدید انجام دهیم. شهید را بردیم کف بازار نزدیک یکی از ابنیه‌های تاریخی همدان. نزدیک بازار کاروانسرای گلشن از بناهای قدیمی همدان که در ایام محرم در آنجا 13 روز روضه برپاست. به آنجا رسیدیم. بازاری‌ها سنگ تمام گذاشتند. نور هم آن روز وضعیت خیلی خوبی داشت. نور خورشید آن ساعت دقیقا روی پیکر و تابوت شهید بود. تا یک ساعت از مسیر خودروها با هم حرکت می‌کردند از جایی به بعد که مسیر شهدا از هم جدا می‌شد، مسیر ماشین‌ها هم جدا شد.
ماشین حمل تابوت‌ها آماده بود که با این خبر یک ماشین دیگر نیز اضافه شد. قراری که با مردم همدان گذاشتیم این بود که یک کار جدید انجام دهیم. شهید را بردیم کف بازار نزدیک یکی از ابنیه‌های تاریخی همدان. نزدیک بازار کاروانسرای گلشن از بناهای قدیمی همدان که در ایام محرم در آنجا 13 روز روضه برپاست. به آنجا رسیدیم. بازاری‌ها سنگ تمام گذاشتند. نور هم آن روز وضعیت خیلی خوبی داشت. نور خورشید آن ساعت دقیقا روی پیکر و تابوت شهید بود. تا یک ساعت از مسیر خودروها با هم حرکت می‌کردند از جایی به بعد که مسیر شهدا از هم جدا می‌شد، مسیر ماشین‌ها هم جدا شد.
'''شهید نامدار از گمنامان جدا شد'''.
'''شهید نامدار از گمنامان جدا شد'''.
'''رفتیم تا پیکر شهید طیب خرم آبادی را به خانواده‌اش تحویل دهیم. شلوغ‌تر از آن چیزی بود که در حد تصور باشد.'''
'''رفتیم تا پیکر شهید طیب خرم آبادی را به خانواده‌اش تحویل دهیم. شلوغ‌تر از آن چیزی بود که در حد تصور باشد.'''
'''وقتی به ورودی شهر رسیدیم مادر بی‌صبرانه منتظر بود تا فرزندش را بعد از 28 سال ببیند.'''
'''وقتی به ورودی شهر رسیدیم مادر بی‌صبرانه منتظر بود تا فرزندش را بعد از 28 سال ببیند.'''
 
[[پرونده:139306041727458563491835.jpg|بندانگشتی|چپ]]
[[پرونده:139306041644145893491544.jpg|بندانگشتی|چپ]]
'''عکس شهید در دستش بود.'''
'''عکس شهید در دستش بود.'''
تابوت پیکر شهید را به سپاه نهاوند بردند و مراسم خیلی خوبی در آنجا برگزار شد. در حضور پدر و مادر در تابوت را باز کردیم تا پیکر را تحویل دهیم. مادر شهید با زبان لری شروع کرد برای پسر عزاداری کردن. جمجمه را در دستش گرفته بود و برایش اشک می‌ریخت. خاک‌های جزیره مجنون درون جمجمه دیده می‌شد. دندان‌های جلو به خاطر ترکشی که خورده بود رفته بود اما دندان‌های آسیا و عقب کاملا سفید بود. و این چیزی بود که در آن پیکری که سال‌ها در جزیره مجنون مانده بود برایمان عجیب بود.
تابوت پیکر شهید را به سپاه نهاوند بردند و مراسم خیلی خوبی در آنجا برگزار شد. در حضور پدر و مادر در تابوت را باز کردیم تا پیکر را تحویل دهیم. مادر شهید با زبان لری شروع کرد برای پسر عزاداری کردن. جمجمه را در دستش گرفته بود و برایش اشک می‌ریخت. خاک‌های جزیره مجنون درون جمجمه دیده می‌شد. دندان‌های جلو به خاطر ترکشی که خورده بود رفته بود اما دندان‌های آسیا و عقب کاملا سفید بود. و این چیزی بود که در آن پیکری که سال‌ها در جزیره مجنون مانده بود برایمان عجیب بود.
روحانی شهیدی که حالا بعد از 28 سال عمامه سفید رنگش روی تابوتی که بر دستان همشهری‌ها می‌گشت، خودنمایی می‌کرد. و مردم شهید پرور استان همزمان با سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) او را با شکوه تشییع می‌کردند.
روحانی شهیدی که حالا بعد از 28 سال عمامه سفید رنگش روی تابوتی که بر دستان همشهری‌ها می‌گشت، خودنمایی می‌کرد. و مردم شهید پرور استان همزمان با سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) او را با شکوه تشییع می‌کردند.
شهید حجت الاسلام والمسلمین «طیب خرم آبادی» فرزند میرزا ولی متولد 47 بود که از لشگر 32 انصار الحسین به مناطق عملیاتی اعزام شد. او نهایتا در 20 شهریور ماه 1365 و در منطقه مجنون به شهادت رسید. او که متولد شهرستان نهاوند از استان همدان بود، یکی از 12 شهید شناسایی شده از عملیات تفحص اخیر است. هویت او از طریق پلاک شناسایی احراز شد.
شهید حجت الاسلام والمسلمین «طیب خرم آبادی» فرزند میرزا ولی متولد 47 بود که از لشگر 32 انصار الحسین به مناطق عملیاتی اعزام شد. او نهایتا در 20 شهریور ماه 1365 و در منطقه مجنون به شهادت رسید. او که متولد شهرستان نهاوند از استان همدان بود، یکی از 12 شهید شناسایی شده از عملیات تفحص اخیر است. هویت او از طریق پلاک شناسایی احراز شد.


[[پرونده:139306051800585423498914.jpg|بندانگشتی|وسط]]
[[پرونده:139306041726423463491824.jpg|بندانگشتی]]
[[پرونده:139306041727458563491835.jpg|بندانگشتی|چپ]]
[[پرونده:139306041644145893491544.jpg|بندانگشتی|راست]]


[[رده: اهالی همدان]]
 
 
[[رده: همدان]]
[[رده: اهالی نهاوند]]
[[رده: اهالی نهاوند]]
[[رده: عناصر]]
[[رده: عناصر]]
[[رده: دفاع مقدس]]
[[رده: دفاع مقدس]]
[[رده: مفقودالاثر]]
[[رده: مفقودالاثر]]
 
[[رده:وقایع]]
[[رده:مراکز]]
== منابع ==
== منابع ==
[https://bityl.co/4uKR عکس شهید در دستش بود.]
[https://bityl.co/4uKR عکس شهید در دستش بود.]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۲۱

شهید نام‌دار همدانی و پایان انتظار۲۸ ساله مادر

139306051800585423498914.jpg
139306041726423463491824.jpg

در حضور پدر و مادر در تابوت را باز کردیم تا پیکر را تحویل دهیم. مادر شهید با زبان لری شروع کرد برای پسر عزاداری کردن. جمجمه را در دستش گرفته بود و برایش اشک می‌ریخت. مجید مرادی عکاس دفاع مقدس و جانباز شیمیایی درباره حضور این شهید همدانی در کنار شهدای گمنام و نحوه ورودش به شهر می‌گوید: چند روز قبل از مراسم تشییع شهدا برای تعیین مسیر شهدای گمنام در استان همدان، تصمیم گرفته شد تابوت شهدا به روستاهایی برود که قبلا نرفته بودیم. کارها در حال انجام بود که تلفنی به ستاد استقبال اطلاع داده شد یکی از شهدا نامدار شده و اهل نهاوند در استان همدان است. نامش "شهید طیب خرم آبادی" بود. ماشین حمل تابوت‌ها آماده بود که با این خبر یک ماشین دیگر نیز اضافه شد. قراری که با مردم همدان گذاشتیم این بود که یک کار جدید انجام دهیم. شهید را بردیم کف بازار نزدیک یکی از ابنیه‌های تاریخی همدان. نزدیک بازار کاروانسرای گلشن از بناهای قدیمی همدان که در ایام محرم در آنجا 13 روز روضه برپاست. به آنجا رسیدیم. بازاری‌ها سنگ تمام گذاشتند. نور هم آن روز وضعیت خیلی خوبی داشت. نور خورشید آن ساعت دقیقا روی پیکر و تابوت شهید بود. تا یک ساعت از مسیر خودروها با هم حرکت می‌کردند از جایی به بعد که مسیر شهدا از هم جدا می‌شد، مسیر ماشین‌ها هم جدا شد. شهید نامدار از گمنامان جدا شد. رفتیم تا پیکر شهید طیب خرم آبادی را به خانواده‌اش تحویل دهیم. شلوغ‌تر از آن چیزی بود که در حد تصور باشد. وقتی به ورودی شهر رسیدیم مادر بی‌صبرانه منتظر بود تا فرزندش را بعد از 28 سال ببیند.

139306041727458563491835.jpg
139306041644145893491544.jpg

عکس شهید در دستش بود. تابوت پیکر شهید را به سپاه نهاوند بردند و مراسم خیلی خوبی در آنجا برگزار شد. در حضور پدر و مادر در تابوت را باز کردیم تا پیکر را تحویل دهیم. مادر شهید با زبان لری شروع کرد برای پسر عزاداری کردن. جمجمه را در دستش گرفته بود و برایش اشک می‌ریخت. خاک‌های جزیره مجنون درون جمجمه دیده می‌شد. دندان‌های جلو به خاطر ترکشی که خورده بود رفته بود اما دندان‌های آسیا و عقب کاملا سفید بود. و این چیزی بود که در آن پیکری که سال‌ها در جزیره مجنون مانده بود برایمان عجیب بود. روحانی شهیدی که حالا بعد از 28 سال عمامه سفید رنگش روی تابوتی که بر دستان همشهری‌ها می‌گشت، خودنمایی می‌کرد. و مردم شهید پرور استان همزمان با سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) او را با شکوه تشییع می‌کردند. شهید حجت الاسلام والمسلمین «طیب خرم آبادی» فرزند میرزا ولی متولد 47 بود که از لشگر 32 انصار الحسین به مناطق عملیاتی اعزام شد. او نهایتا در 20 شهریور ماه 1365 و در منطقه مجنون به شهادت رسید. او که متولد شهرستان نهاوند از استان همدان بود، یکی از 12 شهید شناسایی شده از عملیات تفحص اخیر است. هویت او از طریق پلاک شناسایی احراز شد.

منابع

عکس شهید در دستش بود.