تفاوت میان نسخه‌های «آفتابه!»

از قصه‌ی ما
(صفحه‌ای تازه حاوی «وقتی رسیدم دستشویی، دیدم آفتابه ها خالی اند. '''باید تا هور می رفتم'''. زورم آمد. یک بسیجی آن اطراف بود. گفتم «دستت درد نکنه. این آفتابه رو آب می کنی؟ » رفت و آمد. آبش کثیف بود. گفتم « برادر جان! اگه از صدمتر بالاتر آب می کردی، تمیزتر بود.» دوباره آفتا...» ایجاد کرد)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۴۸

وقتی رسیدم دستشویی، دیدم آفتابه ها خالی اند. باید تا هور می رفتم. زورم آمد. یک بسیجی آن اطراف بود. گفتم «دستت درد نکنه. این آفتابه رو آب می کنی؟ » رفت و آمد. آبش کثیف بود. گفتم « برادر جان! اگه از صدمتر بالاتر آب می کردی، تمیزتر بود.» دوباره آفتابه را برداشت و رفت. بعدها شناختمش. زین الدین بود.