تفاوت میان نسخههای «کتاب تاریخ شفاهی مسجد کرامت مشهد»
از قصهی ما
(۱ نسخهٔ میانی ویرایششده توسط ۱ کاربر دیگر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
== مسجد رهبر؛ روایت یک جریان == | == مسجد رهبر؛ روایت یک جریان == | ||
[[پرونده:20201117 152128.jpg| | [[پرونده:20201117 152128.jpg|بندانگشتی|چپ|مسجد رهبر]] | ||
'''مسجد رهبر تنها روایت فراز و نشیب یک مسجد نیست بلکه روایت جمعی از انسانهای متدین، پویا و متعهد است که دهها سال قبل از بنای مسجد کرامت دور هم جمع میشوند تا دنیای تازهای بسازند:''' | '''مسجد رهبر تنها روایت فراز و نشیب یک مسجد نیست بلکه روایت جمعی از انسانهای متدین، پویا و متعهد است که دهها سال قبل از بنای مسجد کرامت دور هم جمع میشوند تا دنیای تازهای بسازند:''' | ||
سطر ۳۳: | سطر ۳۳: | ||
[[رده: مسجد]] | [[رده: مسجد]] | ||
[[رده: انقلاب اسلامی]] | [[رده: انقلاب اسلامی]] | ||
[[رده:مراکز]] | |||
[[رده:وقایع]] | |||
[[رده:آثار]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۱۵
مسجد رهبر؛ روایت یک جریان
مسجد رهبر تنها روایت فراز و نشیب یک مسجد نیست بلکه روایت جمعی از انسانهای متدین، پویا و متعهد است که دهها سال قبل از بنای مسجد کرامت دور هم جمع میشوند تا دنیای تازهای بسازند:
- ماجرا به شهریور1321شمسی برمیگردد زمانی که در روستای «سمزقند» مردم مشهد پیکر عالم و عارف برجسته شهر شیخ حسنعلی نخودکی را غسل داده و به سمت حرم مطهر امام رضا (ع) تشییع کردند.
- دستههای سینهزنی بعد از سالها ممنوعیت به سمت حرم راه افتادند، حرکتی که آغاز شکلگیری جریانها و انجمنهای مذهبی در سطح شهر و جامعه ایران بود. در مشهد کانون نشر حقایق اسلامی، انجمن پیروان قرآن و جلسات دورهای آن، همه سطح شهر را فراگرفته بود.
- سحرهای جمعه صدای دعای ندبه در کوچههای شهر پیچیده میشد، نیمه شعبان مهدیه شهر پر از جمعیت میشد. مردم به این باور رسیده بودند که اهل دین نباید نسبت به جامعه و سیاست بیتفاوت باشند برای همین هم خواسته ملی شدن صنعت نفت تبدیل به نهضتی فراگیر شد اما کودتای 28 مرداد با سرکوب گسترده مخالفین شاه و به زندان رفتن شیخ محمود حلبی، حاج علیاصغر عابدزاده و استاد محمدتقی شریعتی آغازگر شرایط جدیدی در جامعه شد. گروهی برای حفظ هویت دینی تصمیم گرفتند که نسبت به اوضاع اجتماعی و سیاسی بیتفاوت باشند و برخی نیز مسیر مبارزه را در راهی غیر از اسلام جستجو میکردند.
- در این میان، برخی واقعاً باور داشتند که با تفکرات اسلامی هم میشود جامعه را اداره کرد و سرانجامِ این مبارزه پیروزی است. از کارهای کوچک و زیربنایی شروع کردند و به نتایج بزرگ رسیدند. دبیرستانی برای جامعه متدینین احداث کردند که تمام معلمها و در راس آن مدیر مدرسه به مبارزه و تربیت نیرو باور داشتند. زمانی توانشان در خدمات اجتماعی به مردم مستضعف اجاره کردن یک مغازه در پایین خیابان برای تزریقات رایگان بود و روزی «درمانگاه خیریه آیتالله بروجردی» را احداث کردند.
- حاج محمود کرامت وقتی متوجه شد که خانهاش میزبان چنین انسانها و جریانی است نه تنها خانه را وقف مسجد کرد بلکه تمام زندگیش را در این راه گذاشت. خانه که میخواست مسجد شود پیشنمازی میخواست که به مرام این جماعت باور داشته باشد کسی که سالها در راه مبارزه بوده و طعم زندان را چشیده اما راه کج نکرده، «سیدعلی خامنهای» بهترین گزینه بود.
- وقفنامه را آیتالله خامنهای طبق خواسته حاجی کرامت نوشت و قرار شد قبر حاجی و همسرش در همین مسجد دفن شوند و زیرزمین صیغه وقف نداشته باشد تا هم نام و هم جسمشان در این مسجد جاودانه بماند. قاریان شهر صبحهای جمعه را در مسجد کرامت میگذراندند و غروبها مردم معنای واقعی «صبر» را از زبان دانشمند محترم «سیدعلی خامنهای» میشنیدند.
- کتابخانه کوچک مسجد میزبان کودکان و نوجوانان شهر بود تا طلبه جوان شیخ محمدحسن راستگو و مهدی والینیاپور، معلم مدرسه ملی، قصههای قهرمانان اسلام را برای آنها روایت کنند. نوجوانانی که در بستر مسجد رشد کردند و در انقلاب اسلامی و جبهههای نبرد جانشنان را فدای اسلام کردند.
پژوهش و مصاحبه: احمد عسگری، سیدمحمدامیر احمدی طباطبایی، حسن سلطانی
نگارش: مرتضی انصاریزاده
ناشر: انتشارات راهیار
🛒 سفارش تلفنی: ۰۹۳۵۸۴۱۵۸۴۸