تفاوت میان نسخههای «جهیزیههای شهلاخانم»
زهرا رحیمی (بحث | مشارکتها) |
|||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایششده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
'''شهلا دروگری''' سال ۱۳۴۳؛ در یک خانوادهی مرفه به دنیا آمد. عمویی داشت که مرد نسبتا فقیری بود، اما تا جایی که از دستش برمیآمد در کارهای خیر شریک میشد؛ مثلا برای خانوادههای جزامیان باباباغی تبریز لباس تهیه میکرد یا از اطرافیان پول جمع میکرد و آن را به نانواهای مناطق فقیرنشین میداد تا به خانوادههای فقیر نان مجانی بدهند. شهلا چندباری به واسطهی عمویش به شیرخوارگاهها و باباباغی سر زده بود. بعد از مدتی پدرش را تشویق میکند که او هم در این کارها سهیم باشد و پدر هم قبول میکند. | '''شهلا دروگری''' سال ۱۳۴۳؛ در یک خانوادهی مرفه به دنیا آمد. عمویی داشت که مرد نسبتا فقیری بود، اما تا جایی که از دستش برمیآمد در کارهای خیر شریک میشد؛ مثلا برای خانوادههای جزامیان باباباغی تبریز لباس تهیه میکرد یا از اطرافیان پول جمع میکرد و آن را به نانواهای مناطق فقیرنشین میداد تا به خانوادههای فقیر نان مجانی بدهند. شهلا چندباری به واسطهی عمویش به شیرخوارگاهها و باباباغی سر زده بود. بعد از مدتی پدرش را تشویق میکند که او هم در این کارها سهیم باشد و پدر هم قبول میکند. | ||
[[پرونده:Shahla.jpg|بندانگشتی|چپ]] | [[پرونده:Shahla.jpg|بندانگشتی|چپ]] | ||
شهلا عروس عموی خیرش | شهلا عروس عموی خیرش میشود؛ همسر مرد فقیری که باید با قناعت و صرفهجویی گذران زندگی کند. سالها بعد وقتی دخترش ۱۷ ساله شد، شروع به جمع کردن جهیزیه میکند؛ کمکم و خردخرد. یک روز باخبر میشود تازه عروسی به خاطر نداشتن جهیزیه با خانوادهی همسرش به مشکل برخورده و میخواهند او را به خانهی پدر برگردانند. پدری که معتاد است و وضعیت اسفناکی برای خانواده به وجود آورده. نمیتواند بیتفاوت باشد؛ با کمک همسرش و همسایهها، جهیزیهی دخترش را کامل میکند و برای این تازهعروس میفرستد و این آغاز ماجرای '''جهیزیههای شهلاخانم''' است. | ||
در طول ۱۷ سال، شهلا خانم با کمک خیرین برای دختران زیادی جهیزیه آماده کرده است. تهیهی بستههای غذایی، خرید ویلچر، دوچرخه و کشیدن آب و برق به منازل حاشیهی شهر از دیگر کارهای اوست که همهی اینها در پارکینگ منزل خودش یا همسایهها انجام میشود. | در طول ۱۷ سال، شهلا خانم با کمک خیرین برای دختران زیادی جهیزیه آماده کرده است. تهیهی بستههای غذایی، خرید ویلچر، دوچرخه و کشیدن آب و برق به منازل حاشیهی شهر از دیگر کارهای اوست که همهی اینها در پارکینگ منزل خودش یا همسایهها انجام میشود. | ||
وقتی پسر خردسالش دچار معلولیت میشود؛ دخل و خرج زندگی به هم میخورد. در کنار همدردیها و تشویقها، حرفها و تهمتهای زیادی را هم میشنود؛ اما شهلا خانم برای رسیدن به آرزویش همهی اینها را تحمل میکند. آرزوی او تهیهی بهترین جهیزیهها برای تمام تازهعروسان ایران است. | وقتی پسر خردسالش دچار معلولیت میشود؛ دخل و خرج زندگی به هم میخورد. در کنار همدردیها و تشویقها، حرفها و تهمتهای زیادی را هم میشنود؛ اما شهلا خانم برای رسیدن به آرزویش همهی اینها را تحمل میکند. آرزوی او تهیهی بهترین جهیزیهها برای تمام تازهعروسان ایران است. | ||
سطر ۱۳: | سطر ۱۴: | ||
[[رده: آذربایجان شرقی]] | [[رده:آذربایجان شرقی]] | ||
[[رده: خیرین]] | [[رده:خیرین]] | ||
[[رده: تبریز]] | [[رده:اهالی تبریز]] | ||
[[رده: | [[رده:عناصر]] | ||
[[رده: زنان]] | [[رده: زنان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۴۹
شهلا دروگری سال ۱۳۴۳؛ در یک خانوادهی مرفه به دنیا آمد. عمویی داشت که مرد نسبتا فقیری بود، اما تا جایی که از دستش برمیآمد در کارهای خیر شریک میشد؛ مثلا برای خانوادههای جزامیان باباباغی تبریز لباس تهیه میکرد یا از اطرافیان پول جمع میکرد و آن را به نانواهای مناطق فقیرنشین میداد تا به خانوادههای فقیر نان مجانی بدهند. شهلا چندباری به واسطهی عمویش به شیرخوارگاهها و باباباغی سر زده بود. بعد از مدتی پدرش را تشویق میکند که او هم در این کارها سهیم باشد و پدر هم قبول میکند.
شهلا عروس عموی خیرش میشود؛ همسر مرد فقیری که باید با قناعت و صرفهجویی گذران زندگی کند. سالها بعد وقتی دخترش ۱۷ ساله شد، شروع به جمع کردن جهیزیه میکند؛ کمکم و خردخرد. یک روز باخبر میشود تازه عروسی به خاطر نداشتن جهیزیه با خانوادهی همسرش به مشکل برخورده و میخواهند او را به خانهی پدر برگردانند. پدری که معتاد است و وضعیت اسفناکی برای خانواده به وجود آورده. نمیتواند بیتفاوت باشد؛ با کمک همسرش و همسایهها، جهیزیهی دخترش را کامل میکند و برای این تازهعروس میفرستد و این آغاز ماجرای جهیزیههای شهلاخانم است.
در طول ۱۷ سال، شهلا خانم با کمک خیرین برای دختران زیادی جهیزیه آماده کرده است. تهیهی بستههای غذایی، خرید ویلچر، دوچرخه و کشیدن آب و برق به منازل حاشیهی شهر از دیگر کارهای اوست که همهی اینها در پارکینگ منزل خودش یا همسایهها انجام میشود.
وقتی پسر خردسالش دچار معلولیت میشود؛ دخل و خرج زندگی به هم میخورد. در کنار همدردیها و تشویقها، حرفها و تهمتهای زیادی را هم میشنود؛ اما شهلا خانم برای رسیدن به آرزویش همهی اینها را تحمل میکند. آرزوی او تهیهی بهترین جهیزیهها برای تمام تازهعروسان ایران است.
منبع
مصاحبه نساء رخشاحق با خانم شهلا دروگری. امور خیریه. مصاحبه شخصی. (۲۴ آذر ۹۹)