تفاوت میان نسخههای «شهید سیدهادی سلطانزاده، دومین شهید مدافع حرم مشهد»
(صفحهای تازه حاوی « سید هادی، متولد و بزرگ شدهی یکی از محلات مشهد به اسم مهرآباد است. از دوران ک...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۵: | سطر ۵: | ||
کم کم سوریه ناآرام شد. رضا اسماعیلی که هم محلی و دوست سید بود. با گروه یک فاطمیون اعزام شد. و بعد از مدتی اولین ذبیح فاطمیون لقب گرفت. این اتفاق و رفت وآمد تعدادی از افغانستانیهای مقیم آن محل و همجنین دیدن فیلمهای مربوط به سوریه و تهدید حرم حضرت زینب(س) خون او را به جوش آورد. وقتی همکارانش به او میگفتند: مساله سوریه به ما ربطی ندارد. در جواب میگفت: شاید به شما ربطی نداشته باشد. اما وقتی حرم عمهی من تهدید میشود. مساله سوریه به من مرتبط میشود. | کم کم سوریه ناآرام شد. رضا اسماعیلی که هم محلی و دوست سید بود. با گروه یک فاطمیون اعزام شد. و بعد از مدتی اولین ذبیح فاطمیون لقب گرفت. این اتفاق و رفت وآمد تعدادی از افغانستانیهای مقیم آن محل و همجنین دیدن فیلمهای مربوط به سوریه و تهدید حرم حضرت زینب(س) خون او را به جوش آورد. وقتی همکارانش به او میگفتند: مساله سوریه به ما ربطی ندارد. در جواب میگفت: شاید به شما ربطی نداشته باشد. اما وقتی حرم عمهی من تهدید میشود. مساله سوریه به من مرتبط میشود. | ||
'''سید هادی دومین شهید مدافع حرم | '''سید هادی دومین شهید مدافع حرم مشهدd است.''' | ||
سطر ۱۸: | سطر ۱۸: | ||
[[رده: مدافعان حرم]] | [[رده: مدافعان حرم]] | ||
[[رده: انقلاب اسلامی]] | [[رده: انقلاب اسلامی]] | ||
[[رده: عناصر]] | |||
[[رده: وقایع]] |
نسخهٔ ۱ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۶
سید هادی، متولد و بزرگ شدهی یکی از محلات مشهد به اسم مهرآباد است. از دوران کودکی او، پدر در جبهه بود و مادر بچهها را با چنگ و دندان بزرگ کرد. هادی از همان کودکی مرد خانه بود. و در نبود پدر، در مغازه او را باز نگه میداشت. بازیگوشی بیش از حدش به او اجازه نداد زیاد درس را ادامه دهد. و از اواسط دبیرستان، وارد کارگاه تریکو بافی یکی از دوستانش شد. بعد از آن در طبقه بالای بازار رضا مغازه ای اجاره کرد و کار را در آن ادامه داد. تربیت درست مادر و لقمه حلال پدر او را به سمت هیات اباعبدالله الحسین(ع) هل داد. و بعد از مدت کوتاهی با برادران و دوستانش در محل هیاتی تاسیس کردند. به واسطه مرام لوتی منشانهی سید، آدمهای مختلفی با سلایق و فکرهای مختلف دور او جمع بودند. که هیات را فقط بخاطر سید میآمدند. بعد از مدتی تصمیم گرفت بخاطر اینکه بتواند بیشتر روی اطرافیانش تاثیر بگذارد، در همان محله مهرآباد باشگاه بیلیارد تاسیس کند.
با تاسیس باشگاه از لحاظ مالی هیچ مشکلی نداشت. و همکارش میگوید، با دخل یک ماه باشگاه، آن روزها میتوانستیم یک پراید بخریم. کم کم سوریه ناآرام شد. رضا اسماعیلی که هم محلی و دوست سید بود. با گروه یک فاطمیون اعزام شد. و بعد از مدتی اولین ذبیح فاطمیون لقب گرفت. این اتفاق و رفت وآمد تعدادی از افغانستانیهای مقیم آن محل و همجنین دیدن فیلمهای مربوط به سوریه و تهدید حرم حضرت زینب(س) خون او را به جوش آورد. وقتی همکارانش به او میگفتند: مساله سوریه به ما ربطی ندارد. در جواب میگفت: شاید به شما ربطی نداشته باشد. اما وقتی حرم عمهی من تهدید میشود. مساله سوریه به من مرتبط میشود.
سید هادی دومین شهید مدافع حرم مشهدd است.
منبع
دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی