ناشناس

تفاوت میان نسخه‌های «روایتی از حضور زنان در پشت جبهه ها»

از قصه‌ی ما
بدون خلاصه ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۲۲: سطر ۲۲:
بیست و دوم بهمن ماه در یک روز برفی صدام تهدید کرده بود که فردا شهر را بمباران می‌کند. خبر را که شنیدیم با خانم‌هایی که در حسینیه شهید یوسفی فعالیت می‌کردند، غسل شهادت دادیم. در آن هوای سرد صبح زود سوار ماشین شدیم و به راهپیمایی رفتیم. آنجا با خبر شدیم که شهرک صنایع را بمباران کردند. آمبولانس‌ها از بین مردم رد می‌شدند و مادرها هم چشم می‌گرداندند تا ببیند بین زخمی‌ها فرزندشان را می‌بینند یا نه.  
بیست و دوم بهمن ماه در یک روز برفی صدام تهدید کرده بود که فردا شهر را بمباران می‌کند. خبر را که شنیدیم با خانم‌هایی که در حسینیه شهید یوسفی فعالیت می‌کردند، غسل شهادت دادیم. در آن هوای سرد صبح زود سوار ماشین شدیم و به راهپیمایی رفتیم. آنجا با خبر شدیم که شهرک صنایع را بمباران کردند. آمبولانس‌ها از بین مردم رد می‌شدند و مادرها هم چشم می‌گرداندند تا ببیند بین زخمی‌ها فرزندشان را می‌بینند یا نه.  


[[رده: پشتیبانی جنگ]]
[[رده: پشتیبانی جبهه]]
[[رده: اهالی شیراز]]
[[رده: اهالی شیراز]]
[[رده: قشقایی]]
[[رده: قشقایی]]
سطر ۲۹: سطر ۲۹:
[[رده:دفاع مقدس]]
[[رده:دفاع مقدس]]
[[رده: مسجد]]
[[رده: مسجد]]
[[رده:عناصر]]
[[رده:وقایع]]