تفاوت میان نسخههای «بلیط شهادتی که با وام قرضالحسنه جور شد»
مجید مرادقلی (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «اولین شهید جبهه مقاومت اسلامی آذربایجان شرقی، '''شهید عبد الصمد امام پناه''' ا...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
اولین شهید | اولین شهید [[جبههی مقاومت اسلامی آذربایجان شرقی]] '''شهید عبد الصمد امام پناه''' است؛ شیرمرد گمنانی که در ۱۵ آذر ۱۳۴۸ در تبریز چشم به جهان گشوده و در ۲۹ مرداد سال ۷۴ عازم لبنان شده و بعد از هشت ماه در جبهههای نبرد علیه صهیونیستها در سن ۲۷ سالگی به مقام رفیع شهادت نائل میآید. | ||
در سال ۶۹ و در حالی که دوران سربازیاش را سپری میکرد، اولین قدم را برای عملی کردن خواستهاش برمیدارد و بصورت غیرقانونی قصد خروج از کشور را میکند، اما در نهایت در مرز ترکیه دستگیر شده و بعد از تحقیقات مشخص میشود که وی قصد عزیمت به '''لبنان''' را داشته تا در حد وسع خود بتواند به فریاد زنان و کودکان مظلوم بشتابد. | در سال ۶۹ و در حالی که دوران سربازیاش را سپری میکرد، اولین قدم را برای عملی کردن خواستهاش برمیدارد و بصورت غیرقانونی قصد خروج از کشور را میکند، اما در نهایت در مرز ترکیه دستگیر شده و بعد از تحقیقات مشخص میشود که وی قصد عزیمت به '''لبنان''' را داشته تا در حد وسع خود بتواند به فریاد زنان و کودکان مظلوم بشتابد. | ||
بعد از این ماجرا دوباره به خدمت سربازی خود ادامه میدهد اما از پای نمینشیند و همواره برای رهسپاری به جبهه مقامت اسلامی تلاش میکند. او بعد از اتمام خدمت، به حوزه علمیه میرود و به مدت چهار سال تحصیل میکند تا بتواند خود را برای حضور در لبنان که زبان مردمانش عربی است، آماده کند. | بعد از این ماجرا دوباره به خدمت سربازی خود ادامه میدهد اما از پای نمینشیند و همواره برای رهسپاری به جبهه مقامت اسلامی تلاش میکند. او بعد از اتمام خدمت، به حوزه علمیه میرود و به مدت چهار سال تحصیل میکند تا بتواند خود را برای حضور در لبنان که زبان مردمانش عربی است، آماده کند. | ||
در این مدت در کلاسهای رزمی نیز شرکت کرده و آموزشهای لازم را دریافت میکند، بعد از گذراندن دوره طلبگی، لباس روحانیت بر تن کرده و این بار محکم تر از قبل به هدف خود جامه عمل میپوشاند و اینبار مستقیما از رهبر انقلاب حکم جهاد میگیرد تا عازم لبنان شود. یک بار هم در تهران با سید حسن نصرالله ملاقات میکند. | در این مدت در کلاسهای رزمی نیز شرکت کرده و آموزشهای لازم را دریافت میکند، بعد از گذراندن دوره طلبگی، لباس روحانیت بر تن کرده و این بار محکم تر از قبل به هدف خود جامه عمل میپوشاند و اینبار مستقیما از رهبر انقلاب حکم جهاد میگیرد تا عازم لبنان شود. یک بار هم در تهران با سید حسن نصرالله ملاقات میکند. | ||
==حکم جهاد از رهبری و | ==حکم جهاد از رهبری و قصهی شهادت شهید امامپناه== | ||
شهید | [[شهید امامپناه]] بعد از تلاشهای فراوان، از حضرت آقا حکم جهاد برای عملیات شهادت طلبانه در جبهههای جنوب لبنان را میگیرد و سپس به همراه دو تن از همرزمانش به علت نبود پرواز مستقیم تهران-لبنان، پرواز تهران-دمشق را رزرو کرده و بعد از رسیدن به دمشق در آنجا منتظر نیروهای [[حزبالله]] میمانند تا بصورت زمینی وارد لبنان شوند. حتی بلیط عزیمت به سوریه را نیز با هزینه شخصی و از طریق وام قرضالحسنهای که از حوزه دریافت کرده بود، پرداخت کرد. | ||
بعد از سه روز به یکی از خانههای امن حزبالله در دمشق منتقل شده و به مدت یک هفته در قرنطینه میمانند تا اطمینان حاصل شود؛ بعد از یک هفته بصورت زمینی وارد لبنان شده و به کمپ حزبالله در منطقه صور و صیدا در جنوب لبنان وارد شده و شروع به دریافت آموزشهای لازم میکنند. | بعد از سه روز به یکی از خانههای امن [[حزبالله]] در دمشق منتقل شده و به مدت یک هفته در قرنطینه میمانند تا اطمینان حاصل شود؛ بعد از یک هفته بصورت زمینی وارد لبنان شده و به [[کمپ حزبالله]] در منطقه [[صور]] و [[صیدا]] در جنوب لبنان وارد شده و شروع به دریافت آموزشهای لازم میکنند. | ||
کاروانهای خودرویی آماده شده و به راه میافتد تا در محلهای مشخص شده تجمع کنند؛ شهید | کاروانهای خودرویی آماده شده و به راه میافتد تا در محلهای مشخص شده تجمع کنند؛ [[شهید امامپناه]] نیز با لباس روحانیت در خودروی اولین ستون مینشیند تا گشتهای ایست بازرسی دولت و نظامی منعی برای حرکتشان ایجاد نکرده و سریعا بتوانند خود را به بیروت برسانند، چراکه دولت لبنان تحت قیومیت حزب [[فالانژها]] بوده و از روحانیت و بهویژه از سادات حساب میبردند. | ||
کاروانهای خودرویی در حین حرکت در جاده صور و صیدا و در حالی که در آن زمان مجهز به سلاح سنگین برای مقابله به مثل نبودند مورد هدف قرار میگیرند و هلیکوپتر آپاچی رژیم صهیونیستی ستون خوردرویی را در یک جنگ مستقیم و | کاروانهای خودرویی در حین حرکت در جاده [[صور]] و [[صیدا]] و در حالی که در آن زمان مجهز به سلاح سنگین برای مقابله به مثل نبودند مورد هدف قرار میگیرند و هلیکوپتر آپاچی رژیم صهیونیستی ستون خوردرویی را در یک جنگ مستقیم و رودررو مورد حمله قرار میدهد؛ در اولین شلیک دست مبارک [[شهید امامپناه]] قطع شده و در دومین مرحلهی حمله نیز سینهی مبارک وی متلاشی میشود. | ||
پیکر مطهر شهید سه روز بعد از انتقال به تهران، به تبریز منتقل شده و به دلیل مسائل امنیتی بسیار ساده و آرام و | پیکر مطهر شهید سه روز بعد از انتقال به تهران، به تبریز منتقل شده و به دلیل مسائل امنیتی بسیار ساده و آرام و بهعنوان [['''شهید امدادگر سپاه''']] در تبریز تشییع میشود. | ||
فرازی از | فرازی از وصیتنامهی این شهید بدین شرح است؛ «مسلمانان دو قبله دارند کعبه برای عبادت قدس برای شهادت» |
نسخهٔ ۱۷ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۳۸
اولین شهید جبههی مقاومت اسلامی آذربایجان شرقی شهید عبد الصمد امام پناه است؛ شیرمرد گمنانی که در ۱۵ آذر ۱۳۴۸ در تبریز چشم به جهان گشوده و در ۲۹ مرداد سال ۷۴ عازم لبنان شده و بعد از هشت ماه در جبهههای نبرد علیه صهیونیستها در سن ۲۷ سالگی به مقام رفیع شهادت نائل میآید. در سال ۶۹ و در حالی که دوران سربازیاش را سپری میکرد، اولین قدم را برای عملی کردن خواستهاش برمیدارد و بصورت غیرقانونی قصد خروج از کشور را میکند، اما در نهایت در مرز ترکیه دستگیر شده و بعد از تحقیقات مشخص میشود که وی قصد عزیمت به لبنان را داشته تا در حد وسع خود بتواند به فریاد زنان و کودکان مظلوم بشتابد. بعد از این ماجرا دوباره به خدمت سربازی خود ادامه میدهد اما از پای نمینشیند و همواره برای رهسپاری به جبهه مقامت اسلامی تلاش میکند. او بعد از اتمام خدمت، به حوزه علمیه میرود و به مدت چهار سال تحصیل میکند تا بتواند خود را برای حضور در لبنان که زبان مردمانش عربی است، آماده کند. در این مدت در کلاسهای رزمی نیز شرکت کرده و آموزشهای لازم را دریافت میکند، بعد از گذراندن دوره طلبگی، لباس روحانیت بر تن کرده و این بار محکم تر از قبل به هدف خود جامه عمل میپوشاند و اینبار مستقیما از رهبر انقلاب حکم جهاد میگیرد تا عازم لبنان شود. یک بار هم در تهران با سید حسن نصرالله ملاقات میکند.
حکم جهاد از رهبری و قصهی شهادت شهید امامپناه
شهید امامپناه بعد از تلاشهای فراوان، از حضرت آقا حکم جهاد برای عملیات شهادت طلبانه در جبهههای جنوب لبنان را میگیرد و سپس به همراه دو تن از همرزمانش به علت نبود پرواز مستقیم تهران-لبنان، پرواز تهران-دمشق را رزرو کرده و بعد از رسیدن به دمشق در آنجا منتظر نیروهای حزبالله میمانند تا بصورت زمینی وارد لبنان شوند. حتی بلیط عزیمت به سوریه را نیز با هزینه شخصی و از طریق وام قرضالحسنهای که از حوزه دریافت کرده بود، پرداخت کرد. بعد از سه روز به یکی از خانههای امن حزبالله در دمشق منتقل شده و به مدت یک هفته در قرنطینه میمانند تا اطمینان حاصل شود؛ بعد از یک هفته بصورت زمینی وارد لبنان شده و به کمپ حزبالله در منطقه صور و صیدا در جنوب لبنان وارد شده و شروع به دریافت آموزشهای لازم میکنند. کاروانهای خودرویی آماده شده و به راه میافتد تا در محلهای مشخص شده تجمع کنند؛ شهید امامپناه نیز با لباس روحانیت در خودروی اولین ستون مینشیند تا گشتهای ایست بازرسی دولت و نظامی منعی برای حرکتشان ایجاد نکرده و سریعا بتوانند خود را به بیروت برسانند، چراکه دولت لبنان تحت قیومیت حزب فالانژها بوده و از روحانیت و بهویژه از سادات حساب میبردند. کاروانهای خودرویی در حین حرکت در جاده صور و صیدا و در حالی که در آن زمان مجهز به سلاح سنگین برای مقابله به مثل نبودند مورد هدف قرار میگیرند و هلیکوپتر آپاچی رژیم صهیونیستی ستون خوردرویی را در یک جنگ مستقیم و رودررو مورد حمله قرار میدهد؛ در اولین شلیک دست مبارک شهید امامپناه قطع شده و در دومین مرحلهی حمله نیز سینهی مبارک وی متلاشی میشود. پیکر مطهر شهید سه روز بعد از انتقال به تهران، به تبریز منتقل شده و به دلیل مسائل امنیتی بسیار ساده و آرام و بهعنوان '''شهید امدادگر سپاه''' در تبریز تشییع میشود. فرازی از وصیتنامهی این شهید بدین شرح است؛ «مسلمانان دو قبله دارند کعبه برای عبادت قدس برای شهادت»