تفاوت میان نسخه‌های «معلم فداکار»

از قصه‌ی ما
(صفحه‌ای تازه حاوی «حادثه > داخلی- ساعت ۵:۲۰ صبح هفتم مهرماه، معلم مدرسه شبانه روزی علامه طباطبایی در روستای منیخ خرمشهر از خواب بیدار شد و بعد از خواندن نماز صبح، به آشپزخانه رفت تا برای دانش‌آموزان صبحانه درست کند. '''او خبر نداشت به‌علت ایراد رگلاتور، گاز از دا...» ایجاد کرد)
 
(بدون تفاوت)

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۵۴

حادثه > داخلی- ساعت ۵:۲۰ صبح هفتم مهرماه، معلم مدرسه شبانه روزی علامه طباطبایی در روستای منیخ خرمشهر از خواب بیدار شد و بعد از خواندن نماز صبح، به آشپزخانه رفت تا برای دانش‌آموزان صبحانه درست کند. او خبر نداشت به‌علت ایراد رگلاتور، گاز از داخل کپسول نشت کرده و هر لحظه احتمال دارد، حادثه‌ای را رقم بزند. وقتی معلم جوان کبریت را روشن کرد، ناگهان کپسول گاز 11کیلویی آتش گرفت و شعله ور شد. در داخل آشپزخانه چند کپسول گاز دیگر هم وجود داشت که همه آنها پر بودند و اگر آتش به آنها سرایت می‌کرد، بی‌شک انفجار مهیبی رخ می‌داد. این در حالی بود که کمی آنطرف‌تر و در داخل خوابگاه، دانش‌آموزان در خواب بودند. معلم فداکار درنگ نکرد و بی‌آنکه منتظر کمک بماند، جانش را به خطر انداخت تا نگذارد خطری بچه‌ها را تهدید کند. او کپسول شعله‌ور را به‌دست گرفت و دوان‌دوان به طرف حیاط حرکت کرد. شعله‌های آتش دستانش را می‌سوزاد و حتی لباس‌هایش را شعله‌ور کرده بود اما معلم جوان کپسول را محکم چسبیده بود و وقتی به حیاط رسید، آن را به گوشه‌ای پرت کرد تا حتی درصورت انفجار، خطری کسی را تهدید نکند. همزمان، دیگر مسئولان دبیرستان شبانه روزی از ماجرا باخبر شدند و پیش از اینکه حادثه‌ای رخ دهد، آتش کپسول را خاموش کردند. این در حالی بود که معلم فداکار به‌شدت آسیب دیده و دچار سوختگی شدید شده بود. [۱]

  1. صادق چکاو