تفاوت میان نسخههای «سوژه های اقتصاد مقاومتی»
مجتبی کریمی (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «==کاتالیست مواو حیاتی صنعت پتروشیمی را ساختیم== ما یک نمونه در کاتالیتسهای '''...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۰۸
کاتالیست مواو حیاتی صنعت پتروشیمی را ساختیم
ما یک نمونه در کاتالیتسهای پتروشیمی داریم. کل این مجتمع با آن عظمت و این فرایند تولید و فلان، هیچ کدام اینها کار نمیکند مگر این که این کاتالیستها باشند. کاتالیست را وارد فرایندش میکنند و این فرایند انجام میشود. اگر نباشد این فرایند انجام نمیشود. مثلاً اگر میخواهند از گاز اتیلن تولید بکنند، این کاتالیست نباشد، شما هر چقدر هم این دستگاه و سیستم را روشن بکنی اتیلن تولید نخواهد شد. رقم اینها، کل کاتالیستهایی که ما وارد میکنیم، در سال پانصد میلیون دلار است ولی برای پتروشیمی به شدت حیاتی است. اینها را تحریم کردند. مثلاً یک نمونهاش کاتالیست او سه. خود رئیس این شرکت پتروشیمی تعریف میکرد. میگفت این کاتالیستها را تحریم کردند. یک استادی این را در یکی از دانشگاهها ساخت. ما پشت آنتن هم آوردیم ولی الآن اسمش خاطرم نیست. چون اصلاً اسمش را اعلام نکردیم. بعد میگفت، این کاتالیست را ساخته بود. چون ما خیلی ضعف داریم دیگر. این را آقای کریمی میگویند. درست است. واقعاً این را نمیخرند و به دلایلی هم نمیخرند. میگویند اگر ما این کاتالیست را در این سیستم راند بکنیم و جواب ندهد، چون بیس آزمایشگاهی نداریم، اگر این فرایند بخوابد یا بد عمل بکند، چند میلیون دلار ضرر میکنیم. این حرف را راست هم میگویند. غلط هم نمیگویند که ضرر میکنند. میگفت ما این کاتالیست را به سیستم تزریق کردیم و کل منطقه را خالی کردیم. چون احتمال انفجار وجود داشت ولی کاتالیست عمل کرد. این خیلی موقعیت تراژیکی خوبی است. باز ما یک شرکتی داریم که بچههای دانشگاه شریف هستند. یک سری از این کاتالیستها را تولید کردند.
بعضی از شرکت های دارویی خونخوارند
واقعیت این است که ما از این شرکتهای دارویی خونخوارتر ندیدیم.این اصلاً با جان مردم بازی میکنند. طرف شرکت داروسازی دارد. دارو وارد کردند ولی عرضه نکردند. ارز میگیرد و در بازار عرضه نمیکند. چون قیمت آن سه برابر است. منتظر است ارز بالا برود. بعد بگوید من اینها را با قیمت جدید آوردم. آن وقت در این فاصله ببین چقدر آدم میمیرند. چقدر آدم زیر خط فقر میروند. چون طرف باید خانهاش را بفروشد و دارو را تهیه بکند. چون ده برابر قیمت است. یعنی وارد کردند. جوی بود که خودشان درست کردند. وارد کردند ولی استفاده نکردند. ما از این داستانها هم داریم. از این هم بگویم. اینها خونخوارتر و وحشیتر هستند. خودش معلم بود. رفیق رکاب آقای معین هم هست. معین وزیر علوم. هنوز هم که هنوزه. معلم بود. تازه نه معلمی که در آموزش و پرورش ها. خصوصی درس بدهد و غیر انتفاعی و اینها. سر یک واسطههای آمد و توی یک شرکت دارویی رفت. آن موقع یکی از اعضای هئیت مدیره آن شرکت هم رئیس سازمان غذا و دارو بود. حالا کاری نداریم. توی این شرکت دارویی رفت. بعد هم توی بازرگانی آن شرکت دارویی رفت. همه اینها در سه چهار سال اتفاق افتاده. خودش رفت و یک شرکت وارداتی زد و الآن از این بیاموهای شاسی بلند دارد و فلان. فکر میکنی اینها چه جوری پولدار میشوند. همین جوری است. از سوداگری مواد مخدر بدتر است. تو داری با جان بچههای کوچک، زن، مرد بازی میکنی. طرف باید ده برابر قیمت بدهد. طرف خانهاش را بفروشد، دیگر هیچ وقت نمیتواند دوباره خانه دار بشود. این دیگر رفت زیر خط فقر رفت. خودش و بچههایش و همه.
یک ریختهگر تجربی آلیاژ پروانه ناوشکن جماران را ساخت
میدانید که ناوشکن جماران ساخته شد. بالاخره توانستیم کلیت آن را بسازیم. یک قطعه خیلی مهمی دارد که شافت پروانه این است که به موتور وصل میشود. خیلی آلیاژ خوبی میخواهد و پره آن. حالا من بین شافت و پره قاطی کردم. مثل این که هر دوتایش است. پره این در دریا که کار میکند، چون شوری زیاد است و سرعت و قدرتی که به این پره میآید خیلی بالا است، این سریع خورده میشود. یعنی سریع نابود میشود. اینها توی کشور میگردند و توی سر خودشان میزنند. هیچ کس تولید نمیکند. هیچ کس نتوانسته این را تولید بکند. بعد یک آدم ریختهگر تجربی را پیدا میکنند که این را برایشان میسازد. چند بار تست میکنند و این حرفها. پروانه ناوشکن به آن عظمت را این آلیاژش را برایشان میسازد.
ماجرای ساخت صفحه سوخت اورانیوم 20 درصد توسط شهید شهریاری
شهید شهریاری صفحه سوخت بیست درصد راخودش ساخت. بعد این سوخت بیست درصد باید بیاید و به صفحه سوخت تبدیل بشود که بعد صفحه سوخت برود و توی این داستان قرار بگیرد. قصه این صفحه سوخت هم جالب است که شهید شهریاری از پیش خودش و باز بدون این که به او بگویند. هر دوی این داستان این جوری بوده که نظام اصلاً دنبال این داستان نبوده. شهید شهریاری هم از پیش خودش آمده و محاسبات این را انجام داده. کامل رفته و یک ورکشاپ هم در نطنز برای ملت انجام داده که این را چه جوری میشود به صحفه سوخت تبدیل کرد. بعد ترورش میکنند. صالحی بالاخره یک آدم فنی است. ما قصههایش را هم تعریف کرده داریم. میگوید ای دل غافل. ما فقط میدانستیم تنها آدمی که میتواند در نظام این را انجام بدهد آقای شهریاری است. این هم ترور کردند رفت. بعد که تحقیق میکنند، متوجه میشوند که شهید شهریاری قبلش رفته و داستان را یاد داد. این یک سر مقابل دارد دیگر. داستان درامش اینجا در میآید. داستان رادیوداروهایی که ما به آنها نیاز داشتیم. یعنی کلی رادیودارو وابسته به همین سوخت بیست درصدی بود که ما تمام کرده بودیم و سوخت بیست درصد به ما ندادند. اینها رفتند تولید کردند. هم ابزار مذاکره ما شد. هم بالاخره میخواستند کلی از این رادیوداروها استفاده کنند.