تفاوت میان نسخههای «سد سازی در جهادسازندگی»
(صفحهای تازه حاوی «== بولدوزر زیر آب == == سدسازی در جهاد == در واحد عمران جهادسازندگی مشغول فعالی...» ایجاد کرد) |
|||
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
== سدسازی در جهاد == | == سدسازی در جهاد == | ||
در واحد عمران جهادسازندگی مشغول فعالیت بودم. اولین کار سد سازی را بدون هیچ گونه تجربه شروع کردم. برای اینکه بتوانم با اصول اولیه این علم آشنا بشوم از طریق یکی از دوستان ایرانی که در هند دانشجو بود پیگیری کردم و یک کتاب سدسازی به نام اسمال دَم(یعنی سدهای کوتاه) برایم ارسال کرد. با جمعی از بچههای جهاد کتاب را ترجمه کردیم و با اصول اولیه سد سازی آشنا شدیم. برای اولین بار در اردیبهشت 59 در یکی از روستاهای بالای شهر فردوس شروع به ساخت سد خاکی 10 متری کردیم. از رودخانهی بالادست روستا در فصل بهار آب زیادی رد میشد و آن منطقه به شدت به آب نیاز داشت. کار را شروع کردیم و با تنها بولدوزری که داشتیم از داخل مخزن سد خاک بیرون میآوردیم و روی بدنهی سد میریختیم تا سد آهسته آهسته ساخته شود. به جای غلتک از همان بولدوزر استفاده میکردیم تا روی بدنه سد راه برود و خاک را متراکم کند. اواخر کار به من خبر دادند که به طور ناگهانی باران شدیدی آمده است و مخزن سد که هنوز تمام نشده پر از آب شده است. وقتی به محل سد رسیدم دیدم که بولدوزر در مخزن سد 7-8 متر زیر آب پنهان شده است. مدتی گذشت و مانده بودیم که چگونه بولدوزرمان را از زیر آب دربیاوریم. یک روز به ما خبر دادند که ارتش از سمت جنوب خراسان یک تانک چیفتن را به سمت مشهد دارد میبرد. جلوی تانک را گرفتیم و به خدمه آن گفتیم شما باید تانکتان را پیاده کنید تا به وسیله آن، ما بولدوزرمان را از زیر آب بیرون بکشیم. ابتدا راضی نمیشدند تا بالاخره مسئولین شهر زنگ زدند به ارتش و اجازهاش را گرفتند. دو نفر از بچهها زیر آب رفتند و زنجیرها را به بولدوزر بستند و تانک چیفتن با زوری که داشت بولدوزر را از آب بیرون کشید. ساخت آن سد با آن حوادث باعث شد تا ما غول امکان ندارد سد بسازیم را پیش خودمان بشکنیم. تا آن زمان خودم هم مطمئن نبودم امّا بعد از آن به قول قدیمیها دلم قرص و محکم شد. بعد از ساخت سد به جهادسازندگی مرکز رفتم و گفتم ما حتما میتوانیم از این کارها بکنیم و محکم از آن دفاع کردم. مدتها پیگیری کردم تا اینکه پذیرفتند در کنار کمیتهی عمران واحدی به نام سد و بند و کانال تشکیل بدهیم. | در واحد عمران جهادسازندگی مشغول فعالیت بودم. اولین کار سد سازی را بدون هیچ گونه تجربه شروع کردم. برای اینکه بتوانم با اصول اولیه این علم آشنا بشوم از طریق یکی از دوستان ایرانی که در هند دانشجو بود پیگیری کردم و یک کتاب سدسازی به نام اسمال دَم(یعنی سدهای کوتاه) برایم ارسال کرد. با جمعی از بچههای جهاد کتاب را ترجمه کردیم و با اصول اولیه سد سازی آشنا شدیم. برای اولین بار در اردیبهشت 59 در یکی از روستاهای بالای شهر فردوس شروع به ساخت سد خاکی 10 متری کردیم. از رودخانهی بالادست روستا در فصل بهار آب زیادی رد میشد و آن منطقه به شدت به آب نیاز داشت. کار را شروع کردیم و با تنها بولدوزری که داشتیم از داخل مخزن سد خاک بیرون میآوردیم و روی بدنهی سد میریختیم تا سد آهسته آهسته ساخته شود. به جای غلتک از همان بولدوزر استفاده میکردیم تا روی بدنه سد راه برود و خاک را متراکم کند. اواخر کار به من خبر دادند که به طور ناگهانی باران شدیدی آمده است و مخزن سد که هنوز تمام نشده پر از آب شده است. وقتی به محل سد رسیدم دیدم که بولدوزر در مخزن سد 7-8 متر زیر آب پنهان شده است. مدتی گذشت و مانده بودیم که چگونه بولدوزرمان را از زیر آب دربیاوریم. یک روز به ما خبر دادند که ارتش از سمت جنوب خراسان یک تانک چیفتن را به سمت مشهد دارد میبرد. جلوی تانک را گرفتیم و به خدمه آن گفتیم شما باید تانکتان را پیاده کنید تا به وسیله آن، ما بولدوزرمان را از زیر آب بیرون بکشیم. ابتدا راضی نمیشدند تا بالاخره مسئولین شهر زنگ زدند به ارتش و اجازهاش را گرفتند. دو نفر از بچهها زیر آب رفتند و زنجیرها را به بولدوزر بستند و تانک چیفتن با زوری که داشت بولدوزر را از آب بیرون کشید. ساخت آن سد با آن حوادث باعث شد تا ما غول امکان ندارد سد بسازیم را پیش خودمان بشکنیم. تا آن زمان خودم هم مطمئن نبودم امّا بعد از آن به قول قدیمیها دلم قرص و محکم شد. بعد از ساخت سد به جهادسازندگی مرکز رفتم و گفتم ما حتما میتوانیم از این کارها بکنیم و محکم از آن دفاع کردم. مدتها پیگیری کردم تا اینکه پذیرفتند در کنار کمیتهی عمران واحدی به نام سد و بند و کانال تشکیل بدهیم. | ||
سطر ۱۹: | سطر ۱۴: | ||
[[رده: جهادسازندگی]] | [[رده: جهادسازندگی]] | ||
[[رده: انقلاب اسلامی]] | [[رده: انقلاب اسلامی]] | ||
[[رده:عناصر]] | |||
[[رده:وقایع]] | |||
[[رده:مراکز]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۰۴
سدسازی در جهاد
در واحد عمران جهادسازندگی مشغول فعالیت بودم. اولین کار سد سازی را بدون هیچ گونه تجربه شروع کردم. برای اینکه بتوانم با اصول اولیه این علم آشنا بشوم از طریق یکی از دوستان ایرانی که در هند دانشجو بود پیگیری کردم و یک کتاب سدسازی به نام اسمال دَم(یعنی سدهای کوتاه) برایم ارسال کرد. با جمعی از بچههای جهاد کتاب را ترجمه کردیم و با اصول اولیه سد سازی آشنا شدیم. برای اولین بار در اردیبهشت 59 در یکی از روستاهای بالای شهر فردوس شروع به ساخت سد خاکی 10 متری کردیم. از رودخانهی بالادست روستا در فصل بهار آب زیادی رد میشد و آن منطقه به شدت به آب نیاز داشت. کار را شروع کردیم و با تنها بولدوزری که داشتیم از داخل مخزن سد خاک بیرون میآوردیم و روی بدنهی سد میریختیم تا سد آهسته آهسته ساخته شود. به جای غلتک از همان بولدوزر استفاده میکردیم تا روی بدنه سد راه برود و خاک را متراکم کند. اواخر کار به من خبر دادند که به طور ناگهانی باران شدیدی آمده است و مخزن سد که هنوز تمام نشده پر از آب شده است. وقتی به محل سد رسیدم دیدم که بولدوزر در مخزن سد 7-8 متر زیر آب پنهان شده است. مدتی گذشت و مانده بودیم که چگونه بولدوزرمان را از زیر آب دربیاوریم. یک روز به ما خبر دادند که ارتش از سمت جنوب خراسان یک تانک چیفتن را به سمت مشهد دارد میبرد. جلوی تانک را گرفتیم و به خدمه آن گفتیم شما باید تانکتان را پیاده کنید تا به وسیله آن، ما بولدوزرمان را از زیر آب بیرون بکشیم. ابتدا راضی نمیشدند تا بالاخره مسئولین شهر زنگ زدند به ارتش و اجازهاش را گرفتند. دو نفر از بچهها زیر آب رفتند و زنجیرها را به بولدوزر بستند و تانک چیفتن با زوری که داشت بولدوزر را از آب بیرون کشید. ساخت آن سد با آن حوادث باعث شد تا ما غول امکان ندارد سد بسازیم را پیش خودمان بشکنیم. تا آن زمان خودم هم مطمئن نبودم امّا بعد از آن به قول قدیمیها دلم قرص و محکم شد. بعد از ساخت سد به جهادسازندگی مرکز رفتم و گفتم ما حتما میتوانیم از این کارها بکنیم و محکم از آن دفاع کردم. مدتها پیگیری کردم تا اینکه پذیرفتند در کنار کمیتهی عمران واحدی به نام سد و بند و کانال تشکیل بدهیم.
بخشی از خاطرات ناصر رجایی از فعالین جهادسازندگی در دهه شصت
منابع
واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جببه فرهنگی انقلاب اسلامی