تفاوت میان نسخههای «از تگزاس تا بازیدراز»
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[پرونده:شهید احسانالله قاسمیه.jpg|50*50px|بندانگشتی|چپ|شهید احسانالله قاسمیه]]== برای دفاع از کشورش از تگزاس آمریکا گذشت == | [[پرونده:شهید احسانالله قاسمیه.jpg|50*50px|بندانگشتی|چپ|شهید احسانالله قاسمیه]] | ||
== برای دفاع از کشورش از تگزاس آمریکا گذشت == | |||
[[پرونده:شهید .jpg|30*30px|بندانگشتی|چپ|شهید احسانالله قاسمیه]] | [[پرونده:شهید .jpg|30*30px|بندانگشتی|چپ|شهید احسانالله قاسمیه]] | ||
سطر ۳۲: | سطر ۳۳: | ||
3- پیراهن سفیدی که خواهرم برای دامادی من کنارگذاشته است به یکی از پاسدارانی که با همسر یکی ازشهدا ازدواج می کند هدیه کنید. | 3- پیراهن سفیدی که خواهرم برای دامادی من کنارگذاشته است به یکی از پاسدارانی که با همسر یکی ازشهدا ازدواج می کند هدیه کنید. | ||
4- اگر جسدی از من باقی ماند هرجا که مادرم گفت مدفون سازید. | 4- اگر جسدی از من باقی ماند هرجا که مادرم گفت مدفون سازید. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۲۵
برای دفاع از کشورش از تگزاس آمریکا گذشت
شهید احسان اله قاسمیه 20 شهریور ماه 1336 در کاشان به دنیا آمد .پس از پیروزی انقلاب برای تحصیل در رشته مهندسی برق در دانشگاه کنیگزویل تگزاس به آمریکا مهاجرت کردو به گواه مدارک تحصیلی و هم درسی هایش از دانشجویان ممتاز این دانشگاه محسوب می شد.با آغاز عملیات بیت المقدس همگام با گردان تحت فرماندهی اش جهت آزادسازی خرمشهر بالاترین مرتبه ایثار و جان فشانی را ارائه کرد و در نوزدهم اردیبهشت ماه 1361 شهد شیرین شهادت را نوشید و در گلزار شهدای دارالسلام کاشان به خاک سپرده شد .
معرفی
شهید احسان اله قاسمیه 20 شهریور ماه 1336 در کاشان به دنیا آمد .دوران کودکی را تحت تربیت خانواده ای مذهبی و معتقد به اصول و مبانی اسلام سپری و ایام نوجوانی و جوانی را به تحصیل توام با تزکیه و تهذیب نفس گذراند به همین سبب حرکات و آداب اسلامی و انسانی او موجب جذب دوستان بسیار و حسن اخلاق و شیوه رفتار وی مورد توجه همگان واقع گردید .در سال 54 و در عصر حکومت خودکامگان و استبداد شاهنشاهی ، به عنوان یکی ازپیشگامان مبارزه با سازماندهی دانش آموزان دبیرستان و حرکت آنان به سمت آموزش و پرورش در اعتراض به وضعیت بد کلاسها آهنگ خشم و نفرت خود را نسبت به رژیم طاغوت سرداد. این حرکت از چشم ساواک دور نماند. با شکل گیری انقلاب اسلامی و قیام ملت ایران در برابر رژیم ستمشاهی دامنه فعالیت این جوان مسلمان وسیع تر و مبارزات مستمر او شدیدتر می گشت تا آنجا که در حین مبارزه از ناحیه صورت زخمی و با تحمل سختی های و صدمات فراوان همه اهتمام خویش را مصروف پیروزی نهضت مقدس ملت مسلمان ایران کرد .
تحصیل
پس از پیروزی انقلاب برای تحصیل در رشته مهندسی برق در دانشگاه کنیگزویل تگزاس به آمریکا مهاجرت کردو به گواه مدارک تحصیلی و هم درسی هایش از دانشجویان ممتاز این دانشگاه محسوب می شد.در کنار تحصیل ، همگام و همراه با حرکت اسلامی دانشجویان شاخه آمریکا و کانادا و شاخه تگزاس به فعالیت پرداخت تا احقاق حقوق حقه مسلمین را در گوش مدعیان حقوق بشر زمزمه کند .
دفاع مقدس
در همین حین زمزمه هایی به گوشش رسید که در ایران جنگ شده و دشمن در حال پیشروی است. اوضاع ابدا در ایران مساعد نبود و خیلی ها هر چه داشتند می فروختند و سعی میکردند به خارج از کشور ببرند اما احسان کاری خلاف روال مردم عادی انجام داد. برای دفاع از مملکتش به کشورش آمد .
احسان اله به ایران باز گشت و در یگان های حفاظتی امام خمینی (ره) و ریاست جمهوری حضور یاقت .از بصیرت ، شجاعت و ژرف نگری این جوان انقلابی که برگرفته از تربیت اسلامی و تقوای الهی بوده همین بس که در جریان کاندیداتوری و انتخاب بنی صدر ، به روشنگری افراد و برملاکردن چهره منافقانه او می پرداخته و نقل است در یکی از ملاقاتهای بنی صدر با امام (ره) شهید قاسمیه او را در حین ورود مورد بازرسی بدنی قرار می دهد که این موضوع سابقه نداشته است .
احسان اله بارها به جبهه رفت. مدتی فرماندهی گردان حضرت امیرالمؤمنین (ع) ،گردان 9 قدر پادگان ولیعصر «عج» تهران، را بر عهده داشت .در عملیات در منطقه کوهستانی بازی دراز شرکت کرد و پس از بازگشت از جبهه همراه با گردان 9 سپاه ، مسئولیت حفاظت از بیت ریاست جمهوری وقت ، آیت اله خامنه ای، را به عهده گرفت و با آغاز عملیات بیت المقدس همگام با گردان تحت فرماندهی اش جهت آزادسازی خرمشهر بالاترین مرتبه ایثار و جان فشانی را ارائه کرد و در نوزدهم اردیبهشت ماه 1361 شهد شیرین شهادت را نوشید و در گلزار شهدای دارالسلام کاشان به خاک سپرده شد .
وصیتنامه
درود برامام عزیزم وسلام به شهدای خونین کفن انقلاب و درود به امت مسلمان ومبارز ایران اسلامی و دوستان وهمرزمان پاسدارم وخانواده عزیزم، برایم دعا کنید تا شهادتم مورد اجابت خداوند قرار گیرد تا در روز حساب ومیزان دربرابر خداوند ورسولش سربلند باشم، برایم دعا کنید که میدان رزم رفته باشم به خاطررضای خداوند از مجروح شدن ومعلول شدن نهراسیده باشم که نسبت به امانت خداوند امین باشم شهادت را طلبیده باشم برای تقرب الهی وضمانتی برای بخشش گناهان وجهاداصغر نه برای فرار ازجهاداکبر واین راه رابا شناخت ورضایت کامل واهداء چندقطره خون بی ارزشم پیمودم. پروردگارا ازمن بپذیر پیام مرا به عنوان یک پاسدارشهید که خونش را نثارکرد تا پیام خونبارش بردل شما امت مسلمان بنشیند، این است که تداوم انقلاب اسلامی بستگی به صدورآن به همه جهان دارد انقلاب نکردیم که فقط استقلال وآزادی کشورمان را به دست آوریم ما برای نجات بشریت ازجهل وگمراهی وبرای نجات مظلومان ازظالمان وبرای رهایی مستضعفین ازچنگال مستکبرین وبرای استقراردین خدا درتمام جهان قیام کردیم واستمرار این جنبش نیازبه خون دارد. نکند نسبت به سرنوشت خلق خدا بی تفاوت باشیم وظلم ظالمان رابرمظلومان تماشا کنیم ما دراسلام تماشاچی نداریم همه مسلمانان به هرنحوی باید درصحنه نبرد بین حق وباطل درتمامی زمین خدا شرکت کنند وگرنه خود نیز باطلند. پدر بزرگوار ومادرعزیز وبهترازجانم می دانم که مرگ فرزند جوان برای پدر ومادر دردناک است می دانم که با شنیدن خبرشهادتم قلبتان دردمند وغمناک است اما ای پدر ومادر من یک پاسدار بودم وبه مرحله ای از رشد وشناخت رسیده بودم که دریابم من متعلق به پدر ومادرنیستم من متعلق به خویش هم نیستم بلکه من متعلق به خدا هستم انا لله وانا الیه راجعون ومن ازشما می خواهم پدر ومادر یک پاسدارشهید باشید تا یک فرزند شهید چراکه رسالت یک پاسدار در رابطه با انقلاب امنیتش می باشد و رسالت یک فرزند در رابطه با پدر و مادرش و اگر نتوانستم فرزند خوبی برای شما باشم شاید به خاطر این بود که خواستم پاسدارخوبی باشم اگرچه یک پاسدار خوب فرزند خوب یک امت مسلمان است و در آخرین کلام از شما می خواهم آنچه مشقت وزحمت برای من متحمل شده اید برمن حلال کنید واگر احیاناً تندی وبی حرمتی وبی اطاعتی ازمن دیده اید برجهالت من ببخشید همینطور خواهران وبرادر عزیزم و دوست بهتر از جانم ابوالفضل معاونم وهمرزمان پاسدارم که امیدوارم راهتان فی سبیل الله باشد والسلام.
توجه:
1- مقدار پولی که ازحقوق پاسداریم باقی مانده جهت روزه های قضایی بین فقرا تقسیم کنید. 2- کلت کوچکم را همراه باسجاده وجانمازم ومهروتسبیح وعبایم به ابوالفضل بدهید. 3- پیراهن سفیدی که خواهرم برای دامادی من کنارگذاشته است به یکی از پاسدارانی که با همسر یکی ازشهدا ازدواج می کند هدیه کنید. 4- اگر جسدی از من باقی ماند هرجا که مادرم گفت مدفون سازید.